اسرائیل غاصب را از سر راه مسلمانان بردارید
به گزارش نوید شاهد سیستان و بلوچستان، شهید احمد جلالی، سوم تیر1346، در یکی از روستاهای شهرستان نهبندان به نام الوند، دیده به جهان گشود. در پنج سالگی پدرش را از دست داد و پس از آن تحت سرپرستی پدر بزرگش درآمد. در سن شش سالگی راهی مدرسه شد. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند ولی به علت نبودن مدرسه راهنمایی در الوند مجبور به ترک تحصیل شد. در سال 1356 برای تامین معاش راهی بازار کار شهرستان زاهدان گردید و در مغازه شوهر خواهرش مشغول به کار شد. همزمان با اوج گیری مبارزات مردمی علیه رژیم طاغوت در راهپیمایی ها و مبارزات تلاش چشمگیری داشت. با شروع جنگ تحمیلی به جبهه اعزام شد، چهارم بهمن 1365، در شلمچه، عملیات کربلای پنج بر اثر اصابت ترکش به دست، کتف و سینه به شهادت رسید. مزار او در بهشت مصطفی شهرستان زاهدان قرار دارد.
بسم الله الرحمن الرحيم
اولین درخواستی که دارم از امت شهید پرور که امام را تنها نگذارید. و به فرمان امام لبیک گفته و تا سرنگونی صدام مقاوم و محکم باشید. تا صدام و دیگر اربابان وی سرنگون نشوند هیچ گونه کوتاهی و عکس العملی دیگر انجام ندهند.
جبهه ها را گرم نگه دارند. و راه قدس عزیز را هرچه زودتر باز کنید. اسرائیل غاصب را از سر راه مسلمانان بردارید. دومین آرزویم این است که باید همیشه نگران فرمان امام خمینی بوده و اگر کوتاهی کرده باشید، مسلمان نیستید. و کسانی که به فرمان امام لبیک نگفته اند و یا توان به جبهه رفتن را ندارند پشت جبهه را گرم نگه دارند و با کمک های مالیشان رزمندگان را یاری نمایند. چون امام خمینی فرموده اند راه آزادی قدس از کربلا می گذرد.
اگر من شهید شدم:
1 _ مقداری پول در بانک دارم، بگویید دریافت نمایند. شخص دریافت کننده برادرم ابراهیم جلالی باشد و خودش در هر راهی که صلاح دانستند خرج کند.
2_ اگر من حقیر شهید شدم و لطف الهی را نصیب کرد خواهشی که از دوستان و برادرم و همشیره هایم و مادرم دارم همین است که برایم گریه نکنند. چون اگر آنها برایم گریه کنند من را در داخل قبرستان اذیت کرده اند و به مادرم و همشیره هایم و برادر بزرگم بگویید ببخشید، چون فرصتی نشد که در الوند بیایم و با شما خداحافظی کنم. خواهشمندم حقیر را ببخشید و به آقای غلامحسین صالحی هم بگویید و به پسردایی ام آقایان ابراهیم خورسند و حسین خورسند و محمد خورسند هم بگویید ببخشید، چون فرصت نداشتم در صورتی که اعزام به جبهه شدم وقت نداشتم که بیـايـم الـونـد و بـا شـما خداحافظی کنم. و اگر شهید شدم از پولی که دارم مقدار ۱۰۰۰۰۰ تومان را (صدهزار تومان را) در راه مسجدسازی بدهند و یا به مسجد بدهند.
و اگر مادرم احتیاج به پول داشت مقدار پول دیگر را به او بدهید. اگر شهید شدم محل دفن من در زاهدان باشد. خداحافظ