نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - دو برادر شهید
مصاحبه خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسن اخلاقی
بین همه ی برادرهام شهید خیلی آرام و دوست داشتنی بود . خیلی رفتارش خالص بود و به وضع ظاهریش خیلی میرسید . با اینکه اون زمان این چیزها بین مردم باب نبود . برادرم با اینکه بسیجی بود خیلی به آراستگی اش اهمیت می داد . وقتی هم دردو بیماری داشت ، خیلی کم پیش میومد که تو خونه مطرح کنه . بچه ی مظلومی بود .
کد خبر: ۴۲۸۴۰۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۳۰

شهید رضا حسنی فینی پنجم شهریور 1332 و شهید حسین حسنی فینی اول شهریور ماه 1344 در روستای حسنارود کاشان به دنیا آمدند .پدرشان کشاورز و مادرشان خانه دار بود .حسین 23 تیرماه 1361 در عملیات رمضان در شلمچه به شهادت رسید.پس از سه روز ، 27 تیرماه 1361 رضا نیز در محل پاسگاه زید به شهادت رسید .
کد خبر: ۴۲۸۲۹۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۹

خاطراتی از آقاي حسين برادر شهيد
برادرم حسن، انسان شريف و دوست داشتني بود. در هر جمعي كه وارد مي شد، مايه مسرت و خوشحالي براي ديگران بود و در دل همه جای گرفته بود.
کد خبر: ۴۲۷۵۲۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۸

سرباز نیروی انتظامی
آن وقت چشمم به قبر حسین افتاد و با خودم فکر کردم که این قبر حسین است. ناگهان حسین را در کنار خودم حس کردم و از حسین پرسیدم که این قبر توست. او جواب داد: نه، من زنده هستم.
کد خبر: ۴۲۷۳۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۶

خاطرات آقای ميرعلي جلالي
هنگام خداحافظي موقع اعزام خواهش كرد تا پدر و مادرش برای بدرقه کردن او نيايند، چون احساس شرمندگي مي كرد. سپس از برادران و خواهران خود خواهش كرد كه قدر پدر و مادر خود را بدانند و از انقلاب و امام دور نشوند.
کد خبر: ۴۲۷۳۰۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۶

دو برادر شهید محمدمحسن و محمودرضا چناری در عملیات بیت المقدس
شهید محسن چناری دهم آبان ماه 1337 و شهید محمود رضا چناری بیستم مردادماه 1339 در خانواده ای مذهبی در کاشان به دنیا آمدند .پدرشان کارمند بیمارستان بود و مادرشان خانه دار.محسن پس از رساندن برادر به جبهه برگشت و روز بعد 20 اردیبهشت ماه 1361 به شهادت رسید و برادر مجروحش را در بیمارستان چشم به راه ملاقات خود نگه داشت .محمود چند بار تحت عمل جراحی قرار گرفت اما التیام نیافت و 15 خرداد 1361 به لقا پروردگارش شتافت .
کد خبر: ۴۲۶۷۳۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۰

خاطرات آقاي حسين ابراهيم زاده برادر شهيد محمدرضا ابراهيم زاده
بعد از شنيدن خبر شهادتم برايم گريه نكنيد، اگرخواستيد گريه كنيد، به مصيبت بزرگ كربلا گريه كنيد كه ما هر چه داريم از كربلا داريم. در مجلسم نیز نقل و خرما پخش كنيد.
کد خبر: ۴۲۶۷۲۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۰

مروری بر زندگی سه برادر شهید
شهید حسین میرزایی برزکی اول آبان ماه 1339 و شهید علی محمد میرزایی برزکی اول فروردین ماه 1342 در خانواده ای مذهبی در برزک کاشان به دنیا آمدند .پدرشان مغازه دار و کشاورز بود و مادرشان خانه دار.حسین شانزدهم اردیبهشت ماه 1361 در عملیات بیت المقدس شهید شد. علی محمد کودکی آرام و ساکت بود .از همان سنین کودکی اهل نماز و روزه بود و در مجالس مذهبی شرکت می کرد .علی محمد درست شانزده روز بعد از برادرش به شهادت رسید .مادر پیکر پرپرشده پسر را دل سیر نگاه کرد و گریست . شایان ذکر است احمد ، سومین شهید این مادر ، متولد اول شهریور 1348 در برزک ، به تبعیت از برادر برای ادامه تحصیل وارد حوزه علمیه شد و با شروع جنگ داوطلبانه عازم جبهه شد .در آخرین اعزام خرداد 66 به منطقه غرب اعزام شد .هشتم تیرماه 1366 در عملیات نصر 4 در سردشت به شهادت رسید. هشتم تیرماه 1366 در عملیات نصر 4 در سردشت به شهادت رسید.
کد خبر: ۴۲۶۵۲۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۸

مستند 2
مستند شهید باباساعی همراه با مصاحبه تصویری از برادر و همرزم سردار شهید «بابا ساعی» - فرمانده تیپ لشکر 31 عاشورا- تقدیم می شود.
کد خبر: ۴۲۴۱۵۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۲۵

خاطرات برادر شهید فریبرز فیض بشی پور؛
به او گفتم که شوهرم در بیمارستان است و همراهی ندارد. پس از چند لحظه آن پسر گفت: مادر صبر کن من بروم به خانواده ام بگویم و برگردم. خلاصه رفت و برگشت. او مرا به بیمارستان رساند.
کد خبر: ۴۲۴۰۸۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۲۳

سردار شهید عباس کریمی در قامت یک برادر در گفت و شنود شاهد یاران با حمید کریمی
خانواده ما متشکل از چهار پسر و دو دختر به همراه پدر و مادر بود. البته مادرم می گفت خدا فرزندان دیگر هم به ما داده بود اما آنها هیچکدام زنده نمانده بودند. به هر تقدیر حاج عباس فرزند دوم پدرم بود
کد خبر: ۴۲۴۰۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۲۳

زندگینامه شهید حسین اشک تلخ؛
هنگام وداع حسین با امیر دست به پوتین برادرش کشید و گفت: من هم می آیم ان شاء الله. یک ساعت بعد در حال پاکسازی محلی تیر به قلب حسین اصابت کرد و او نیز به شهادت رسید.
کد خبر: ۴۲۳۴۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۱۵

روایتی برادرانه از «شهید عیسی غریبی»
روایتی برادرانه را در ادامه می خوانید؛بیست و سوم ارديبهشت سال 61 به همراه هوشنگ صالحي براي يافتن خبري از برادرم عازم منطقه شديم . بعد از دوروز محل را پيدا كرديم.در پادگان حميد مستقر شده بودند. همسنگر نجف را در آنجا ديدم . او از صحبت كردن با ما خودداري مي‌كرد .انگار لال شده بود . به صالحي گفتم گمانم براي نجف انفاقي افتاده .
کد خبر: ۴۲۳۳۴۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۱۴

حسن عبوری پدر شهیدان عبوری در شب شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) به فرزندان شهیدش پیوست.
کد خبر: ۴۲۲۳۳۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۰۲

وقتی به مقر ارتش مراجعه کردم گفتم برای دیدن سرباز وظیفه بهروز نجیب آمده ام گفتند که به مرخصی رفته است در حالیکه ایشان مجروح شده و جهت مداوا به بیمارستان پشت جبهه اعزام شده بود.ادامه خاطره در نوید شاهد ایلام بخوانید.
کد خبر: ۴۱۹۱۱۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۲۴

هشت سال جنگ، هشت شب هم نجف‌آباد نبود...!
احمد کاظمی متولد ۲ مرداد ۱۳۳۷ در نجف آباد شهادت در ۱۹ دی ۱۳۸۴ (ارومیه) از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و شرکت کننده در جنگ ایران و عراق بود. از وی به عنوان زیرک‌ترین فرمانده دفاع مقدس و فاتح خرمشهر یاد شده‌است
کد خبر: ۴۱۸۸۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۲۰

مصاحبه با برادر دانش آموز شهید رسول علیپور
رسول و محرم همیشه در کنار هم بودند و با هم عازم جبهه شدند. هر دو آرزوی شهادت داشتند. حتی این دو دوست تنها با فاصله یک روز به آرزوی شهادتشان رسیدند.
کد خبر: ۴۱۶۸۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۹/۲۵

خاطرات
به نقل از سردار شوشتری : زمانی که از معصوم زاده برمی گشتیم بنده با سردار شوشتری که شهید شده اند صحبت می کردیم و ایشان گفتند که غروب بود و برای جمع آوری اطلاعات به سمت سنگرهای عراقی رفتیم و در راه با یک افسر عراقی برخورد کردیم و به زبان عراقی گفت : بایست و شهید با دستش به سمت چپ و راست خود اشاره کرد و افسر عراقی نیز فکرکرد که عده ما خیلی زیاد است و خود را تسلیم ما کرد در صورتی که ما فقط 2 نفر بودیم
کد خبر: ۴۱۶۲۹۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۳

روایتی خواندنی از پدر و برادر گرامی شهید
گفت: آقاجان شما که از جبهه خبر ندارید که دشمن چه بلائی سر ما می آورد من هر چه زودتر آنجا بروم بهتر است. او به علت عشق و صفائی که به میهن خود داشت به جبهه عزیمت کرد.
کد خبر: ۴۱۴۲۱۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۲۰

خاطره
خوشحال بود انگار خبر خوشي آورده بود او را مي‌شناختم وارد اتاق شد با اصرار مادرم كمي نشست با حالتي كه معلوم بود شرم و حيا مي‌كند گفت...
کد خبر: ۴۱۱۸۹۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۲۲