گفتگویی با آزاده سرافراز عبدالله میرشکار
عبدالله میرشکار گفت: برای بازگشت به وطن امید داشتیم تا با برگشتنمان به میهن و با دید بهتری به مردم، جامعه و کشور کمک کنیم و در کنار آنها باشیم و در جهت آگاهی بخشی راجب مسائل روز دنیا به آنها کمک کنیم.

به گزارش نوید شاهد سیستان و بلوچستان، 26 مرداد 1369، میهن اسلامی شاهد حضور اولین گروه آزادگان سرافرازی بود که پس از سال ها اسارت در زندان ها و اسارتگاه های رژیم بعث عراق، قدم به خاک پاک میهن اسلامی خود گذاشتند. آزادگان، صبورتر از سنگ صبور و راضی ترین کسان به قضای الهی بودند. اینان سینه هایی فراخ تر از اقیانوس داشتند که از همه جا و همه کس بریده و به خدا پیوسته بودند. آزاده نامیده شدند چون از قید نفس و نفسانیات رهایی یافته بودند. به همین مناسبت نوید شاهد سیستان و بلوچستان با آزاده و جانباز 25 درصد، عبدالله میرشکار گفتگویی داشت که در ادامه به آن می پردازیم.

برای بازگشت به وطن امید داشتیم

عبدالله میرشکار گفت: متولد 1345 در زابل هستم، عضو هیات علمی دانشگاه، به عنوان سرباز ارتش لشکر 92 اهواز در جبهه حضور داشتم. 31 تیر ماه 1367 به اسارت نیروهای عراقی درآمدم و تقریبا 2 سال و چهار ماه در اسارات آنها بودم و در تاریخ 29 شهریور 1369 آزاد شدم . قرار داد 598 امضا شده بود در زمان صلح بود و نیروها در حالت استراحت بودند که دشمن از جنوب خوزستان با چندین لشکر حمله کردند و تعداد زیادی از نیروهای ایرانی را به اسارت گرفت که در مجموع به 34 هزار نفر می رسید که من هم جزو همین اسرا بودم، دلیلش این بود که برای تبادل اسرا قدرت چانه زنی داشته باشد.

خاطرات دوران اسارت

آزاده سرافراز بیان داشت: خاطرات شیرین و تلخ بسیاری دارد که خاطرات تلخش بیشتر است. یکی از خاطرات شیرین این بود که سر به سر نیروهای عراقی می گذاشتیم و به آنها می خندیدیم. بیشتر شکنجه های آنها روحی و جسمی بود. در دوران اسارت برای عزاداری امام حسین(ع) آزاد نبودیم و مانع ما برای عزاداری می شدند، در یکی از شب های محرم شروع به عزاداری، نوحه خوانی و سینه زنی کردیم ما چند نفر از اسرا را مامور کردیم تا مراقب  نیروهای عراقی باشند تا هر وقت آمدند به ما اطلاع دهند، به دلیل اینکه این عزاداری در اسارت بود شدتش برای ما که اسیر بودیم خیلی بیشتر بود. همه شروع به عزاداری کردیم مامورانی که برای مراقبت گذاشته بودیم نیز به جمع ما اضافه شدند که نیروهای عراقی که شیعه بودند سر رسیدند و با دیدن این عزاداری مجذوب شدند و شروع کردند به سینه زنی و گریه کردن، صبح روز بعد به یکی از نیروهای عراقی که علی نام داشت گفتیم شما چرا با ما همراه شدی و عزاداری کردی گفت، صدام ما را از عزاداری منع کرده است و گفت اگر می فهمیدن من دیشب به شما اجازه دادم که عزاداری کنید و من هم با شما همراه شدم حتما من را اعدام می کردند.

سختی های دوران اسارت

جانباز 25 درصد اظهار داشت : در دوران اسارت سختی های بسیاری وجود داشت. غذا کم بود، حمام نبود، وضعیت بهداشتی بسیار بدی وجود داشت. طریقه حمام رفتن ما به اینگونه بود که در ظرفی آب می کردیم و تکه ابری را خیس می کردیم و با همان تکه ابر خودمان را تمیز می کردیم.  یک پرس غذا را بین 15 نفر تقسیم می کردند به حدی که سهمیه هر نفر از روی شمارش دانه های برج یا یک قاشق یا دو قاشق مشخص می کردند. خورشت غذای ما آب پیاز بود، پیاز و روغن را به ما می دادند ما پیاز را سرخ می کردیم و با آب قاطی می کردیم همان می شد خورشت ما که با برنجی که می دادند می خوردیم و این غذا فقط برای زنده ماندمان بود نه برای سیر شدنمان.

تحمل سختی های دوران اسارت

عبدالله میرشکار گفت: این سختی ها به یاد نوه ی پیامبر(ص)، امام حسین(ع)، که چگونه آن سختی را تحمل کردند و خانواده ایشان به اسارت برده شد و سختی های فراوانی کشیدند برای ما هم آسان می شد. مقدرات این بود که اسیر بشویم و برای دفاع از میهن، اعتقادات و اهدافی که داشتیم این سختی ها را تحمل می کردیم حتی تحمل این سختی ها برای ما آسان تر از زمان جنگ شده بود هر چه سختی و مشکلات بیشتر باشد آستانه صبر انسان بالاتر می رود.

رفتار نیروهای بعثی در دوران اسارت

این استاد دانشگاه افزود: بعضی از نیروهای عراقی که شیعه بودند و در رده‌های سوم و چهارم بودند با ما رفتار به نسبت خوبی داشتند. کسایی که مسئولیت بیشتری داشتند و از نیروهای بعثی بودند و تفکراتشان همانند وهابیت بود و با ایرانی و تشیع، کردها و شیعه های عراقی هم برخورد نامناسب و حتی رفتاری بدتر از ما با آنها داشتند در حلبچه بمب شیمیایی زدند و به بزرگ و کوچک رحم نکردند و  یک شهر را از بین بردند. ما را در گروه های 5 نفری تقسیم می کردند و با کابلی به قطر 4 سانت ما را می زدند و ما هم به دلیل ضعف جسمانی که داشتیم با هر ضربه ی این کابل به زمین می افتادیم و بعد به ما می گفتند رو هم دیگر سوار بشیم تا همانند یک کوه انسانی شکل بگیریم، بعضی از این اسرا از بالا می افتادند و زخمی می شدند.

امید به بازگشت به وطن

آزاده و جانباز 25 درصد بیان کرد: برای بازگشت به وطن امید داشتیم تا با برگشتنمان به میهن و با دید بهتری به مردم، جامعه و کشور کمک کنیم و در کنار آنها باشیم و در جهت آگاهی بخشی راجب مسائل روز دنیا به آنها کمک کنیم.

ترویج فرهنگ ایثار و شهادت

آزاده عبدالله میرشکار گفت: آگاه سازی جامعه در این زمینه بسیار مهم است، افرادی مانند قاسم سلیمانی، ابومهدی المهندس و علما جامعه را آگاه کردند و طرز تفکرشان فرق کرد که عراقی هایی که زمانی دشمن ما بودند الان برای ما در حال جنگیدن با دشمنانمان هستند. مسئولین و علما با کمک گرفتن از فضای مجازی می توانند جامعه را نسبت به فرهنگ ایثار و شهادت، دین و اهداف کشورمان آگاه کنند و این مسئله را در جامعه ترویج بدهند. افراد جامه هم در بخش فرهنگی هم در بخش تولیدی باید فعال باشند تا خروجی خوبی برای مملکت داشته باشند. وقتی تولید کننده ی بیشتری داشته باشیم قیمت محصولات کاهش پیدا می کند و صنعت ما رشد می کند و تراز اقتصادی کشور مثبت می شود.

توصیه به نسل جوان

عبدالله میرشکار به عنوان توصیه ای به نسل جوان گفت: نسل جوان همراه با آموزش کلاسیک و آکادمیک باید مهارت یاد بگیرند تا نیازهای جامعه را برطرف کنند و این خود باعث می شود مشکل اشتغال جوانان برطرف شود. جوانان باید به سمت مهارت آموزی بروند و همراه با تحصیل و مهارت به معارف خودشان نیز بپردازند. قرآن کتابی هست که اصول زندگی را به ما آموزش می دهد و می تواند جامعه ساز باشد پس جوانان در فراگیری قرآن نیز کوشا باشند.

گفتگو از فرزاد هراتی

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده