خاطرات شفاهی جانبازان؛
احمد پارسا، جانباز 33 درصد دفاع مقدس، خاطراتی از حضور در جبهههای جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را روایت میکند؛ جایی که در میان بوی مرگبار گاز شیمیایی، رزمندگان برای نجات جان خود به ماسکهای شیمیایی و پناهگاههای موقت متوسل میشدند.
کد خبر: ۵۹۰۸۰۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۲۱
خاطرات شفاهی جانباز ایلامی
خمیس ربانی جانباز ۲۵ درصد دفاع مقدس بسیجی دانش آموز که در لبیک به فرمان رهبر کبیر انقلاب راهی جبهه شده بود، از عنایات الهی و امدادهای غیبی در جبهه میگوید: یک روز برای شکار به نزدیک صخرهای میرفتم همزمان با حرکت من، پرندهای آرام آرام و جلوتر از من پرواز میکرد تا در جایی نشست. من شروع به نشانه گیری کردم در حین کشیدن ماشه متوجه تعدادی زیادی از نیروهای دشمن شدم که کمین گرفته بودند... در ادامه فیلم این مصاحبه را ببینید.
کد خبر: ۵۹۰۶۸۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۵
خاطرات شفاهی همسر شهید «علیمردان بیگ محمدی»
همسر «شهید علیمردان بیگ محمدی» درباره شهید میگوید: شهید علیمردان مرد روزهای سخت بود و با ارادهای که داشت همیشه در کارهایش پیروز و موفق بود. وی یک فرهنگی پرتلاش بود، بنده نزدیک به ۱۱ سال با او زندگی کردم و در تمام این مدت همیشه با احترام خاصی با من رفتار میکرد. در ادامه کلیپ این مصاحبه منتشر میشود.
کد خبر: ۵۹۰۶۴۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۵
خاطرات شفاهی جانباز ۷۰ درصد «نظر آسا»
«نظر آسا»، از جانبازان ۷۰ درصد سرافراز دفاع مقدس استان ایلام است که در زمان جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران فرمانده گردان شهید بهشتی لشکر ۱۱ حضرت امیر (ع) بوده است. وی بزرگترین افتخارش نایل شدن به دریافت عصای مبارک مقام معظم رهبری (مدظله العالی) میداند.
کد خبر: ۵۹۰۵۳۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۳
گفتگوی تصویری با جانباز هفتاد درصد ایلامی
حمید آلی آبادی سال ۱۳۶۱ به صورت داوطلب و سپس از طریق تیپ ۱۱ امیرالمؤمنین (ع) به جبهه اعزام شد و پس از رشادتهای فراوان سال ۱۳۶۴ در جبهه قصرشیرین به درجه رفیع جانبازی نایل آمد. دکتر آلی آبادی در خصوص تأثیر دفاع مقدس بر زندگی مردم ایران و خصوصاً جوانان خاطرنشان کرد: جوانان ما باید با ایثار و شهادت اقتدار و سربلندی خودشان را به جهانیان ثابت کنند.
کد خبر: ۵۹۰۱۷۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۰۷
روایت خاطرات جانباز ایلامی
«عزیز جمشیدی» جانباز ۴۵ درصد ایلامی از حضورش در جبهه چنین میگوید: از همان دوران ابتدایی با ذوق و شوق فراوان و با اصرار خودم وارد جبهه شدم، جبهه پر از خاطرات تلخ و شیرین برای رزمندگان بود. ابتدا وارد جبهه چنگوله شدم در عملیاتهای زیادی شرکت داشتم، بعد از مدتی فرمانده دسته، فرمانده گروهان، راننده رزمندگان بودم، سال ۱۳۶۲ از ناحیه پا مجروح و بعد از آن چندین مرتبه مجروحیت، سال ۱۳۶۶ در سلیمانیه عراق شیمیایی شدم. در ادامه فیلم این مصاحبه ببینید.
کد خبر: ۵۸۹۹۵۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۰۳
آزاده و جانباز ایلامی تعریف میکند:
جانباز و آزاده ایلامی «علی جهان آرا» در ذکر خاطراتی از دوران اسارت میگوید: در دوران اسارت با پاشیدن فلفل و یپاز و نمک در هر دو چشمم، چشم چپم از دست دادم و چشم راستم هم به شدت آسیب دید. از وضعیتم ناراضی نیستم به خاطر دفاع از خاک وطن عازم جبهه شدم و الان هم با تمام وجود حامی انقلاب و نظام هستم.
کد خبر: ۵۸۹۷۸۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۰۱
خاطرات شفاهی همسران شهدا
شهید «حسن نظری» از شهدای دفاع مقدس استان ایلام است که اسفند ماه ۱۳۶۶ در جبهه شاخ شمیران به درجه رفیع شهادت نایل آمد. همسر شهید میگوید: او همیشه به ما و همه خواهران سفارش میکرد با حفظ حجاب حافظ خاک وطن باشند. در ادامه فیلم این مصاحبه منتشر میشود.
کد خبر: ۵۸۹۰۸۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۸
خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز "علی فتحی"، فرزند باقر، پس از ده ماه حضور در جبهههای غرب کشور، پایان خدمت سربازی را با آغاز زندگی مشترک پیوند زد. اما در سال ۱۳۶۷، با وجود مسئولیت تأمین خانواده در سرمای زمستان و مشکلات معیشتی، تصمیم گرفت داوطلبانه دوباره به جبهه برگردد. او که پدر دو فرزند بود، رفتنش را بیسر و صدا از خانه آغاز کرد و در صف اعزام کنار بسیجیها ایستاد؛ روایتی از وفاداری به وطن، حتی وقتی جبهه و خانه هر دو چشمانتظار بودند.
کد خبر: ۵۸۸۸۲۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۲۵
خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز "محمد چرلو"، متولد ۱۳۴۹ و ساکن ساوه، زمانی که تنها ۱۴ سال داشت، بیاطلاع خانوادهاش شناسنامهاش را دستکاری کرد تا بتواند به جبهه اعزام شود. او که در کلاس اول راهنمایی درس میخواند، مدرسه را رها کرد تا برای دفاع از دین، ناموس و کشورش سلاح به دست بگیرد. از آموزش در پادگان حمزه تهران تا اعزام به جنوب، او بخشی از جوانان روستای علیشار بود؛ روستایی که با تقدیم شهدای فراوان، نقش پررنگی در تاریخ انقلاب اسلامی دارد.
کد خبر: ۵۸۸۸۲۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۲۶
خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز "اصغر خداشناس"، از رزمندگان دوران دفاع مقدس، در سال ۱۳۶۴ پس از چند بار تلاش بالاخره از پایگاه ابوذر تهران به جبهه اعزام شد. با شروع عملیات والفجر ۸ وارد اهواز شد و پس از آن به مریوان، تکاب و مهاباد رفت تا با منافقین مقابله کند. او از لحظاتی میگوید که فاصلهاش با کمین دشمن فقط چند قدم بود، اما بیتجربگی جوانی جای ترس را گرفته بود. روایت او، تصویر زندهای است از شور نوجوانی در دل خطر و ایستادگی در برابر دشمنان وطن.
کد خبر: ۵۸۸۸۱۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۲۶
خاطرات شفاهی جانبازان؛
احد غنی، جانباز ۲۵ درصد دفاع مقدس، از روزهایی میگوید که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی همراه پدرش در خیابانهای ساوه و روستایشان علیه رژیم شاه تظاهرات میکردند. نوجوانیاش با شعار و گشتزنیهای شبانه گذشت و پس از انقلاب، لباس بسیجی به تن کرد تا خادم مردم و انقلاب باشد؛ روایتی از مسیری که از کوچههای مبارزه آغاز شد و تا سنگرهای دفاع از وطن ادامه یافت.
کد خبر: ۵۸۸۸۱۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۲۴
خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز "محمود رفیعی"، متولد ۱۳۴۷، در حالی که تنها پسر خانوادهاش در خانه مانده بود، تصمیم گرفت از دوستانش عقب نماند و برای دفاع از وطن به جبهه برود. او از سوی سپاه اعزام شد و دوران خدمتش را در اهواز و مناطق عملیاتی جنوب گذراند. با وجود مجروحیت سطحی از ترکش، تا پایان خدمت در جبهه ماند و در بحبوحه عملیات مرصاد، همچنان در خط مقدم حضور داشت. روایت او، خاطرهای است از تعهد، غیرت و جوانیای که وقف دفاع از وطن شد.
کد خبر: ۵۸۸۸۱۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۲۳
خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز "ابوالفضل رستمی" نه فقط برای انجام وظیفه، بلکه برای حمایت از خانواده و ادامه راه برادری که در جبهه بود، به سربازی رفت. از آموزشهای نیمهتمام در کرمانشاه تا زخمی شدن و بازگشت داوطلبانه برای ادامه خدمت؛ داستانی از تعهد، فداکاری و وفاداری در سالهای جنگ.
کد خبر: ۵۸۸۸۱۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۰۹
خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز "حیدرعلی رحمانی"، از سال ۱۳۶۴ به خدمت اعزام شد و از همان ابتدا تا پایان دوران سربازی در دل جبههها بود؛ از پدافند هوایی کرمانشاه زیر باران گلوله تا عملیاتهای سخت شبانه در چنگوله. او از لحظاتی میگوید که صداهای انفجار و سایه دشمن در دل تاریکی شب، تنها بخشی از واقعیت پرمخاطره روزهای جنگ بود. خاطراتش روایتی زنده از ایستادگی و از خودگذشتگی در خط شکنترین نقاط جبهههاست.
کد خبر: ۵۸۸۸۱۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۲۲
خاطرات شفاهی جانبازان؛
اکبر سلامت، جانباز جنگ تحمیلی، از روزهایی میگوید که جوانیاش را در دل کوههای سردشت و بیژه گذراند؛ روزهایی که قاطر و تدارکات زودتر از نیروها رسیده بودند و دشمن در کمین بود. از دلاوریهای شهید زینالدین تا حملات کومله و منافقین، روایت او قصهای است از رشادت، غربت، و دانشگاهی به نام جبهه که درس زندگی در آن آموخته شد.
کد خبر: ۵۸۸۸۱۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۱
خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز اکبر سلامت ، بسیجی جانبرکفِ لشکر علیبنابیطالب(ع)، از سال ۱۳۶۱ تا پایان جنگ، در خط مقدم جبههها بود؛ از عملیات خیبر تا کربلای ۵. خاطرهای از همرزم شهیدی که نیمهشبها با اشک و نیایش از سنگر بیرون میرفت و در روز روشن، با آرپیجی از خاک دفاع میکرد.
کد خبر: ۵۸۸۸۱۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۰
خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز "محمد خنجر بیگی"، که در کودکی پدر و مادرش را از دست داد و با سختی بزرگ شد، در دوران دفاع مقدس پا به میدان گذاشت تا دین خود را به وطن ادا کند. او از جبهههای داغ مهران تا کوههای سرد کردستان، همزمان با خدمت سربازیاش، در خط مقدم دفاع از ایران بود. روایتی صادقانه از جوانیای که در آتش جنگ پخته شد و برای ذرهای از خاک میهنش ایستاد.
کد خبر: ۵۸۸۸۱۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۲۱
خاطرات شفاهی جانبازان؛
محمد حسنی، جانباز جنگ تحمیلی، در سال ۱۳۶۶ به خدمت اعزام شد و پس از آموزش در بیرجند، راهی غرب کشور شد. او در طول خدمت، شش بار مجروح شد؛ از سر و پا تا فک. در عملیات مرصاد هم شیمیایی شد و هم مجروح. وقتی برای درمان به شهرش برگشت، نامش را در فهرست مفقودالاثرها دید، در حالی که زنده بود. بازگشت و باز هم به جبهه رفت؛ روایتی پر از زخم، اما لبریز از وفاداری.
کد خبر: ۵۸۸۸۱۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۲۰
خاطرات شفاهی والدین شهدا/
مادر شهید «میرزا مرادی طولابی» میگوید: من گفتم پسرم درست بخوان برای رفتن به جبهه هنوز زوده. گفت مادر نگران هیچی نباشید ما به خواسته خودمان میریم که از میهن مان دفاع کنیم. اگر من نرم اگر اون نره، اگر کسایی که مادر دارن نرن، پس کی میخواد از مرزها دفاع کنه. در ادامه مصاحبه با مادر این شهید گرانقدر منتشر میشود.
کد خبر: ۵۸۸۷۱۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۰۵