مسجدها را خالی نگذارید
به گزارش نوید شاهد سیستان و بلوچستان، شهید مسعود صیاداربابی، شانزدهم فروردین 1345، در شهرستان تربت حیدریه به دنیا آمد. پدرش محمد، ستوان یار ارتش بود و مادرش طاهره نام داشت. دانش آموز دوم متوسطه بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. هجدهم مرداد 1362، در مهران توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به سینه، شهید شد. مزار او در بهشت مصطفی شهرستان زاهدان قرار دارد.
بسم الله الرحمن الرحيم
«مپندارید کسانی را که در راه خدا کشته شدهاند مردهاند، خیر آنها زنده هستند و نزد پروردگارشان از خداوند متعال روزی میخورند».
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و با سلام به رهبر انقلاب و پیر جماران و سلام و درود بر تمامی شهیدان اسلام. اولین وصیت من به برادر و خواهر مهربانم این است که مادر و پدر را اذیت نکنند و حرفها و پندهای پدر و مادر را گوش کنند و «بهشت زیر پای مادران است» گرچه که من از عهده این کارها به خوبی برنیامدم و حتی نتوانستم یک ذره از زحمات پدر و مادر خوب و مهربانم را ادا کنم. خلاصه مادر خوب و مهربانم شیرت را بر من حلال بدار. چون نتوانستم یک ذره از زحماتت را جبران کنم.
پدر و مادر مهربان درست است که هر پدر و مادر وقتی که صاحب فرزند میشوند و خداوند به آنها فرزند میدهد، مانند این است که نهالی را کاشتهاند و من هم مانند این نهال هستم که شما کاشتهاید و وقتی که این نهال بزرگ می شود و تبدیل به یک درخت کامل می شود، پدر و مادر این انتظار را دارند که از میوه های این درخت استفاده کنند و در زیر این درخت استراحت کنند و من نتوانستم سایه ای برای شما پدر و مادر مهربانم باشم. و نتوانستم میوه ای به شما بدهم، تا شما راحت باشید، ولی پدر و مادر مهربانم در حال حاضر، هم وطن و هم اسلام احتیاج به این دارد که من و امثال من به یاری آنها بشتابیم و هر چند که لیاقت شهید شدن را هم ندارم و دیگر آنکه این دنیا فانی و رفتنی است و همه بالاخره می رویم و این دنیا فصل کشت است و آن دنیا فصل درو و این دنیا با کسی وفا نکرده و من خوشحالم از این که زودتر از شما پدر و مادر گرامی به آن دنیا می روم و نیستم که بگویم بدون شما چه کار کنم و رفتم که در آن دنیا وسایل راحتی شما را مهیا کنم تا شما در آن دنیا وقتی آمدید، با خیال راحت بیایید و ثواب شهید شدن مرا شما برده باشید.
همچنین پدربزرگ ها و مادر بزرگ های مهربانم به مانند پدر و مادر برایم مهربان و دلسوز بودند. و همچنین دیگر اعضای خانواده و همچنین از خداوند متعال خواستارم کـه برادرم علی جان را در تمام کارها یاری کند، تا بتواند از عهده کارهایی که مـن برنیامدم او برآید و حقی که برگردن من بوده است، ادا کند و همچنین خواهر خوب و مهربانم و محسن جان و مژده خانم بتوانند جای مرا در دل شما پدر و مادر گرامی پرکنند، هم چنین یک وصیت دیگری که دارم این است وقتی که شهید شدم، هیچ کس نباید در دفن من گریه کند، بلکه باید خوشحال باشید و شیرینی بدهید و امام را تنها نگذارید و مسجدها را خالی نگذارید و نمازهای یومیه را و نماز شب را همیشه سروقت برپا دارید، چون که هر که راه اسلام را نرود، همیشه مورد تهاجم دیگران قرار می گیرد و حقش گرفته می شود و هم چنین از خداوند متعال دعاگوی و خواستار این هستم که یاری کنند آنها را در تمام کارها و سالم نگه دارد همیشه آنها را. و مرا در هر جا که دوست دارید دفن کنند.