چهارشنبه, ۰۳ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۱۴:۳۹
وقتی به پایگاه رسیدیم، متوجه شدیم که توپ 106 خود را به خاطر کمی فرصت و عجله جا گذاشته ایم. به این دلیل مجدداً ساعت چهار صبح، چند نفرمان به محل قبلی برگشتیم و در شرایطی مشکل تا رسیدن نیروهای جدید از آن محافظت کردیم.


همزمان با شروع جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران (اوایل مهر 1359) از بسیج سپاه مشکین شهر به اهواز اعزام و در گروه جنگهای نامنظم شهید دکتر چمران وارد شدم. مدتی گذشت و به تدریج با بچه های فداکار و شهادت طلب گروه جنگهای نامنظم آشنا شدم. در غروب یک روز از سوی فرماندهی دستور رسید که چون دشمن از طرف بهمنشیر حملات زیادی کرده، به طرف آن قسمت حرکت کنیم. خوب به یاد دارم که در موقع حرکت، حدود دو کیلومتر، توپ 106 گروه را به روی دستهای خود حمل کردیم و در آنجا طی یک حمله چریکی حساب شده و انجام یک عملیات نظامی دقیق، ضربه سختی به آنها زدیم و طبق دستور به پایگاه خود برگشتیم.

وقتی به پایگاه رسیدیم، متوجه شدیم که توپ 106 خود را به خاطر کمی فرصت و عجله جا گذاشته ایم. به این دلیل مجدداً ساعت چهار صبح، چند نفرمان به محل قبلی برگشتیم و در شرایطی مشکل تا رسیدن نیروهای جدید از آن محافظت کردیم.

در این عملیات بیش از هرچیز باید به فداکاری خواهری شجاع و ایثارگر اشاره نماییم:

ایشان که به عنوان دیده بان به طرف بهمنشیر رفته بود، با اطلاعات مؤثر و مفیدی که از موقعیت دشمن می داد، در موفقیت عملیات نقش تعیین کننده ای را ایفا می کرد. او نوه شهید بزرگوار «نواب صفوی» بود. این خواهر رزمنده انسان را بی اختیار به یاد فداکاری زنان مجاهد صدر اسلام می انداخت، زنانی چون زینب، سمیّه، نسیبه و ...

در آخرین دیدار، او را در حالی دیدم که پیکر پاک شهیدی را با خود حمل می کرد؛ معلوم شد که از یک عملیات موفق چریکی باز می گردد.

به نقل از: برادر جانباز «ایران خواه» از مشکین شهر

منبع: ، منظومه زینبیه (جلوه هایی از مقاومت زنان در هشت سال دفاع مقدس)، تهران، مؤسسه فرهنگی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 1376

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده