شهيد فرزاد رحيمي در سال 1342 در شهرستان هرسين چشم به جهان گشود.
بعد از فارغ التحصيلي با مدرك فوق ديپلم در رشته ديني و عربي به شغل انبياء (معلمي) مشغول شد. اكثر اوقات به جبهه مي رفت هم با قلم و هم با اسلحه با دشمنان انقلاب مي جنگيد. مدتي به عنوان مسئول بسيج دانش آموزي سپاه هرسين به خدمت پرداخت. كه عاقبت در عمليات نصر7 (سر دشت) در سال1366 به شهادت رسيد . شهيد يكي از معلمين دلسوز و مهربان بود .
خاطره از زبان همرزمش :
اين عزيز ما را به اردو مي برد، هر جايي كه مي رفتيم هنگام نماز بچه ها را جمع مي كرد و نماز جماعت بر پا مي نمود. هميشه بچه ها را به كار نيك و مبارزه با ظلم دعوت مي كرد. با همه مهربان و همه را دوست مي داشت و همه او را نيز دوست داشتند .
هنوز عكس شهيد در دفتر مدرسه دو شهيد كه بچه ها درست كرده اند، (بعد از شهادت ايشان) بر ديوار نصب است .
من و سه نفر ديگر از دانش آموزان از امتحان نمره كم گرفتيم ما مي ترسيديم، كه تنبيه مان كند اما عكس آنچه كه فكر مي كرديم با خوشرويي ما سرزنش كرد و علت اينكه نمره كم گرفته ايم را پرسيد زنگ آخر ما را نگه داشت و درس گذشته را برايمان توضيح داد و طبق قول و قرار دو روز بعد از ما امتحان گرفت و همه نمره علي گرفتيم و خوشحال شديم .
هرگز اين خاطره را فراموش نمي كنم چرا كه همان برخورد آن شهيد عزيز باعث شد من ديگر از هيچ كدام از درسهايم نمره كم نگيرم. من مديون اين شهيد هستم .
شهيد مي خواست عروسي كند ««كه همزمان با تاريخ عروسي»» به شهادت رسيده و به خاك رفت. يك روز كه نشسته بودم به مادرمان گفت: مادر مرا حلال كن، ماموريتي به من داده اند كه به جبهه بروم انشاءا..... روز شانزدهم براي خريد عروسي بر مي گردم و هيجدهم مراسم عقد برگزار مي كنيم و شب بيست و يكم كه شب جمعه است عروسي مي كنيم. مادرم در حاليكه گريه مي كرد گفت عزيزم حالا نمي شه نري، شهيد فرزاد گفت نه اين يك تكليف است و حتما بايد بروم. وقتي كه روز شانزدهم نيامد همه نگران بوديم تا اينكه شب هيجدهم كه به قول خودش شب عقد كنان بود به شهادت مي رسد و شب بيست و يكم كه شب عروسيش بود به جمع ياران و ديگر شهيدان اسلام پيوست .
خداوند او را با شهداي كربلا محشور گرداند
در جريان عمليات نصر 7 بعد از اينكه مرحله اول عمليات تمام شده بود و برادر كوچكترش (فرهاد) سالم برگشته بود يكي از بچه ها««فرزاد»» را مي بينم و به او مي گويد: (( بحمدالله برادرت سالم بر گشته.....))
او تأملي مي كند و با اطمينان مي گويد :
(( بالاخره در همين عمليات يكي از ما دو برادر شهيد مي شويم و از خدا مي خواهم كه آن، من باشم))
و همان طور هم شد فرزاد دقيقا همان شب به شهادت رسيد .
شهيد فرزاد خاطرات و نوشته هاي زيادي دارد هر روايت و حديثي را كه مطالع مي كرد و يا مي شنيد آن را يادداشت مي نمود كه عينا همه آنها موجود مي باشند. در اينجا چند جمله اي از نوشته هاي آن شهيد بزرگوار را عينا مي نويسم .
همه كارها بايد با نام خدا باشد، چرا؟ چون انسان جنبه قدسي و عبادت پيدا مي كند انساني كه احساس فطري از خداوند دارد او را به عنوان موجود قدوسي و منبع و منشاء خير است مي شناسد و چون آغاز كردن كاري به نام او مفهومش اين است كه او موجودي قدوسي و منزه از جميع نقص ها و سرچشمه كمالات است لذا كارها را با بنام هيچكش حتي پيامبر نبايد آغاز شود. اگر آغاز شود ايجاد شرك شده فقط نام ا... بايد برده شود .
«« سبح اسم ربك الاعلي »»
«« تسبيح كن نام پروردگار بزرگت را »»
 
پیام شهيد :

همواره پشت سر ولايت فقيه حركت كنيد، تا لطمه اي به اين انقلاب وارد نگردد .
من از خداي خود سپاسگزارم كه مرا در زماني خلق نمود كه ولي فقيه در آن جكومت مي كند و مقدمه را فراهم آورده است .
اي برادران دين، اي معلمين، و اي مروجين اسلام، دست به دست يكديگر دهيد و نگذاريد خدشه اي به انقلاب وارد آيد .
جلسات قرآن را هر چه با شكوهتر برگزار كنيد و فرزنداتان را حسين وار تربيت كنيد .
 
وصیت نامه شهید :
 
بسم الله الرحمن الرحیم
 ولا تقولو لمن يقتل في سبيل الله امواتا بل احياء و لكن لا تشعرون
اللهم نور ظاهري بطاعتك و باطني به محبتك و قلبي بمعرفتك و روحي به مشاهدتك
سپاس خدايي را كه به همه ما بصيرت دروني عنايت فرمود تا بتوانيم مسير خود را دريابيم و در آن مسير حركت كنيم، خدائي را كه مرا در زماني خلق نمود كه ولي فقيه در آن حكومت  ميكند. با سلام بر تمامي شهدا كه با نثار جان خود درخت انقلاب را آبياري نمودند و اسلام راز نده نگه داشتند. خدايا گناهانم بر قلبم سنگيني مي كند. خدايا من مي دانم كه لايق خط سرخ شهادت نيستم اما به لطف بيكرانت اميدوارم و لا اقل اين را مي دانم كه مردن در رختخواب براي من بسي ننگ است  مرگ سرخ بهترين مرگهاست كه حسين(ع) آن را انتخاب نمود و خون ما رنگين تر از خون حسين نيست. اي پدر و اي مادر يه شما سلام مي كنم سلامي گرم و پر محبت اميدوارم مرا عفو نماييد و زينب وار در برابر مصائب صبور باشيد و براي رضاي خدا معصيتها را تحمل نمائيد كه خداوند با شماست زيرا  مرگ من مرگيست كه رضايت خدا در آن است .
اما اي برادران مذهبي، اي معلمين شما را به خداوند سوگند مي دهم همه در كنار هم دست بدست هم دهيد و نگذاريد خدشه اي به اين انقلاب برسد بگذاريد آنچه مي گوئيد با عملتان مطابقت نمايد گفته بي عمل مطرح نكنيد، براي حق تعالي كار كنيد، پشت سر امام حركت كنيد، دانش آموزان را با اسلام آشنا خصوصا درس جهاد و ايثار و شهادت مطرح نمايد .
اي برادران اختلافات سليقه باعث جدايي شما نشود كه جدايي شما بضرر اسلام است و به نفع منافقين هميشه در كنار هم جمع شويد و براي شادي روح شهدا قرآن تلاوت كنيد. قدر هم را بدانيد و به يكديگر ارزش دهيد امام را تنها نگذاريد .
اين حقير از تك تك دوستان طلب عفو مي كنم (جبهه حق عليه باطل را فراموش نكنيد) اي برادران امروز روز جنگ و جهاد است جهاد با نفس و دشمن اسلام، روز استقامت و پايداري در مقابل دشمنان اسلام و قرآن بايد مانند رهبران الهي از هستي خود در راه خدا بگذريم .
خدايا مرا مانند مقربين درگاهت گمنام بميران تا روحم در عالم برزخ در پيش حسين(ع) خجل نباشد. خدايا خجلم از خويشتن كه چرا زنده ام در حالي كه هنوز اسم از شهيد و شهادت است. خدايا مرا پاك گردان بعد  خاكم گردان .
اما يك مطلب كه عامل بازدارنده انقلاب و خطر عظيمي براي آن است متذكر مي شوم و آن خطر نه از جانب مردم عادي بلكه كارگزاران و افرادي است كه بار سنگين مسئوليت انقلاب و اداره كشور اسلامي را بر دوش گرفته اند كه خداي نخواسته تحت تاثير هواهاي نفساني بصورت گام به گام و تدريجي از ياد خدا و خون پاك هزاران شهيد غافل نشده و در سرازيري حب دنيا و حب ذات و آلودگي به رفاهيات، تشريفات و خط بازيها و كارشكني براي يكديگر ايجاد صف بنديها و منازعات قرار نگيرند. بلكه بايد با حفظ وحدت و هماهنگي و با بصيرت و برنامه ريزي دقيق به نحو احسن از عهده انجام مسئوليت خويش برآيند. به هر حال شهيدان بار مسئوليت خويش را به مقصد رساندند و ما مانده ايم با بار سنگيني از رسالت بر دوش انها حجت را تمام كردند و رفتند پس ما در موقعيت خطيري واقع شده ايم .
اگر چندين هزار گل نشكفته و شكفته بر خاك پر پر نشده بود، اگر هزاران سرو در آستانه سربلندي نشسكته بود، اگر قامت هزاران نخل دو تا نشده بود اگر تكه تكه لاله هاي اين خاك داغ عزيزي را بر سينه نداشتند، اگر هزاران مادر با دست هاي ايثارگر كفن جوانهاي خويش را گره نزده بودند، اگر هزاران پدر دست و دل از تكيه گاههاي خويش نشسته بودند بار رسالت ما كي به اين سنگيني بود .
در خاتمه يا پدر و مادر عزيزم و خواهران گراميم شما را به خدا رضايت حق تعالي را فراموش نكنيد، حجاب تو اي خواهر حافظ خون شهداست و بي تابي نكردن تو گلوله اي است بر قلب دشمنان اسلام از شما مي خواهم كه يكسال نماز و روزه برايم بجا آوريد .
خداوند انشاء الله مر از شهدا قرار دهد. خدايا تمام گناهانم را ببخش مرا عفو كن. خدايا تا مرا پاك نكردي خاكم نكن .


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده