خاطرات شفاهی والدین شهدا،
شهید «عیسی سیاهی» از شهدای دانش آموز جنگ تحمیلی است که عشق به دفاع از وطن باعث شد وی کلاس درس را رها کرده و به عنوان بسیجی راهی جبهه شود. مادر گرانقدر شهید میگوید: پسرم «عیسی» همیشه با صدای بلند در مدرسه قرآن تلاوت و مداحی میکرد. در ادامه مصاحبه انجام شده با مادر گرانقدر این دانش آموز شهید منتشر میشود.
کد خبر: ۵۸۷۶۴۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۱۱
خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز «غلام ناظری» میگوید: سال ۱۳۶۰، بعد از عملیات فتحالمبین، در جبهه حضور داشتم. یک خاکریز بود که شکل عصا داشت و در اختیار عراقیها بود. با ذکر "الله اکبر" عملیات را شروع کردیم و درگیر شدیم. آنقدر غرق در نبرد شدیم که نفهمیدیم چطور خاکریز را گرفتیم.
کد خبر: ۵۸۷۶۰۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۱۱
خاطرات شفاهی شهدا
جواد رجبلو برادر شهید «جعفر رجبلو» می گوید: علاقه بسیاری به ولایت فقیه داشت و در وصیتنامه خود سفارش و توصیه کرده است که ما باید پیرو امام ، ولایت و رهبری باشیم و امام را تنها نگذاریم تا دشمنان اسلام نتوانند ضربه ای به اسلام و ایران بزنند. شهید چندین بار به جبهه اعزام شد و سرانجام در سال ۱۳۶۵ در منطقه ام الرصاص در عملیات کربلای ۴ به شهادت رسید.
کد خبر: ۵۸۷۴۷۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۰۹
خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید نصرت الله علیائی مقدم درباره خصوصیات همسرش گفت: هیچ تعلق خاطری به دنیا و مادیات نداشت و آرزویش شهادت در راه آرمانش هایش بود.
کد خبر: ۵۸۷۴۵۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۰۸
خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز «محمدشریف حسینپور» میگوید: سرباز بودم و میخواستم به کشورم خدمت کنم، برای همین در جبهه نامنویسی کردم. در یکی از عملیاتها، بعثیها حمله شیمیایی سنگینی انجام دادند؛ آنقدر شدید که تا شعاع ۱۵ متری اطرافم را نمیدیدم. در این عملیات، تعدادی از همرزمانم به شهادت رسیدند و من هم دچار آسیب شیمیایی شدم.
کد خبر: ۵۸۷۳۱۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۰۷
خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز 50 درصد «عیسی خادمی» میگوید: به دلیل سن کم، فرمانده اجازه نمیداد به جبهه بروم اما با اصرار و تلاش خودم، سوار اتوبوس شدم و برای دوره آموزشی به بندرعباس رفتم. پس از آن نیز به اهواز اعزام شدم. همین نوجوانان ۱۳ ساله، مثل شهید حسین فهمیده بودند که به جبهه رفتند و باعث پیروزی ما شدند.
کد خبر: ۵۸۷۱۸۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۰۵
«آسمان، آبیتر» مجموعه کلیپهای مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش میشود. این قسمت از «آسمان، آبیتر» با پدر بزرگوار شهید «عبدالرضا فلاح مهرجردی» به مصاحبه پرداخته است. پدر بزرگوار شهید بیان کرد: «فرزندم گفت به جبهه می روم تا پشتیبان امام خمینی (ره) باشم و شب عید برمیگردم که شب دهم فروردین خبر شهادتش را به ما دادند.» نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت میکند.
کد خبر: ۵۸۷۱۲۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۰۴
خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید یارعلی درباره همسرش گفت: خودش در خواب دیده بود که شهید میشود برای همین بیقرار رسیدن به شهادت بود.
کد خبر: ۵۸۶۹۹۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۰۲
خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «یعقوب صادقی» میگوید: یعقوب فرزند اولم بود. هنوز زمان خدمتش نرسیده بود و به مدرسه میرفت که پیش من آمد و گفت میخواهم به جبهه بروم، به او گفتم که درست را بخوان ولی شهید در جوابم گفت نمیگذارم تفنگ داییام روی زمین بماند. او چهار بار به جبهه رفت و در چهارمین اعزامش بود که به شهادت رسید.
کد خبر: ۵۸۶۵۹۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۲۸
خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز و آزاده «شهریار قلندری» میگوید: تمام پنج سال و دو ماه اسارتم را داخل یک سلول بودم. من و تمام شهدا و ایثارگران تمام هم و غممان حفظ نظام بود و تا جایی که توان داشته باشم حاضرم برای وطنم جانفشانی کنم.
کد خبر: ۵۸۶۱۵۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۲۰
خاطرات شفاهی جانبازان؛
حجت الاسلام مرتضی قلیچ خانی جانباز ۷۰ درصد مدافع حرم در خاطراتش از دلاورمردیهای شهدای لشگر فاطمیون میگوید.
کد خبر: ۵۸۶۰۳۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۱۸
خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز «علی آتشدهقان» در بیان خاطرات خود میگوید: در نیروی دریایی سپاه امام سجاد(ع) خدمت میکردم. خط شکن بودم و از سه محور در حال اجرای عملیات بودیم که در همین عملیات بود که از ناحیه پا، شکم و جمجمه دچار مجروحیت شدم و در عملیات فاو نیز دوباره مجروح شدم و موج انفجار مرا گرفت.
کد خبر: ۵۸۵۸۲۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۱۶
خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز «عباس کرمی» در بیان خاطرات خود میگوید: سال ۱۳۶۰ بود که از طریق سربازی برای جبهه نامنویسی کردم. چون در گردان تکاوری بودم، هر جا که دشمن حمله میکرد، ما برای پاتک به همان منطقه اعزام میشدیم. وقتی جنگ شروع شد، تمام مردم یکدل و یکصدا میگفتند که باید کشورمان را نجات دهیم. من هم احساس وظیفه میکردم که باید به جبهه بروم.
کد خبر: ۵۸۵۵۶۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۱۴
خاطرات شفاهی والدین شهدا
پدر شهید «ولی شهبازی سرگزی» میگوید: پسرم در پاسگاه رضوان خدمت میکرد. درگیری شدیدی با قاچاقچیان داشتند که در این درگیری، ۱۲ نفرشان به شهادت رسیدند. همیشه به من میگفت؛ به جبهه میروم و شهید میشوم و همانطور که گفته بود، همان هم شد.
کد خبر: ۵۸۵۲۸۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۱۰
جانباز "سمند علی چمن پیرا" در خاطراتی گفت: « در سال 1334 در زرندیه به دنیا آمدم و در سال 1361 به عنوان کارگر نمونه راهآهن مشغول به کار شدم. در بحبوحه جنگ ایران و عراق، پس از تعطیلی موقت راهآهن به دلیل حملات دشمن، با هماهنگی رئیس ایستگاه به همراه تعدادی از کارگران برای کمک به خرمشهر رفتیم. در این شهر شاهد خرابیهای گسترده ناشی از جنگ بودیم و تلاش کردیم اوضاع را کنترل کنیم. در جریان این حوادث، پیشبینی حمله عراق به خرمشهر نیز به وقوع پیوست و شهر سقوط کرد».
کد خبر: ۵۸۵۲۶۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۱۵
خاطرات شفاهی جانبازان
جانباز «محمود صدیق»، متولد ۱۳۳۳، در ۱۸ بهمن ۱۳۵۷ طی تظاهراتی علیه رژیم پهلوی در ساوه همراه جمعی از مردم دچار حادثه شد. او در جریان این رویداد بر اثر حمله مأموران و برخورد با تجهیزات شهرداری به شدت آسیب دید. پس از انتقال به بیمارستان و تشخیص اشتباه مرگ، وی به سردخانه منتقل شد اما پس از چند روز نشانههای حیات در او مشاهده شد. خانوادهاش او را به خانه بردند و با درمانی ابتدایی بهبود یافت. او با وجود آسیبهای وارده، مسیر زندگی را ادامه داد و به عنوان کارمند تأمین اجتماعی مشغول به کار شد.
کد خبر: ۵۸۵۲۶۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۱۷
تجربیات جانباز "عبدالله اسکندری" در جبهههای کردستان و جنوب طی سالهای 62 تا 63 روایت میشود؛ او با دوستانش اعزام شد، مناطق را پاکسازی کرد، دوستانی از دست داد، و پس از هر بازگشت، دوباره به جبههها بازمیگشت تا از وطن دفاع کند.
کد خبر: ۵۸۵۲۵۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۱۵
جواد جوکار، دانشآموزی دبیرستانی و علاقهمند به فوتبال، در بحبوحه جنگ ایران و عراق (سال ۱۳۶۰) با دوستان و پسرخاله شهیدش تصمیم میگیرد داوطلبانه به جبهه برود. او با وجود مخالفتهای اولیه خانواده و تأکید پدرش بر کمسن بودن و نداشتن آموزش نظامی، مسئولیت دفاع از کشور را وظیفه خود میداند و به جبهه میپیوندد تا در برابر نفوذ دشمن از خاک ایران دفاع کند.
کد خبر: ۵۸۵۲۵۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۱۴
روایتی از زندگی و تجربیات جانباز جبار حاجیلو است که در روستای علیشاه متولد شده و پس از کار در قم، با شروع جنگ به بسیج پیوسته و به پادگانهای مختلف از جمله الغدیر اصفهان اعزام شده است. او در جریان جنگ تحمیلی در عملیاتهای مختلف شرکت کرده، از جمله عملیاتهایی در خرمشهر. وی ضمن تجربه آموزشهای نظامی و فشرده، در موقعیتهای حساس و محاصره دشمن حضور داشته و به دفاع پرداخته است. با وجود تلفات سنگین، او با انگیزه و ایثار به مأموریتهای خود ادامه داده و نقش مهمی در عملیاتها ایفا کرده است.
کد خبر: ۵۸۵۲۵۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۱۳
سید اکبر حسنی، جانباز ۳۰ درصدی، داستان تلاشها و سختیهای خود را در پروژههای صنعتی و همکاریهای منطقهای، بهویژه ساخت نیروگاهها و پالایشگاهها در ایران و عراق، روایت میکند. او از تجربههای تلخ در حمله داعش به موصل و تهدیدهای جانی در حین کار میگوید، از جمله زخمی شدن در یک حادثه تروریستی که جان همکارش را گرفت. وی بر اهمیت امنیت کشور و قدردانی از زحمات شهدا تأکید کرده و از تجربیات همکاری با نیروهای حشدالشعبی و خاطرات معنوی مشترک با آنها سخن میگوید. حسنی با اشاره به رشادتها و ایثارگریها، بر ضرورت حفظ ارزشهای جامعه تأکید میکند.
کد خبر: ۵۸۵۲۵۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۱۲