برای دومین بار غسل شهادت کردم، امّا خبری نشد

به گزارش نوید شاهد سیستان و بلوچستان، شهید حاج «ناصر ریگی» در یکم فروردین 1346 در شهر اهواز دیده به جهان گشود. عطوفت و مهربانی از جمله حسناتی بود که در همان دوران کودکی در این شهید نمایان بود. در چهارده سالگی پدرش را از دست داد هم زمان ضمن درس خواندن به کار و تامین مخارج زندگی مشغول شد و به سختی کار می کرد، در دوران تحصیل یکی از دانش آموزان تیزهوش و با استعداد بود به گونه ای که همواره مورد توجه خاص معلمان خود قرار داشت.

از اوایل جوانی صداقت، تقید به اعمال عبادی و مذهبی، راستگویی و امانت داری او زبانزد خاص و عام بود، در انجام فرائض دینی بسیار جدی و دقیق بود. همواره برادران، خواهر و نزدیکانش را به نماز اول وقت سفاش می نمود. علاوه بر فعالیت در انجمن اسلامی مدرسه به ورزش رزمی کاراته نیز مشغول بود و موفق به کسب کمربند مشکی دان سه و ورزشکار نمونه شد. پس از اتمام تحصیل و گذران خدمت مقدس سربازی و در وزارت امورخارجه استخدام شد و مدارج ترقی و پیشرفت را از کارمند معمولی تا سرکنسولگری ایران در مزار شریف طی نمود. اشتغال به کار مانع ادامه تحصیل وی نشد و موفق به کسب مدرک کارشناسی گردید.

شهید حاج «ناصر ریگی» در ایام زندگی کوتاه خود دوبار به زیارت بیت الله الحرام مشرف شد که بار دوم به نیابت از پدر خود حج بجای آورد. در ابتدای ماموریت چهار ساله خود در افغانستان ازدواج نمود که ثمره این ازدواج پسری بنام امیرحسین بود. آخرین دیدار شهید از فرزندش در 17 روزگی تولد او بود و هنگام شهادت امیرحسین تنها چهارماه بیش نداشت. در طول زندگی همواره از حال و هوای معنوی خاصی برخوردار بود. در مدت خدمت در افغانستان نیز خدمات مومنانه و مخلصانه ای  زیادی در کنار کارهای روزمره خود انجام میداد. شرایط زندگی مسلمانان در افغانستان آنچنان او را تحت تاثیر خود قرار داده بود که زندگی خود را وقف خدمت نمود تا جایی که کلیه حق ماموریت و حقوق خود را در افغانستان صرف کمک به مسلمانان این دیار می کرد.

زندگی کوتاه و پربار او که سراسر خیر و برکت بود به پایان رسید...

به همراه 8 نفر از کارکنان کنسولگری ایران در مزارشریف افغانستان از جمله خبرنگار شهید، محمود صارمی توسط طالبان به فوز شهادت نائل آمد. تا مدت ها از سرنوشت پیکر پاک این شهدا خبر یا گزارشی مخابره نشده بود، سرانجام پیکر پاک شهدای کنسولگری افغانستان در یک گور دسته جمعی حوالی محل خدمتشان پیدا شد.

شهدات...این همان آرزوی دیرینه اش بود که بدان دست یافت و چه نیکو از این امتحان الهی بیرون آمد در آخرین دست نوشته های موجود در دفترچه خاطراتش که دو روز قبل از شهادتش به ایران ارسال شده بود، یک جمله و دو بیت زیر نوشته شده بود و این نشان از هدفدار بودن راهش می باشد :

(( برای دومین بار بعد از آمدن به مزار شریف غسل شهادت نمودم، اما خبری نشد ))

من درد تو را ز دست آسان بدهم             دل برنکنم ز دوست تا جان ندهم

از دوست به یادگار درد دارم                 کان درد به صد هزار درمان ندهم

لازم به ذکر است، دفترچه خاطرات این شهید والامقام به عنوان سندی تاریخی ارزشی در موزه وزارت امور خارجه نگهداری می شود.

((افتخار میکنم، مادر شهید هستم))

مادر شهید «ناصر ریگی» از فرزند شهیدش روایت می کند:

((ناصر با دیگر فرزندانم متفاوت بود و فرق داشت. بخشی از درآمدش را به کودکان مستحق می داد. در وزارت خانه جمهوری اسلامی در افغانستان فعالیت های زیادی داشت و در نهایت در همان محل شهید شد....قبل از به دنیا آمدن ناصر، خواب دیدم که در حال راه رفتن هستم و سکه ای شمایل حضرت علی علیه السلام را پیدا کردم و خوشحال شدم. تعبیر خواب این بود که خداوند فرزند خوبی به شما می دهد که الحمد الله همین اتفاق هم افتاد. ناصر مایه افتخار من است.... افتخار می کنم مادر شهید هستم.))

شهید حاج «ناصر ریگی» از اوضاع و احوال سفارت پس از اصابت موشک می گوید...