روایتی شنیدنی از جانباز کرمانشاهی «سالار کارگر»
جانباز کرمانشاهی «سالار کارگر» می گوید: در منطقه عملیاتی بودیم و یکی از رزمندگان با بولدوزر خاکریز هایی را که نشست کرده بود را بالا می برد که در همین حین یک خمپاره به او خورد و دشمن شروع به حمله کرد که به من هم ترکش اصابت کرد و زمین خوردم که در آن لحظات فقط به فکر مادرم بودم و از خدا خواستم به او صبر بدهد.
کد خبر: ۵۵۹۹۶۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۰۵
گفتگوی تصویری با جانباز «محمد ویسی»
جانباز «محمد ویسی» گفت: سال 1365 نیز در عملیات نوسود که دمکراتها آن منطقه را مینگذاری کرده بودند مجبور به پاکسازی شدیم و من روی یکی از مینها رفتم و تمام بندم سیاه و کبود شد و داخل رودخانه افتادم.
کد خبر: ۵۵۹۹۵۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۰۵
گفتگوی تصویری با جانباز کرمانشاهی «محمدرضاکریمی»
جانباز کرمانشاهی «محمدرضا کریمی»، میگوید: به عنوان بسیجی به منطقه کردستان اعزام شدم و در عملیاتهای مختلف شبانه روز در قلههای کامیاران و مریوان برای پاکسازی کومله دمکرات در حال گشت بودیم. تا اینکه برای عملیات کربلای 5 به شلمچه اعزام شدیم و آنجا مجروح شیمیایی شدم. دوست داشتم به شهادت برسم و هرکس که به شهادت رسید مخلصانه جنگید.
کد خبر: ۵۵۹۸۵۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۰۱
گفتگوی تصویری با جانباز کرمانشاهی «نورعلی حسینی»
جانباز کرمانشاهی «نورعلی حسینی»، می گوید: در جنگ تحمیلی برای رزمندگان سنگر جوش می کردم. یک روز در پادگان بودم که دشمن شهر را مورد حمله بمباران هوایی قرار داد همه ما زخمی شدیم در این حمله دست راست و یکی از پاهایم را از دست دادم در این خصوص هم هیچگاه احساس ناراحتی نکردم دفاع از وطن هیچگاه پشیمانی به دنبال ندارد.
کد خبر: ۵۵۹۸۴۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۰۱
گفتگوی تصویری با «فردین چهره آرا» جانباز کرمانشاهی
«فردین چهره آرا» میگوید: سال 1361 در بمباران هوایی ترکش به من اصابت میکند و مرا به بیمارستان انتقال میدهند .25 روز به حالت کما می روم و دو سال تمام دست و پاهایم بدون حرکت میشود. از زمان جنگ تحمیلی تا کنون دچار فراموشی شده ام.
کد خبر: ۵۵۹۴۸۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۲۲
تاریخ شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «اردشیر جعفری» می گوید؛ همسرم چندین مرتبه به جبهه رفت. یکبار که زخمی شده بود پایش در گچ بود و هنوز خوب نشده بود که قصد رفتن به جبهه را کرد. هرچه مانع او شدیم فایده نداشت و بالاخره با بدن زخمی به جبهه رفت.
کد خبر: ۵۵۹۳۵۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۲۷
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «امیر سرنوبه» میگوید: زمانی که پیکر فرزندم را آوردند خیلی التماس کردم که بگذارند او را ببینم. بالاخره هم موفق شدم و مرا به سردخانه بردند. وقتی پیکر او را دیدم لبخندی روی لبانش بود که تا الان تسکین درد من در فراغش است.
کد خبر: ۵۵۹۳۵۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۱
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «محمد موسوی» می گوید: وقتی محمد می خواست به جبهه برود، خواهرش میگفت؛ لباسهای دامادیت را مرتب و تا می کنیم تا برگردی ولی او در جواب می گفت؛ دامادی خوب است ولی شما لباسهای شهادت مرا مرتب و تا کنید.
کد خبر: ۵۵۹۳۵۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۲۲
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛
پدر شهید «نعمت اله براتی» می گوید: پسرم همیشه اصرار داشت به جبهه برود ولی ما مانع می شدیم. بالاخره خودم راضی شدم و به مسجد محل رفتم و از مسئول بسیج خواستم که پسرم را ثبت نام کنند و به جبهه ببرند.
کد خبر: ۵۵۹۳۴۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۲۱
تاریخ شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «احمد نوری کمری» میگوید: وقتی پسرم متولد شد، همسرم برای بار چهارم میخواست به جبهه برود. گفتم تو چند بار رفتی، الان بمان. گفت؛ امام فرمان جهاد را برای همه مردم صادر کرده، ماندن در خانه جایز نیست. من میروم ولی اگر برنگشتم، ایمان دارم که فرزندانم را خوب تربیت میکنی.
کد خبر: ۵۵۹۳۴۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۲۰
تاریخ شفاهی همسران شهدا
همسر شهید «جمشید گودرزی» میگوید: همسرم به حضرت زینب «س» خیلی علاقه داشت. به همین خاطر اسم دختران را زینب گذاشت، ولی من میگفتم نمیخواهم فرزندم غصه دار شود. همسرم زمان رفتن به جبهه گفت؛ دخترم را مانند اسمش زینب وار تربیت کن.
کد خبر: ۵۵۹۳۲۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۱۹
روایتی شنیدنی از آزاده و جانباز کرمانشاهی
«عیسی امیری»، می گوید: زمستان سال 1365 که پاس بخش یکی از پاسگاه ها در منطقه کله قندی بودم، برای سرکشی نزد نگهبان آن شب رفتم که به یکباره درگیری بین ما و عراقی ها بالا گرفت، صدایی را از پشت خاکریزها شنیدم که در همان لحظه یک نارنجک رو به روی من منفجر شد. یکی از ترکش های آن زمان روی چشم چپم به یادگار دارم.
کد خبر: ۵۵۹۰۴۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۱۰
گفتگوی تصویری با جانباز و آزاده کرمانشاهی «عبدالقادر اسدی»
جانباز و آزاده کرمانشاهی «عبدالقادر اسدی»، می گوید: سال 1367 در منطقه شرهانی عراقی ها به ما هجوم آوردند در حال عقب نشینی بودیم که از پشت ما را اسیر کردند و ما را به جایی به نام الاماره بردند با سیم خاردار دست هایمان را بسته بودند و با کتک حسابی از ما پذیرایی کردند.
کد خبر: ۵۵۸۸۱۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۲
روایتی شنیدنی از جانباز و آزاده «کرمعلی کاظمی»
جانباز و آزاده «کرمعلی کاظمی»، میگوید: سال 1366 در عملیات والفجر 10 از ناحیه چشم، ریه و اعصاب و پوست شیمیایی شدم. جزء نیروهای پشتیبانی بودم به ما گفتند که عراق به سمت روستاها و شهرهای غربی پیش روی کرده و باید برای نجات مردم هر چه سریعتر اقدام کنید خودمان را به روستاها رساندیم و خدا رو شکر دو هزار نفر از مردم را نجات دادیم و در نهایت خودمان اسیر شدیم.
کد خبر: ۵۵۸۴۷۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۲۰
گفتگوی تصویری با جانباز کرمانشاهی«ایرج مظفری کیا»
جانباز کرمانشاهی«ایرج مظفری کیا»، میگوید: تاریخ هشتم آبان 1360 در منطقه کردستان در درگیری با دمکرات ها از ناحیه هر دو پا مجروح شدم. من هیچگاه از مجروحیتم ناراحت نشدم و پشیمان نیستم جانبازی افتخار بزرگی است که نصیب من هم شد.
کد خبر: ۵۵۸۳۹۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۷
گفتگوی تصویری با جانبازشیمیایی«علی صیدی»
جانباز شیمیایی «علی صیدی»، میگوید: در تاریخ 31 تیرماه 1362 به عضویت سپاه پاسداران درآمدم. چندین بار تا سال 67 مجروح و آخرین بار در منطقه بابایادگار شیمیایی شدم. مدتی در منزل استراحت کردم همین که متوجه شدم عملیات عراق در نقطه مرزی کشور در حال انجام است طاقت دیدن پیشروی آنها را به خاک ایران نداشتم و دوباره به دفاع از وطنم پرداختم.
کد خبر: ۵۵۸۳۶۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۶
گفتگوی تصویری با جانباز و آزاده کرمانشاهی«روح اله جاسمی»
«روحالهجاسمی»، میگوید: دوم مهرماه 1359 حمله سراسری دشمن بعثی آغاز شد و ناخودآگاه متوجه شدیم که دشمن به کشور هجوم آورده است. ما را به منطقه دشت ذهاب انتقال دادند. آمادگی جنگ را نداشتیم که در نهایت تعدادی از ما اسیر و تعدادی هم شهید شدند. من به مدت 10 اسیر بعثیها بودم و با سربلندی به ایران بازگشتیم.
کد خبر: ۵۵۸۱۴۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۰۸
مرحله اول پروژه ضبط تاریخ شفاهی پنج شنبه نهم شهریور ۱۴۰۲، در شهرستان محمودآباد آغاز گردید.
کد خبر: ۵۵۷۵۹۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۱۰
خاطرات شفاهی همسر شهید ابراهیم مسن آبادی؛
شمسی فراهانی از اهالی روستای ویسمه و همسر شهید "ابراهیم مسن آبادی" در اهمیت روحیه انقلابی همسرش و تاثیر قرآن در زندگی آنها و تربیت فرزندانش خاطراتی گفتند و از روزی یاد کرد که همسرش برای کسب تکلیف به خدمت آیت الله گلپایگانی رسید و ایشان از قریب الوقوع بودن انقلاب گفتند و شهید مسن آبادی بعد شنیدن این خبر عکس شاه را از دیوار کند و عکس امام را به دیوار زد.
کد خبر: ۵۵۷۵۵۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۳
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید "ابوالفضل حسین خانی" در خاطراتی از اخلاق و رفتار نیکوی فرزند شهیدش گفت: «او در اخلاق و رفتار بسیار خوب بود و با همه بسیار خوب وقتی می دید رفقایش در جبهه شهید شده اند طاقت ماندن نداشت و بسیار سفارش میکرد که گوش به حرف منافقین ندهید و تنها به امر رهبری توجه داشته باشید ».
کد خبر: ۵۵۷۵۵۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۱۶