چهارشنبه, ۰۸ فروردين ۱۴۰۳ ساعت ۱۰:۴۱
مادر شهید «ایرج ابولی» نقل می‌کند: «از جبهه برایمان گفت. از فعالیت‌ها و کارش در آنجا. گفتم: مادرجان! اگه یک دفعه شلوغ شد تو فرار کن!خندید و گفت: برای چی فرار کنم؟ گفتم: تو که جلویی ممکنه کشته بشی. گفت: اگه من و بقیه فرار کنیم، پس کی بمونه و دفاع کنه؟»

به گزارش نوید شاهد سمنان، «شهید ایرج ابولی» بیستم اردیبهشت ۱۳۴۶ در روستای عدل‌آباد شهرستان آرادان به دنیا آمد. پدرش محمدرضا و مادرش عشرت نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. بیست و نهم فروردین ۱۳۶۷ در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکر وی را در گلزار شهدای امامزاده عبدالله شهرستان آرادان به خاک سپردند.

باید ایستاد و از کشور دفاع کرد

باید ایستاد

از جبهه برایمان گفت. از فعالیت‌ها و کارش در آنجا. گفتم: «مادرجان! اگه یک دفعه شلوغ شد تو فرار کن!»

خندید و گفت: «برای چی فرار کنم؟»

گفتم: «تو که جلویی ممکنه کشته بشی.»

گفت: «اگه من و بقیه فرار کنیم، پس کی بمونه و دفاع کنه؟»

سرم را پایین انداختم و گفتم: «پس بمون مادرجان!»

(به نقل از مادر شهید)

ماجرای فلوت ایرج

در منطقه فاو بودیم. شهید ایرج ابولی با ما هم خدمت بود. غروب یکی از روز‌ها به اتّفاق چند نفر از دوستان، به مقرّ ایرج رفتیم. ایرج در قسمت زرهی بود و چند نفر دیگر از بچه‌های گرمسار هم با او بودند. از او خواهش کردیم که برایمان فلوت بزند. ایرج شروع کرد به فلوت زدن. هنوز چیزی نگذشته بود که هواپیما‌های بعثی حمله کردند. هم‌زمان با افتادن بمب، راکت‌های آن‌ها هم به سمتمان افتادند. گرد و خاک زیادی بلند شد.

ایرج خاک سر و رویش را پاک کرد. فلوتش را تکانی داد و گفت: «نزدیک بیهِ می‌جنازه رِ بیارِن خونه؛ می‌فلوتهِ کی خواسته بیاره خونه؛ نزدیک بود جنازه منو بفرسته خونه؛ فلوت منو کی می‌خواست بیاره خونه.»

(به نقل از هم‌رزم شهید، علیرضا کاشانی)

 

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده