شهید «حسین دهباشی» در قسمتی از وصیتنامه‌اش می‌نویسد: مـرگ میهمانی است که از راه می‌رسد و تو هم ای مادرم این را باید قبول کنی. پس شهادت را بـر مـرگ روی بستر ترجیح می‌دهم. مادر اگر من کشته شدم و مرا خدا قبول کرد و مرا رد نکند کـه ایـــن توفیق را پیدا کردم و شهید شوم، مرا در امامزاده عبدالله گرگان کنار شهید «رحیم ده مرده» و شهید «علی اخودان» دفن کنید.

به گزارش نوید شاهد سیستان و بلوچستان، شهید حسین دهباشی، پانزدهم مرداد 1342، در گرگان دیده به جهان گشود. پدرش یعقوب و مادرش فاطمه نام داشت. تحصیلاتش را تا پایان دوره راهنمایی ادامه داد. پس از وقوع جنگ عازم جبهه شد و شانزدهم دی 1363 در ابوقریب بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت می رسد، مزار وی در گلزار شهدای گرگان واقع است.

شهادت را بر مرگ روی بستر ترجیح می دهم

در فرازی از وصیت نامه این شهید آمده است:

بسم الله الرحمن الرحيم

این وصیت نامه حسین دهباشی فرزند یعقوب در مورخ  1363/04/12شب سه شنبه نوشته می شود ساعت ۱۰/۵ شب.

«بسم رب الشهدا»

«مِن الْمُؤْمنين رجالٌ صدقُوا ما عاهدُوا الله عليْه فمنْهُمْ منْ قضى ينحْبهُ ومنْهُمْ مَنْ ينْتظرُ و ما بدلُوا تبْديلًا». (احزاب - ۲۳).

«برخی از مؤمنان بزرگ مردانی هستند که به عهد و پیمانی که با خدا بستند کاملا وفا کردند، پس برخی بر آن عهد ایستادگی کردند تا در راه خدا شهید شدند و برخی دیگر به انتظار فیض شهادت مقاومت کرده و هیچ عهد خود را تغییر ندادند».

پدر مادر این چند خط را به عنوان وصیت می نویسم. با سلام و درود بر یگانه منجی عالم بشریت امام زمان (عجل الله و تعالی فرجه الشریف) و نایب بر حقش امام خمینی و درود بر رزمندگان کفر ستیز اسلام این شیران روز و زاهدان شب و درود و سلام بر شهدای میهن اسلامی از صدر اسلام تا شهدای ایران. خدمت ملت ایران سلام عرض می کنم ملت شریف برایتان تنها حرفی که می توانم بنویسم این است که امام امت را تنها نگذارید که این انقلاب احتیاج به رهبری چون امام امت دارد. مثل مردم کوفه و مدینه که امام حسین (ع) را تنها گذاشتند نباشید.«اگر دین محمد(ص) بـر  پا نمی ماند جز با کشته شدن من، پس ای شمشیرها مرا در برگیرید و بدنم را پاره پاره کنید»

 چند کلمه با پدر و مادرم دارم ای پدر تو که مرا به این سن و سال رساندی و بزرگ کردی، کـه فردا در  زیر سایه من استراحت کنی، ولی من قدر تو را ندانستم و تو ای مادر مادری که شبها در کنار من مثل شمع سوختی و مرا تنها نگذاشتی و کنار گهواره مـن بیـدار بـودی تا من را  بزرگ و  به این سال رساندی که فردا در زیر سایه من استراحت کنی و اما ای مادر اگر من کشته شدم، برای من گریه نکنی که گریه کردن ننگ است، چـــون خون ما از خون علی اکبر (ع) و علی اصغر (ع) رنگین تر نیست.

مادر شاید مرگ برای من راحت باشد و برای شما بسیار سخت و مشکل باشد، مادر این را نمی توان گفت که اگر در کنار شما بودم مرگ برای من خیلی سریع می رسد. مـرگ میهمانی است که از راه می رسد و تو هم ای مادرم این را باید قبول کنی. پس شهادت را بـر مـرگ روی بستر ترجیح می دهم. مادر اگر من کشته شدم و مرا خدا قبول کرد و مرا رد نکند کـه ایـــن توفیق را پیدا کردم و شهید شوم مرا در امامزاده عبدالله گرگان کنار شهید رحیم ده مرده و شهید علی اخودان دفن کنید.

و تو ای خواهر حجابت را حفظ کن و زینب وار زندگی کنید. به خدا قسم این دنیا ارزش هیچ روزی را ندارد که ما هم بخواهیم مال دنیا را جمع کنیم، که فردای قیامت گناهان ما بر حسنات ما بچربد و گناهان ما از کارهای مثبت بیشتر باشد. پدر و مادر برادر و خواهر از همه شما طلب بخشش می کنم و اگر شهید شدم و لیاقت شهید شدن را داشتم در روز قیامت شفیع شما خواهم بود.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده