گفتگویی خواندنی با خانواده شهید «وهابی‌نجات»:
سه‌شنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۱۰:۰۰
مادر شهید «وهابی‌نجات» گفت: علیرضا پسری باایمان و مؤمن بود و در مسجد دباغان فعالیت می‌کرد و چای‌ریز مجالس بود، اما هیچ وقت به من چای نمی‌داد، زیرا معتقد بود که بقیه حضار احساس می‌کنند که به مادرش بیشتر از بقیه اهمیت داده است.

علیرضا چای‌ریز مسجد محله و رزمنده دفاع از وطن بود
به گزارش  نوید شاهد استان قزوین و به نقل از خبرنگار حوزه فرهنگ و هنر پایگاه خبری تحلیلی «صبح قزوین»، شهید «علیرضا وهابی نجات»، هشتم اردیبهشت سال ۱۳۴۱ در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش از باغداران قزوین بود و مادرش نیز در محافل قرآنی از به نامان روزگار خویش بود، وی در رشته حسابداری مدرک دیپلم خود را گرفت و سپس از سوی بسیج در جبهه‌های حق علیه باطل حضور یافت، سرانجام دهم اردیبهشت سال ۱۳۶۱، در عملیات بیت‌المقدس توسط نیرو‌های بعثی عراق به شهادت رسید که مزارش اکنون در گلزار شهدای شهر قزوین واقع است.

رضایت‌نامه جبهه را در خواب از پدرش گرفت

عذرا خامدا، مادر شهید علیرضا وهابی‌نجات در گفتگو با خبرنگار حوزه فرهنگ و هنر پایگاه خبری تحلیلی «صبح قزوین» گفت: علیرضا پسر بزرگ خانواده بود که پس از پنج دختر به دنیا آمده و عصای دست پدرش و من و تمامی خواهرانش بود.

وی در ادامه عنوان کرد: علیرضا پسری باایمان و مؤمن بود و در مسجد دباغان فعالیت می‌کرد و چای‌ریز مجالس بود، اما هیچ وقت به من چای نمی‌داد، زیرا معتقد بود که بقیه حضار احساس می‌کنند که به مادرش بیشتر از بقیه اهمیت داده است.

این مادر شهید درباره اعزام به جبهه افزود: رضایت‌نامه جبهه را هنگامی که پدرش خواب بود با انگشت او مُهر زد و در سن ۱۹ سالگی عازم جبهه شد.

خامدا اضافه کرد: اولین مکان خدمت او در جبهه‌های دفاع مقدس در بخش مهاباد و به شغل پرستاری به مدت ۹ ماه است.

آخرین دیدار

مادر شهید علیرضا وهابی‌نجات درباره آخرین دیدار با شهید اظهار کرد: قصد بیرون رفتن کرده بود و می‌خواست که با هم کلاسی‌هایش در امامزاده حسین (ع) به درس خواندن مشغول شوند، اما قبل از بیرون رفتنش عکس خود را به من داد و گفت: «این را برای خودت نگه دار که به دردت می‌خورد». بعد از رفتنش تا شب از او خبری نشد که متوجه شدیم عازم جبهه شده است و ۹ روز پس از رفتنش خبر شهادت او به ما رسید.

خبر شهادت

وی عنوان کرد: همراه پسر کوچک‌ترم رفته بودیم که او را عازم جبهه کنم، اما در این میان ماشینی ایستاد و آقایی از آن پیاده شد و اسامی ۹ تن از شهدا را خواند که اسم علیرضا هم جزو آنان بود، بعد از آن را به خاطر ندارم فقط می‌دانم که بر سرزنان به پایگاه بسیج رفتم و جویای ماجرا شدم هر چند که آنان سعی در مخفی کردن حقیقت داشتند، اما وقتی به خانه بازگشتم و سیل جمعیت را در مقابل خانه دیدم حقیقت بر من آشکار شد که من مادر شهید شده‌ام!

خواهر ارشد شهید علیرضا وهابی‌نجات در گفتگو با خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی «صبح قزوین» اظهار کرد: بعد از شنیدن خبر شهادت علیرضا پدرم در بهت و ناباوری فرو رفت و تا مدت‌ها در خانه ما گرد ماتم و عزا بر آن نشسته بود.

وی عنوان کرد: علیرضا در ۱۰ اردیبهشت سال ۱۳۶۱ در عملیات بیت المقدس شهید شد که در سیزدهم همان ماه در گلزار شهدا به خاک سپرده شد.

شهید دست به خیر بود

این خواهر شهید اضافه کرد: ما او را درست نمی‌شناختیم، بعد از شهادتش درباره کار‌های نیکی که مخفیانه انجام می‌داده است زیاد شنیدیم.

وی در این باره ادامه داد: در مراسم سوم برادرم خانمی همراه با پسر خردسالش وارد شد و از کمک‌های نقدی و غیرنقدی علیرضا گفت که باعث ادامه تحصیل فرزندش شده بود و ما از آن اطلاعی نداشتیم.

در آخر گفتگو هم مادر شهید علیرضا وهابی‌نجات، بزرگ‌ترین آرزوی پسر شهیدش را سفر به کربلا عنوان کرد که مقام والای شهادت از آن سبقت گرفت.

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده