عرشیان هم آشیان
این کتاب توسط اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس سیستان و بلوچستان به چاپ رسیده است.
در بخشی از این کتاب که به زندگی شهید "علیرضا برازنده" پرداخته است میخوانیم:
در شهریور سال ۱۳۵۱ در شهر زاهدان نوزادی به دنیا آمد که گرمی بخش خانوادهی «برازنده» شد.
پدر، بعد از خواندن اذان و اقامه در گوش پسرش، او را «علیرضا» نامید و مادر در حالی که پسر یک ساله اش «مجید» را در آغوش میکشید، خدای خود را به خاطر این دو میوهی زندگی شکر میگفت.
سالها گذشت و فرزندان خانوادهی برازنده در پرتو نور ایمان و تربیت صحیح پدر و مادرشان رشد کردند و با محبت اهل بیت (ع) بزرگ شدند. عشق به امام موعود (عج) در دل و جان این دو برادر به اندازهای بود که هر سال نیمهی شعبان جشن باشکوهی برگزار میکردند و همهی محله را چراغانی میکردند.
کم کم این دو برادر پا به عرصهی نوجوانی گذاشتند. در آذر سال ۱۳۶۴ بود که برادر بزرگتر مجید تصمیم گرفت برای دفاع از میهن اسلامی اش به جبهه برود.
مجید بعد از فراگیری مهارتهای لازم در پادگان امام حسین (ع) از کرمان، با کاروان کربلا به جبهههای جنوب رفت و در «عملیات فاو» شرکت کرد. او نوجوانی زرنگ و چابک بود و این ویژگی باعث شده بود که به عنوان پیک گردان انتخاب شود.
سرانجام مجید برازنده در دومین مرحلهی اعزام به جبهه در 11 تیر 1365 در عملیات «کربلای ۱» در محور عملیاتی مهران به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
شهادت مجید برای علیرضا خیلی سخت بود چرا که همیشه با هم در مجالس و محافل معنوی شرکت میکردند. علیرضا که احساس میکرد از برادر جامانده، به فکر رفتن به جبهه افتاد؛ اما به دلیل اینکه هنوز زمان زیادی از شهادت مجید نگذشته بود، با اعزام او مخالفت شد.
علیرضا در جواب حرف مادر قد خمیدهاش که می گفت: «هنوز داغ مجید از دلم بیرون نرفته » چنین پاسخ داد: «مادر! اگر فاطمهی زهرا (س) از تو بپرسد: مگر خون پسران تو از خون پسران من رنگینتر بود؟ در جواب چه خواهی گفت؟» و این گونه توانست مادر را راضی کند.
اما مسوولان هنوز موافق رفتن علیرضا به جبهه نبودند. سرانجام او در آستانهی عملیات «کربلای ۵» به سوی جبهه شتافت و بعد از اینکه چندین مرتبه از ماشین پیادهاش کردند و او دوباره سوار شد؛ به جبهههای حق عليه باطل رسید و برای دفاع از میهن و انتقام خون برادر و همرزمانش با تمام وجود جلوی دشمن بعثی ایستادگی کرد.
نقل کردهاند که علیرضا برای خود قبری حفر کرده بود و شبها برای عبادت به داخل آن میرفت. علیرضا سرانجام حدود شش ماه پس از شهادت مجید، در تاریخ 20 دی 1365 و در عملیات «کربلای ۵» ، کبوترانه به سوی خدا پرکشید.