«شهید سید محمدحسین تقوی با شهادت جوان‌ها، به منزل می‌رفت و پارچه‌ها را برمی‌داشت و برای کفن شهدا استفاده می‌کرد. بعداً که پدر شوهرم متوجه شد گفت این پسر چی کار می‌کنه دارو ندار مرا بُرد! ...» ادامه این خاطره از شهید «گنج‌علی غیاثوندمحمدخانی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

دارو ندار مرا بُرد!

به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید «سید محمدحسین تقوی»، هشتم دی ماه سال ۱۳۳۶، در شهر قزوین به دنیا آمد، پدرش سیدعلی‌اکبر، در شرکت نفت کار می‌کرد و مادرش سکینه نام داشت، تا پایان دوره متوسطه درس خواند، معلم بود، سال ۱۳۵۷ ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. این شهید بزرگوار از سوی بسیج در جبهه حضور یافت، هجدهم اسفند ماه سال ۱۳۶۵، در آبادان دچار سانحه رانندگی شد و به شهادت رسید و مزار مطهرش در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

دارو ندار مرا بُرد!

شعله زرگریعقوبی همسر شهید سید محمدحسین تقوی روایت می‌کند: بعد از ازدواج در منزل پدری همسرم زندگی می‌کردیم. اوایل ازدواج‌مان همزمان با دوران قبل از انقلاب اسلامی بود.

در این دوران تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی در خیابان‌ها گسترده بود و مردم حضور چشمگیر و پرشوری داشتند؛ لذا مکان‌های مختلف از جمله مغازه‌ها دچار سانحه آتش‌سوزی می‌شد.

پدرشوهرم مغازه پارچه‌فروشی در خیابان سپه داشت به دلیل جلوگیری از آتش‌سوزی کالا‌های مغازه‌اش، بیشتر پارچه‌هایش را به منزل انتقال داده بود.

شهید سید محمدحسین تقوی در تظاهرات شرکت می‌کرد و علیه رژیم شاهنشاهی شعار می‌داد. در حال شعار دادن، نیرو‌های رژیم به سمت جوان‌ها تیراندازی می‌کردند و برخی از آن‌ها به دلیل اصابت گلوله به مقام شهادت می‌رسید.

شهید تقوی با شهادت جوان‌ها، به منزل می‌رفت و پارچه‌ها را برمی‌داشت و برای کفن شهدا استفاده می‌کرد. بعداً که پدر شوهرم متوجه شد گفت این پسر چی کار می‌کنه دارو ندار مرا بُرد! همسرم گفت خودم هزینه پارچه‌ها را پرداخت می‌کنم و پدرم بابت این موضوع نگران نباشد.

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده