عاشقانه‌هایی از آخرین وداع؛
پنجشنبه, ۱۰ فروردين ۱۴۰۲ ساعت ۱۷:۱۳
نقش بی‌بدیل مادران و همسران شهدا در هشت سال دفاع مقدس نقشی اساسی است و به سبب حضور این بزرگان، امروز اردبیل به داشتن 3400شهید به خود می‌بالد.

ایثار دل می‌خواهد نه دلیل

نوید شاهد اردبیل، در هشت سال دفاع مقدس؛ حماسه، همراهی، همدلی، صبوری، ترغیب و برانگیختگی، ایثار و پاک‌بازی مادران اردبیلی چنان عظیم و ستودنی است که بی تردید در تاریخ ایران بی‌بدیل و بی‌نظیر است و نمونه‌هایی هم‌سنخ صدر اسلام و همانند کربلا را در آن فراوان می‌توان یافت.

این حضور را در زمان ترغیب برای حضور در جبهه، رضایت در هنگام اعزام، صبوری در هنگام شهادت فرزند و پایبندی به آرمان‌های آنان تا به امروز را می‌توان به وضوح دید که این مصداق فرمایش حضرت امام خمینی(ره) نیز است: ««اینجانب در طول این جنگ، صحنه‌هایی از مادران، خواهران و همسران عزیز از دست داده، دیده‏‌ام که گمان ندارم در غیر این انقلاب نظیری داشته باشد. این عظمت اسلام است که در چهره زنان انقلابی ما آشکار شده است و امروز بحمدالله آشکار است».

بی‌شک نقش مادران در طول تاریخ انقلاب قابل توجه است آنجایی که نوجوانان و جوانان کم و سن و سال خود را قاسم گونه روانه میدان خون و عشق نمودند و با دیدن پیکر خونین آنان صبر پیشه کردند و فرزندان دیگر خود را به جبهه فرستادند.

به تعبیری دیگر نقش مادران از صدر اسلام تاکنون در دفاع از دین، امری انکارناپذیر و مالامال از ایثاری آگاهانه، تقدیمی عاشقانه و روحی مخلصانه است. در کربلا جلوه‌هایی از نقش مادران در تربیت و پرورش مردان به نمایش گذاشته شد آنجا که وهب بن جناح که در مکتب اسلام پرورش یافته بود روز عاشورا به میدان رزم رفت و پس از نبردی مردانه به سوی مادر برگشت و از او پرسید: «آیا از من راضی نشدی؟!» و مادر وهب در پاسخ گفت: از تو راضی و خشنود نمی‌شوم مگر آنکه در یاری حسین (ع) کشته شوی.

اما امروز همین موضوع بهانه‌ای شد تا به سراغ تنی چند از مادران غیور و صبور استان اردبیل برویم تا پای صحبت‌های شیرین و مملو از درد فراق آنها بنشینیم و با آنان همراه باشیم.

مادر شهید حسین اجاقی

مادر شهید حسین اجاقی آقجه کندی از دیدار آخر خود با فرزندش چنین می‌گوید: از قیافه اش معلوم بود که آخرین بار است به دیدار ما می‌آید و رفتنی است. با همه اعضا خانواده خداحافظی کرد و با بعضی از آشنایان و فامیل هم خداحافظی کرده بود. وقتی داشتم بدرقه‌اش می‌کردم احساس عجیبی داشتم. با او تا دم در رفتم دلم رضا نداد تا سر کوچه رفتم و ایستادم. تا او را می‌دیدم نگاهش کردم. او هم هر چند قدم برمی‌گشت و نگاهم می‌کرد.

این مادر ادامه داد: در این لحظه با خود گفتم: «هیچوقت این‌جوری نمی‌شدم شاید آخرین باری است که او را می‌بینم. چنین هم شد».

این بانو با اشاره به خصلت نیکوی فرزند خود گفت: حسین همیشه به نماز اول وقت اهمیت می‌داد و همیشه خالصانه عبادت می‌کرد و به نظر من هم شهادت پاسخ تمام بندگی‌های خالصانه او بود که گوارای او باشد.

مادر شهید حسین اجاقی طبق وصیت‌نامه پسرش که سفارش کرده بود بعد از شهادتش اصلاً گریه و زاری نکرد و به دختران خود و بستگان‌شان هم می‌گوید: «اصلا برای او ناراحت نباشید چرا که راه مولایش امام حسین (ع) را ادامه داده پس باید سرافراز و سربلند باشیم. به خود افتخار می‌کنم که خداوند چنین فرزندی را به من عطا کرده بود و من به بهترین شکل، امانتش را برگرداندم».

مادر شهید میرمنصور جهانگیری

مادر شهید میرمنصور جهانگیری نیز با اشاره به آخرین دیدار فرزندش چنین بیان می‌کند: در آخرین اعزام پسرم، وقتی ماشین حرکت کرد دست راستم را به زمین و دستم چپم را به درخت تکیه دادم و علف‌های بلوار را در دست جمع کردم و گفتم: «ای گیاهان و درختان! شاهد باشید که خداوند این پسر را سالم به من داده بود و حالا سالم به خودش برمی‌گردانم».

این مادر غیور با بیان اینکه بعد از شهادت منصور افتخار می‌کنم که فرزندم در راه اسلام جان خود را از دست داده است و سعی می‌کنم رفتار و گفتارم مطابق با خواسته‌های او و در شأن فداکاری او باشد مهمترین وظیفه خانواده‌های شهدا را زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا عنوان می‌کند.‌

مادر شهید حجت ایرانی جم

مادر شهید حجت ایرانی جم، یکی دیگر از این مادران شکیباست، او در یکی از روزهای اسفند سال ۱۳۶۵ وقتی فهمید پسرش شهید شده است دستش را بالا برد تا به سرش بکوبد اما به یکباره آن را پایین آورد و گفت: «استغفر الله. من چه کار دارم می‌کنم. مگر خودم این هدیه را برای خدا تقدیم نکرده بودم. پس نباید گریه کنم». این مادر شهید در تشیع پیکر شهید شرکت کرد و همراه با مردم شعار «کبوتر بهشتی» داد.

مادر شهید حسن علفیان

مادر شهید حسن علفیان نیز می‌گوید: درست است از شهادت فرزندم ناراحت شدم ولی خوشحالم که هم در دفاع از اسلام و امام سهمی داریم. خوشحالم که من مادر شهید هستم و به این عنوان افتخار می‌کنم زیرا مادر کسی هستم که همانند مولایش امام حسین (ع)، از همه داشته‌اش در راه دین و انجام فرمان الهی گذشت.

این بانوی کهنسال می‌افزاید: حسن همیشه توصیه می‌کرد که پاسدار دین و ارزش‌های آن باشیم و همواره از دستورات امام خمینی (ره) پیروی کنیم و هرگز ایشان را تنها نگذاریم. ما هم تلاش می‌کنیم به این خواسته‌های شهید جامه عمل بپوشانیم.

ایثار دل می‌خواهد نه دلیل

و شاید هم این گذشت و ایثار دل می‌خواهد نه دلیل و مادران شهید چه زیبا دل را به دریا زدند و فرزندشان را با دستان خود به قتلگاه عشق فرستادند و جز پیکری خونین در تابوت چوبی مزین به پرچم سه رنگ ایران عایدشان نشد، بودند عده‌ای که با گذشت سال‌ها تنها چند تکه استخوان پسرشان را در آغوش کشیدند تا شاید دل‌شان آرام گیرد و در این بین، مادرانی هم هستند که با گذشت سال‌ها هنوز هم، انتظار خبری از فرزندشان را می‌کشند و بویش را از جانماز یادگاری شهید، استشمام می‌کنند و دل غمگین خود را تسلی می‌دهند.

به راستی که زبان و قلم را یارای توصیف این همه گذشت نیست. نمی دانم با کدام جمله ایثارگری‌های‌شان را وصف کنم که ادای حق آن چشم‌های منتظرش، آن رشادت‌هایش در اعزام فرزند دلبندش به جبهه، آن صبر و متانتش در لحظه به آغوش کشیدن پیکر بی جان فرزندش، و این همه رنج و فراق بوده باشد.

مادران و همسران شهدا در بیانات امام خمینی(ره)

با تکیه بر این فرمایش حضرت امام خمینی (ره) که به زیبایی و تدبر بیان داشته‌اند می‌توان شجاعت، رشادت، ایثار و جهاد مادران و همسران شهدا را توصیف کرد: «من از شجاعت‌های زنان ایران… احساس غرور می‌کنم. شما زنان دلیر در این پیروزی، پیش قدم بوده و هستید، شما مردان را تشجیع کردید. ما همگی مدیون شجاعت‌های شما، زنان شیردل هستیم».

مادران و همسران شهدا در منویات امام خامنه‌ای(مدظله العالی)

من مادران شهدائی را زیارت کردم که بجد و با صدق واقعی می گفتند اگر ما ده تا فرزند هم داشتیم، حاضر بودیم در راه خدا بدهیم؛ دروغ نمی گفتند. من مادران و پدرانی را ملاقات کردم که احساس عزت و افتخار می کردند، به خاطر اینکه فرزندانشان در راه خدا شهید شدند. البته حق هم با آنهاست، عزت و افتخار است؛ همان طوری که عمه‌ی ما زینب کبری‌ (سلام الله علیها) فرمود: «ما رأیت الّا جمیلا»؛ جز زیبائی ندیدم. حادثه‌ی کربلا چیز کوچکی است؟ این چشم خدابین، از این حادثه، از این خونهای ریخته شده، از این مصیبت سنگین، یک حقیقت زیبا مشاهده می کند؛ «ما رأیت الّا جمیلا». من خانواده‌های بسیاری را دیدم که همین احساس زینب کبری‌ در آنها هم بود؛ آنها هم می‌گفتند: «ما رأینا الّا جمیلا». این هاست که به یک ملت اقتدار می دهد؛ این هاست که اعتماد به نفس را در یک ملت به وجود می‌آورد؛ این هاست که تهدیدهای قدرت‌های مادی دنیا، عربده‌های مستانه‌ی دولت‌ های متجاوز و مستکبر دنیا دل آنها را نمی‌لرزاند. ۱۳۸۹/۰۷/۲۸

 

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده