این جنگ یک نعمت بزرگ الهی است
به گزارش نوید شاهد سیستان و بلوچستان، شهید «دادمحمد هوت»25 تیرماه 1347 در یکی از روستاهای ایرانشهر پای به عرضه گیتی نهاد، پدرش «درمحمد» فردی کشاورز و مومن بود، دوره ابتدایی و راهنمایی را در روستای محل سکونتش گذارند. با پیروزی شکوهمند اسلامی به جمع جهادگران و بسیجیان پیوست.از طریق بسیج به جبهه اعزام شد، 1364 پس از قبولی درآزمون ورودی به حوزه علمیه قم عزیمت کرد. پس از 8 مرحله اعزام به جبهه سرانجام 15 اسفند 1365 در طی عملیلات کربلای 5 در شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل شد.
وصیتنامه شهید «دادمحمد هوت»
بسم الله الرحمن الرحیم
وصیتنامهام را به یاد پروردگار عالم جهانیان شروع کنم و چند جملهای با او راز و نیاز کنم. پروردگارا گناهانم از تمام کوههای جهان و همه موجودات روی زمین بزرگتر و سنگینتر هستند. پروردگارا قسمت میدهم به آن کس که به تو نزدیکتر است، گناهانم را عفو بنما.
پروردگارا هر وقت خواستی مرا از دنیا ببری، با ایمان کامل همه گناهانم را آمرزیده و با یاد خودت مرا از دنیا ببر. پروردگارا شب اول قبر را شب راحتی قرار بده.
پروردگارا مرا با شهیدان کربلا و شهیدان جنگ تحمیلی محشور بفرما.
خدایا اولین گامی که از خانه به سوی این مکان مقدس این دانشگاه خودسازی برداشتهام، فقط برای رضای تو و امیدوارم گامهای دیگری باشد با ایمانتر و مخلصتر از این گامها.
بنده به یاری خدا حرف امام عزیزم را، این پیر نستوه جماران قلب مستضعفان جهان را لبیک « هل من ناصر ینصرنی »
گفته تا با یاری زاهدان شب و شیران روز، کمک نمایم و تا آخرین رمقی که در بدن دارم در راه خدا و آزادسازی کربلا و مردم مسلمان که در زیر ظلمهای صدامیان کافر و ابرقدرتهای دیگر قرار دارند بجنگم و یک ثانیه از پا درنیایم.
وصیت من به مردم این است، اولاً امام عزیزم این بت شکن تاریخ را تنها نگذارید، ثانیاً وحدت اسلامی خود را حفظ نمایید که دشمن از وحدت ما به لرزه در آمده و آخرین لحظات عمر خود را میگذراند. ثالثاً این جبهههای جنگ و جوانان عزیزتان را که در سنگرهای تاریک نه گرما میدانند نه سرما، فراموش نکنید.
به خدا قسم میخورم این جنگ یک نعمت بزرگ الهی است که به ما رسیده، ولی ما هنوز خوابیم قدر این جنگ را نمیدانیم، برادران و خواهران مسلمان اگر شما در جنگ یک ذره به خود سستی نشان دهید منافقین داخلی و خارجی بر شما نفوذ میکنند. اسلام و قرآن و خون هزارها هزار شهید، جانباز، مجروح از بین میرود. همین خونهایی که ریخته میشود، سرچشمۀشان از حادثه تشنه لبان کربلا هستند.
در روز عاشورا امام حسین(علیهالسلام) و یارانش با لب تشنه را چرا شهید کردند! به خاطر همین قرآن و اسلام ، خواهر عزیزش زینب (سلام الله علیها) را به اسارت بردند. این جنگ ما هم کربلای دوم است و در تاریخ ثبت خواهد شد.
ای پدر و مادرم، برادر و خواهرانم آخرین سلام را به شما عرض کنم به امید خدا جوابش را بدهید، میدانم با شهید شدنم ناراحت میشوید شماها میدانید که ما عاشقان حسین بن علی(علیهاسلام) بوده و راهش را ادامه خواهیم داد چون او به ما درس شجاعت و شهادت، تزکیه نفس و زیر با ذلت نرفتن آموخت و ما هم از او پیروی میکنیم. همین طور شما از او پیروی میکنید این حقیر آگاهانه در این راه قدم نهادهام و چون راه امام بود و هم خون سرخ شهیدان از صدر اسلام تا کربلای حسینی و از کربلای حسینی تا کربلای ایران، این خونها من را صدا میزنند، تا رهسپار شوم، اگر هم کشته شدم برایم گریه نکنید. برای قرآن و اسلام گریه کنید.
پدر جان مرا ببخشید و حلالم کنید و مادر مهربانم تو را خیلی اذیت کردهام. زحمتهای فراوانی که برایم کشیدهای. اگر جسد بی ارزش بنده را آوردند با صبر خودت و بدون سر و صدا بیایی روی قبرم و مرا حلالم کنی، برادر عزیزم نگاه کن یک لحظه از اسلام و قرآن جدا نشوی و دنبال کارهای غیر اسلامی نرو و برادر مرا ببخشید و اما خواهرانم، اولاً حجاب اسلامی را رعایت و درستان را از زینب(سلام الله علیها) بگیرید و با خواهران دیگر رفتار اسلامی داشته باشید. خواهران عزیزم مرا ببخشید. شما را خیلی ناراحت کرده.
اما ای پدر و مادرم، خواهرانم و برادرام، آخرین وصیتم را به شما بگویم امام امت را تنها نگذارید هرچه داریم از اسلام و امام امت است یک لحظه از یادش غافل نمانید.
امیدوارم که شما جواب گوی صدای امام باشید همان طوری که عزیزانی در ایران این جواب را لبیک گفتند و در خون پاکشان غلطیدند و با خدا معامله طولانی را کردند و در عوض آن خداوند به آنها نوید بهشت داده است.
ای کاش صد جان داشتیم و در راه رضای خدا فدا میکردیم و دین خدا را تا آخرین لحظات زندگی مقایسه با خون خود میکردیم.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
انتهای پیام/