شهید «غلام‌رضا جلالیان» خطاب به همسرش:
نوید شاهد - خاطره‌ای از شهید «غلام‌رضا جلالیان» از زبان مادر و همسر شهید در سالروز شهادتش منتشر شد. شهید«جلالیان» رو به همسرش کرد و گفت: هم رزمم می‌شوی؟

به گزارش نوید شاهد سیستان و بلوچستان، شهید «غلام‌رضا جلالیان» دی 1335 در روستای سدکی از توابع زابل پای به عرضه گیتی نهاد. پدرش "حسین " فردی کشاورز بود. پس از اتمام تحصیلات در ارتش استخدام شد. 5 سال از جنگ تحیلی را در جبهه حضور یافت. سرانجام در 11 آبان 1365 بر اثر سانحه هوایی همراه با هم‌رزمانش در حوالی زاهدان به آرزوی دیرینه‌اش رسید و به درجه شهادت نائل گشت.

لازم به ذکر است مزار شهید در بهشت مصطفی (صلوات الله و علیه و آله) است.

هم رزمم می‌شوی؟

«سحر عرب اصیل» از همسر شهیدش این‌گونه روایت می‌کند:

غلام‌رضا بسیار شوخ طبع و مهربان بود، درتمام لحظات خوشی و سختی همواره پشتیبان من بود. تا این‌که جنگ آغاز شد...

غلام‌رضا رو به من کرد و گفت: می‌خواهم به جبهه بروم!

ناراحت شدم و گفتم: تنهایی به جبهه می‌روی؟ مرا با خودت نمی‌ری؟

با مهربانی به من نگاه کرد و گفت: اگر می‌خواهی با من بیا!

فکر کردم مثل همیشه در حال شوخی می‌کند. با ناراحتی به او نگاه کردم و گفتم: من به جبهه می‌آیم، بدون اطلاع خانواده‌هایمان عازم جبهه شدیم.

همراه باهم به منطقه سومار اعزام شدیم، چون پرستار بودم در بیمارستان مشغول به کمک‌رسانی به مجروحان جنگ شدم و غلامرضا نیز به خط مقدم رفت و در آن‌جا مشغول مبارزه با دشمن شد. هر چند روز یک‌بار به بیمارستان برای کمک‌رسانی و دیدار به من سر ‌می‌زد.

ماجرا تا آن‌جایی ادامه پیدا کرد که برای مواظبت از فرزندانمان نتوانستم به جبهه بروم، اما غلام‌رضا همیشه به جبهه می‌رفت. شهید «غلام‌رضا جلالیان» نزدیک به 5 سال در جبهه حضور فعال داشت. زمانی که برای آخرین بار به مرخصی آمده بود به من گفت: آن دنیا منتظرت هستم و تو را درآن دنیا می‌بینم. سه روز بعد از این حرف، خبر شهادت غلام‌رضا اشک از چشمانم جاری کرد.

«سرور کندری» مادر شهید می‌گوید: شهادت پاره تنم، باعث افتخارم است

شهید جلوه‌ای بسیار نورانی داشت و بسیار مومن بود و همیشه مواظب من بود. یکی از خاطراتی که از شهید دارم این است که:

زمانی که به مرخصی آمده بود و قصد آمدن به زابل داشت مجروح بود، در جنگ پایش مجروح شده بود. به من سر نزد و من بدون این که از ماجرای مجروحیتش با خبر باشم از این کار او ناراحت شدم. به همسرش گفته بود: اگر بااین اوضاع نزد 

.مادرم برود نگران می‌شود. نمی‌خواهم مادرم نگران من شود

مادر شهید «غلام‌رضا جلالیان» می‌گوید: شهادت پاره تنم غلامرضا، باعث افتخارم است، از اون راضی هستم و امیدوارم خدا از او راضی باشد.

روحش شاد و یادش گرامی باد.

انتهای پیام/

منبع: نویدشاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده