اسطوره هاى تاريخ كارى از معاونت فرهنگى بنياد شهيد و امور ايثارگران استان مازندران مى باشد كه به گزيده اى از وصيت نامه « روحانى شهيد فرشاد صفايى » مى پردازد.
کد خبر: ۴۳۲۷۲۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۲۳
شهيد كميل ايمانى كه به عنوان تك تيرانداز در مناطق عملياتى حضور داشت، پس از شهادت محمدرحيم بردبار فرمانده تخريب لشكر 25 كربلا در عمليات كربلاى 1 ايمانى مسئوليت گردان تخريب لشكر 25كربلا را بر عهده گرفت.
کد خبر: ۴۳۲۵۵۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۹
معرفی کتاب؛
« تاریخ انقضاء» در 95 صفحه به قلم «کاوه مهدوی» تالیف و توسط انتشارات «هنر دفاع» وابسته سازمان هنری و امور سینمایی دفاع مقدس در 2 هزار نسخه منتشر شده است.
کد خبر: ۴۳۲۴۱۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۷
از سوی مرکز اسناد دفاع مقدس سپاه
سردار نائینی رئیس مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سپاه از چاپ ۲۰۰ جلد کتاب تاریخ شفاهی و دفاع مقدسی طی بازه ۴ ساله خبر داد.
کد خبر: ۴۳۲۲۵۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۶
ايثار او در جبهه زبانزد بود تا جايى كه گاه پولهاى شخصى خود را در بين رزمندگان تقسيم مى كرد و آرزو داشت از سربازان مخلص انقلاب باشند و در راه خدا شهيد شوند.
کد خبر: ۴۳۲۲۳۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۶
پنجمین جلسه شورای سیاستگذاری شعر دفاع مقدس با موضوع «بیست و یکمین کنگره شعر دفاع مقدس (سراسری-استانی)» در سازمان ادبیات و تاریخ دفاع مقدس برگزار شد.
کد خبر: ۴۳۲۱۲۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۳
اسطوره هاى تاريخ كارى از معاونت فرهنگى بنياد شهيد و امور ايثارگران استان مازندران مى باشد كه به گزيده اى از وصيت نامه شهيد «عبدالعلى رمضانى تيله نويى» مى پردازد.
کد خبر: ۴۳۱۶۶۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۰
گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین شامانی
همین که میگذاشتمش زمین از گریه غش می کرد . هرجا هم دکتر بردیمش نفهمیدن که مشکلش چی هست . یه دعا نویس گفت ، تا هشت ساله نشه خوب نمیشه .
خدا شاهده بچه ی به اون بزرگی رو موقع نماز خواندن به کولم میبستم و پاهاش از کنارم آویزان بود . اگر روی زمین می گذاشتمش غش می کرد . هشت ساله که شد ، کم کم بهتر شد . شیر هم نمی خورد وبا قاشق بهش شیر می دادم .
کد خبر: ۴۳۱۳۷۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۴
شهيد خطيبى چگونگى شهادتش را دو روز قبل از آن به عباس محمدى يكى از دوستانش گفته بود. هنگامى كه برادر خطيبى براى آخرين بار از ما جدا مى شد من و ديگر دوستان را بغل كرد و بد از مدتى گريه از ما طلب و تقاضاى عفو كرد. همه مى گفتند كه شهيد خواهد شد.
کد خبر: ۴۳۱۲۷۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۳
پس از شهادت همرزم خود سردار شهيد محمدحسن قاسمى طوسى ابراز ناراحتى مى كرد و همواره مى گفت: آرزو دارم مانند او باشم و به شهادت برسم.
کد خبر: ۴۳۱۲۰۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۲
اسطوره هاى تاريخ كارى از معاونت فرهنگى بنياد شهيد و امور ايثارگران استان مازندران مى باشد كه به گزيده اى از وصيت نامه شهيد سيد جواد موسوى مى پردازد.
کد خبر: ۴۳۱۱۰۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۲
گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین خیده
من حسین خودم رو فدای حسین فاطمه کردم . اصلا هم ناراحت نیستم ، خدا با علی اکبر و قاسم همنشین اش کنه . وصیت کرده بود که سنگرش و خالی نگذاریم . خدا نوه هام هم به راه راست هدایت کنه . من اسم حسین رو روی یکی شون گذاشتم . قد وبالاو حرکاتش مثل حسین خودم می مونه .
کد خبر: ۴۳۰۹۱۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۹
اسطوره هاى تاريخ كارى از معاونت فرهنگى بنياد شهيد و امور ايثارگران استان مازندران مى باشد كه به گزيده اى از وصيت نامه شهيد ابوالقاسم حسن نژاد مى پردازد.
کد خبر: ۴۳۰۴۹۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۳
گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین ترنجی
وقتی اومدیم تو این خونه خواب دیدم میگه مامان من درها رو باز کردم . اومدم کمک تون کنم . تو خواب فکر میکنم داره با ما زندگی میکنه . بچه ی خوب ومودب وآقایی بود . خیلی به ما محبت می کرد .
کد خبر: ۴۳۰۳۸۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۲
اسطوره هاى تاريخ كارى از معاونت فرهنگى بنياد شهيد و امور ايثارگران استان مازندران مى باشد كه به گزيده اى از وصيت نامه شهيد عين الله احسانى مى پردازد.
کد خبر: ۴۳۰۲۹۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۱
گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین بابایی
من هم که اطلاع نداشتم ووقتی شنیدم ، همون جا نشستم روی زمین وبیهوش شدم . خانم ها گفته بود . این مادر شهید حسین هست . چرا زودتر بهشون خبر ندادن ، الان اگر سکته میکرد چی ؟
هنوز نماز عشاء رو نخونده بودیم که خبر دادند ومن وآوردن خونه . به خواهر وبرادرهاش که تو خونه بودند گفتم وهمه شروع کردند به گریه کردن .
برادرشهید تو ورامین خیاط بود وهمراه عموش اومد . پدرش هم نیمه شب اومد خونه .
کد خبر: ۴۳۰۲۶۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۱
گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین اشرفی
گفت ، مامان دیگه نمیخوام بهت دورغ بگم . من دارم میرم جبهه . من هم شروع کردم به گریه . گفت ، مامان انقدر بی تابی کردی که از همسایه ها هم خداحافظی نکردم . میگفت ، اگر بلد بودی و میومدی شاهرود . میدیدی که مادر ها چون بچه هاشون از ماشین جا موندند گریه میکنند اونوقت تو برای رفتنم گریه میکنی . بهش گفتم ، برو پسرم خدا به همراهت . کاپشن پدرش و پوشیده بود ولی براش تنگ شده بود . خیلی خوش و قد وبالا شده بود . همسایه نبودند که خداحافظی کنه . من هم گریه نکردم . بغلش کردم و رفت .
کد خبر: ۴۳۰۱۹۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۰
گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسن مرواری
جنبشی ها رو خودتون میدونین که یه عده ی خاص بودند که بر علیه انقلاب تظاهرات کرده بودند . این ها شبانه پاسدار بودند و خدا شاهده یادمه که شب های زمستون با چوب دستی تو خیابانها نگهبانی می دادند . حتی وقتی بهش فکر میکنم ، بغض گلوم و میگیره صبح وقتی برمیگشت تمام صورت و دستهاش از کبودی سرما سیاه شده بود . ولی با این وجود هیچ وقت گله و شکایتی نداشت . خیلی پسر خوب و کامل و با ایمانی بود . دبیرشون میگفت ، اگر این ها نبودند تمام دبیرستان و جنبشی ها گرفته بودند .
کد خبر: ۴۳۰۰۲۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۱۹
مصاحبه خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسن محمدی
اون موقع هنوز پسرم شهید نشده بود . یه بار حسن آمد گفت ، بابا این گوسفند ها رو بفروش .
گفتم ، چرا ؟
گفت: من میخوام برم جبهه . اگر نیومدم این گوسفند ها میرن کنار زراعت مردم و علف مردم رو میخورند . تو فردای قیامت باید جواب بدی .
گفتم ، فقط هفت هشت تارو بده به خودم که اگر گوشت نیاز داشتیم ، داشته باشیم . دیدم همه رو فروخته و هیچی نگه نداشته . چند تا پیر به درد نخور رو نگه داشته بود .
گفتم ، چرا این کارو کردی ؟
گفت ، بابا جان حرامه اگر من بخوام فقط خوب ها رو جدا کنم . کی میخواد جواب این ها رو بده .
کد خبر: ۴۲۹۱۹۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۰۹
شهيد صمصام طور در بخشى از نوشته اى كه از وى بجا مانده اينگونه مى نويسد؛ شهدا با خونشان خورشيدى ساختند كه هيچ زاويه اى تاريك نماند. تا هيچ گوشه نشينى يا بى تفاوتى نتواند دليل بياورد كه گرفتار تاريكى بوده است. شهدا يك عمر مبارزه كردند اگر چه آنها خاموش شدند اما خون مطهرشان مرزها را روشن ساخت.
کد خبر: ۴۲۸۹۹۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۰۵