چهارشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۱ ساعت ۱۱:۴۴

«جلوه اي از سلوك اخلاقي شهيد صياد» در گفت و شنود شاهد ياران با امير سرتيپ رضا خرم طوسي

درآمد:
ويژگي هاي بارز اخلاقي و خلاص و تدين بالاي شهيد صياد شيرازي نكته اي است كه همه شاگردان ايشان، از سال هاي قبل از انقلاب به آن آگاهي داشتند و به همين دليل به سوي وي جلب مي شدند. خدمت مخلصانه و تقيد به اجراي احكام دين و توصيه ديگران به امر به معروف و نهي از منكر، از او چهره اي ساخته بود كه مايه اميدواري مبارزان مي شد. در اين گفت وگو به گوشه هايي از اين ويژگي ها اشاره شده است.

چگونه و از چه زماني با نام شهيد صياد شيرازي آشنا شديد؟
پس از سقوط هواپيماي شهيد نامجو و همراهان ايشان، شهيد صياد شيرازي به فرمان امام، فرمانده نيروي زميني و فرمانده دانشكده افسري شدند. در سال 60 كه خدمت ايشان رسيديم، سرگرد بودند و آثار شجاعت و رشادت و تدين در ايشان به وضوح ديده مي شد. ايشان در ميادين مختلف و در عرصه هاي گوناگون حضور داشت و من هميشه به ويژگي هاي اخلاقي ايشان غبطه مي خوردم. پيوسته فراجناحي عمل مي كرد و شخصيت هاي كارآمد را برمي گزيد. با شخصيت هاي زيادي از اهل علم و عرفان مصاحبت داشت. از جمله با آقاي عسگراولادي به عنوان شخصيتي مبارز و متدين در ارتباط بود.

از دوره دانشجويي چه خاطره اي از ايشان داريد؟
ايشان فرمانده ما بودند. آن چيزي كه به يادم مانده، اقتدار ايشان به عنوان فرمانده، نحوه اجراي مراسم صبحگاه، شيوه بيان و ويژگي هاي برجسته اخلاقي شان بود. قبل از انقلاب براي همه تعجب آور بود اگر كسي درس و كلاس را با نام خدا و احاديث شروع مي كرد، اما ايشان كه در آن زمان به عنوان مشاور مركز دانشكده توپخانه اصفهان تدريس مي كرد، هميشه كلاس زبان انگليسي يا آموزش هاي فارسي را با نام خدا آغاز مي كرد. عظمت شخصيت شهيد صياد شيرازي در اين است كه هميشه شجاعت شنا كردن بر خلاف جريان آب را داشت. من قبل از انقلاب در ارتش نبودم، اما انسان هاي شريفي چون شهيد صياد شيرازي در ارتش بودند. ايشان پس از انقلاب به عنوان يك استاد برجسته تكاور، در مقابل بني صدر ايستاد و او هم ايشان را خلع درجه كرد. كسي كه در ارتش بوده است، عظمت كار ايشان و حق طلبي شان را به خوبي درك مي كند. شهيد صياد از اين جهت همواره براي من شخصيت متفاوت و ممتازي بود. او انساني متعبد و مخلص و مجاهدي واقعي بود كه در تمام صحنه ها، حضور مؤثر داشت.
از روابط ايشان با علما نكاتي را ذكر كنيد.
تا آنجا كه من مطلع هستم، شهيد صياد با آقاي مصطفوي، مرحوم حجت الاسلام والمسلمين علي دواني و در ميان عرفا با آيت الله بهاء الديني و آيت الله العظمي بهجت ارتباط داشت. همچنين با حضرت امام و آيت الله توسلي در ارتباط دائمي بود. پيوسته به دانشجويان و همكارانش توصيه مي كرد كه هوشياري سياسي و نظامي خود را حفظ كنند و در رعايت احكام و شئونات ديني و اخلاقي بكوشند. ايشان هميشه در درس حاج آقا تهراني حضور پيدا مي كرد. ارتباط معنوي وي با آيت الله بهاءالديني بسيار قوي بود. گاهي از جبهه كه برمي گشت، ساعت 2 و 3 نصف شب به خانه ايشان مي رفت و همين كه پشت در مي رسيد، آيت الله بهاءالديني در را باز مي كردند و مي گفتند، «بفرما! چاي حاضر است.» تلفن و موبايل و اين چيزها در كار نبود و اين مسئله حقيقتاً از كرامات بود.

از شيوه هاي رفتاري و اعتقادي شهيد صياد شيرازي نكاتي را بيان كنيد.
ايشان بسيار زاهد و ساده زيست و مثل يك روستايي، داراي يك زندگي معمولي بود. او هر هفته برنامه هاي سفر خود را به گونه اي تنظيم مي كرد كه بتواند از جنوب، خودش را به تهران برساند و در درس هاي روز چهارشنبه و جمعه شركت كند. خود من يك وقت مي بيني دو سه هفته پشت سر هم نماز جمعه مي روم و يك هفته نمي روم، اما شهيد صياد حتي يك بار هم نماز جمعه را ترك نكرد. معمولاًَ هم با ماشين خودش مي آمد، آن را در يك گوشه مي گذاشت و بعد ميان مردم، گم مي شد. اعتقادات انسان يك پوسته دارد و يك مغز. اينها هر كدام خاصيت خودشان را دارد. اين مجموعه با هم است كه خاصيت دارد. اگر فقط پوسته باشد، جز اينكه به كار سوزاندن بيايد چه فايده اي دارد؟ شريعت ما، فقه ما، احكام ظاهري ما از جمله نماز و روزه بايد مغز و حقيقت و لايه مركزي داشته باشند. اصل اينهاست. دل بي ولايت و بي توحيد به درد نمي خورد. اين دو تا مكمل يكديگرند. نمي توانيم بگوييم كدام بهتر است. مغز بدون پوست، آسيب پذير است، پوست بدون مغز هم به درد نمي خورد.

از برخوردهاي ايشان با مظاهر ظلم چه خاطره اي داريد؟
شهيد صياد يك مجاهد به تمام معنا و انساني قرص، با صلابت و نفوذ ناپذير بود. گاهي به قدري صراحت داشت كه توي ذوق كساني كه ايشان را نمي شناختند، مي زد. در سطوح بالا كه با بني صدر برخورد كرد، در سطوح پايين تر هم ذره اي بي عدالتي را تاب نمي آورد و بلافاصله تذكر مي داد. به هيچ وجه از امكانات اداره استفاده شخصي نمي كرد. در امور اخلاقي و استفاده صحيح از بيت المال، سختگير و دقيق بود. اخلاقش كاملاً اخلاق يك رزمنده مجاهد بود و با احدي رودربايستي نداشت. يكي از كارهاي جالب ايشان اين بود كه هر وقت مي خواستند با ايشان مصاحبه كنند، اول دو ركعت نماز مي خواند، بعد مي آمد. همه حرف هايش هم براي خدا بود،به همين دليل هم دلنشين بود.

آيا با والدين ايشان هم آشنايي داشتيد؟
بله، خدمت ابوي ايشان كه در ارتش خدمت كرده بودند، رسيدم. انسان بسيار بسيار ساده و متواضعي بودند.
از تاثير نقش شهيد صياد شيرازي در جنگ بگوييد.
ايشان انسان خاصي بودند. خود من اگر ناچار شوم شب تا صبح نخوابم، اصلاً نمي توانم كلاسم را اداره كنم، ولي ايشان چه در آن دوران، چه به خصوص در دوره جنگ، بارها و بارها مي شد كه تا صبح نمي خوابيد و بعد هم با كارآيي كامل فعاليت مي كرد. او به جنگ خدمت بزرگي كرد. مي توان گفت كه با اجازه حضرت آقا، معارف جنگ را پايه گذاري كرد. همه ما در جنگ حضور داشتيم، ولي كمتر كسي جنگ را با همه گستردگي اش مي ديد، به همين دليل هر گروهي سعي مي كرد بگويد ما اين جور جنگيديم، آن جور جنگيديم. شهيد صياد به جاي اين دعواها، طوري رفتار مي كرد كه انگار اصلاً در جايي كاري نكرده، در حالي كه بسياري از گروه ها را ايشان پايه گذاري كرد. بعد هم كه با هماهنگي با حضرت آقا، شروع كرد به نوشتن عمليات ها.

از شهادت ايشان چگونه با خبر شديد؟
آن روز صبح زود بود كه رسيدم نيروي زميني. تلفن زنگ زد و شهيد واعظي از پشت خط گفت، «رضا! خبر داري چه شده؟» گفتم، «نه،چه شده؟» گفت، «صياد هم رفت.» راه افتادم و خود را به بيمارستان 505 ارتش در دارآباد رساندم. شهيد واعظي و چند نفر ديگر هم آمده بودند. صحنه عجيبي بود. ايشان در همان لحظات اول شهيد شده بود. پزشكان تلاش خودشان را كردند، اما فايده نداشت. بعد هم كه شهيد بختياري آمد. همه شيفتگان و شاگردان شهيد صياد به آنجا آمده بودند. فضاي خاصي بود و همه با پيكر خونين مراد خودشان مواجه شدند.

و سخن آخر؟
شهيد صياد شيرازي كسي بود كه هيچ وقت تسليم شرايط نشد. قبل از انقلاب، يكتنه در محيطي كه مبارزه ممنوع بود، فعاليت مي كرد و در محيطي كه بيان حق رواج نداشت، بندگي خدا را مي كرد و به دين و احكام آن تقيد داشت. او در محيط ارتش بر سر اعتقادات و افكار خود ايستاد و تزلزل نشان نداد. من هر وقت به اين كوه استوار نگاه مي كنم، منظره با شكوه يك پدر نسبت به فرزندانش را مي بينم كه ميراث او براي فرزندانش يك ميراث عظيم فرهنگي است. شهادت ايشان هم مثل حياتش، موج آفرين بود و احساس دلسردي و شكست را از خاطره ها زدود. با وجود امثال ايشان، شكست معنا نداشت.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده