سه‌شنبه, ۲۱ فروردين ۱۴۰۳ ساعت ۱۰:۵۳
شهید «علی باجلانی» در وصیت‌نامه‌اش نوشته است: «هر کس که فریاد مسلمانی را بشنود و به آن پاسخ ندهد، مسلمان نیست و من برای پاسخ به مسلمانان عراق می‌روم و من عاشق شهادت هستم. مادر عزیز از تو می‌خواهم که خواهرانم را به حجاب اسلامی ‌دعوت کنی.»

به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، شهید «علی باجلانی» در سال 1350 در روستای پریجان از توابع شهرستان ازنا دیده به جهان گشود. در دوران کودکی به اتفاق خانواده به شهر اراک عزیمت کرد و تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در آن شهر به اتمام رساند. به علت مشکلات زندگی برای خانواده بعد از پایان دوره راهنمایی مشغول به کار شد.

هر کس که فریاد مسلمانی را بشنود و به آن پاسخ ندهد، مسلمان نیست

بعد از چند سالی دوباره تصمیم به ادامه تحصیل در رشته علوم انسانی به صورت غیرحضوری گرفت و دو سال هم تحصیل کرد. در معنویات زبانزد همسایگان و اقوام بودند و به انجام واجبات و ترک محرمات و عمل به مستحبات عشق می‌ورزیدند و در کنار مرحوم حجت‌الاسلام سید محمد میری(ره) به فقرای محل اطعام می‌دادند و از شاگردان آن مرحوم بودند(امام جماعت مسجد امام حسین(ع)) و از دیگر خصوصیات بارز ایشان نظم و ترتیب در کارها است. در سال 1369 به خدمت سربازی فراخوانده شد. او به عنوان پاسدار وظیفه گردان امام حسین(ع) در لشکر 71 روح الله در حال خدمت بود که در دوازدهم فروردین ماه 1370در ارتفاعات جبل‌المروارید هنگام درگیری با منافقین به شهادت رسید. پیکرش در منطقه مفقود شد و اثری از او بر جا نماند.

هر کس که فریاد مسلمانی را بشنود و به آن پاسخ ندهد، مسلمان نیست

وصیت نامه:
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَيْ‌ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ‌ * الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ‌ .
امتحان لازم با وجود انسان است و هیچ انسانی بدون امتحان در این عالم نخواهد زیست، گاهی امتحان به خوف، به جوع و گرسنگی و نقص در اموال و انفس، به نقص در ثمرات و امثال این‌هاست که الان در مراکزی که جنگ‌زده است بسیاری از اینها تحقق دارد و این یک امتحان الهی است.

هر کس که فریاد مسلمانی را بشنود و به آن پاسخ ندهد، مسلمان نیست
بنام خداوند بخشنده مهربان بنام او که ما را در این دنیا قرار داد و آخر به سوی او خواهیم برگشت. وقتی که این وصیت نامه را می‌نویسم در چادر بین بچه‌ها هستم و بیاد مرگ افتاده‌ام و از خداوند منان می‌خواهم که از من راضی باشد و شهادت را نصیب من کند. و از او می‌خواهم که شب اول قبر علی(ع) به بالین من بیاید. سلام آخر را به تمام حاضرین عرض می‌کنم. پدر عزیز اول می‌گویم اگر گریه می‌کنید برای امام حسین(ع) باشد.

چون گریه برای امام حسین(ع) مورد رضای خداست و به تو ای پدر می‌گویم که کاری را که انجام می‌دهید برای رضای خدا باشد و در سختی‌ها بیاد خدا باش که با یاد او دلها آرام می‌گیرد از شما می‌خواهم که مرا ببخشایید و به حرف مردم گوش ندهید بدانید که مرگ من به حق برای رضای خدا بوده است و همان طور که پیامبر اسلام(ص) می‌فرماید: هر کس که فریاد مسلمانی را بشنود و به آن پاسخ ندهد، مسلمان نیست و من برای پاسخ به مسلمانان عراق می‌روم و من عاشق شهادت هستم. مادر عزیز از تو می‌خواهم که خواهرانم را به حجاب اسلامی ‌دعوت کنی.

مادر عزیزم از تو می‌خواهم که کار اشتباهی کرده باشم و به تو بی‌احترامی ‌و تو را آزرده باشم مرا ببخشی که بهشت زیر پای مادران است که من مطمئنم که اگر پدر و مادر از انسان آزرده باشند بوی بهشت به مشام او نرسد و از برادرانم می‌خواهم که پاسدار اسلام و قرآن باشند و از انقلاب اسلامی‌ تا آخرین قطره خون دفاع و نگهبان او باشند.

 

منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده