نوجوان اسیر و دانشآموز دوران دفاع مقدس: شهدا را الگوی خود قرار دهیم
به گزارش نوید شاهد سیستان و بلوچستان، به مناسبت 8 آبان روز نوجوان و آغاز هفته بسیج دانش آموزی، آزاده دوران دفاع مقدس که در آن زمان یک نوجوان دانشآموز بود «قاسم حسن زاده»، گفتگویی با نوید شاهد داشت که به آن میپردازیم.
این دانش آموز دوران دفاع مقدس در این گفتگو بیان کرد: بسم الله الرحمن الرحیم، بنده قاسم حسن زاده متولد 1350 و در شهرستان زابل به دنیا آمدم، در سن 13 سالگی و در سال 1363 از طریق جهاد سازندگی به عنوان بسیجی، قبل از عملیات والفجر 8 به جبهه اعزام شدم و تا سال 1367 در جبهه حضور داشتم.
مهمترین هدف از رفتن به جبهه
حسن زاده در پاسخ به این پرسش که مهمترین هدفتان از رفتن به جبهه چه بود بیان داشت: به این دلیل به جنگ رفتیم و تحصیل را رها کردیم که دو هدف داشتیم، اول اینکه تبعیت و فرمان برداری از فرمان ولی امر کرده و ندای امام خمینی (ره) را لبیک گفته باشیم. دوم همانطور که در زمان امام حسین (ع) نبودیم و دعا می کردیم که ای کاش آن زمان در کنار امام حسین (ع) بودیم و از اهل بیتش دفاع میکردیم، با همان نیت در جنگ دفاع مقدس حضور پیدا کردیم.
وی در ادامه افزود: در عملیاتهای کربلای 1، کربلای 5، کربلای 10، والفجر 1، والفجر 8، والفجر 10، بیت المقدس 7، عملیات نصر 4 و غیر حضور داشتم و خداوند را شاکرم که این توفیق را به من عنایت کرده بود که در آن زمان به عنوان سربازی کوچک در رکاب همرزمهای دیگرم همچون سردار محبعلی فارسی، سردار قاسم میرحسینی و عیسی خدری انجام وظیفه کردم و به عنوان یک نیروی جزء در کنار این دوستان بودم. من از منطقه سیستان به جبهه حق علیه باطل اعزام شده است
نحوه اسارت
حسن زاده نحوه اسارتش را اینگونه تشریح کرد: اواخر دوران دفاع مقدس در سال 1367 به عضویت سپاه پاسداران درآمدم که مصادف بود با قبول قطعنامه 598 و همزمان عراق عملیات های متعددی علیه ایران شروع کرده بود که در تاریخ سی و یکم تیرماه 1367 در سن 17 سالگی در خوزستان به اتفاق سردار محبعلی فارسی و دیگر همرزمهایم که در گردان 409 حمزه سید الشهدا بودیم، به اسارت نیروهای بعثی درآمدیم که مدت زمان اسارتمان هم 27 ماه بود و در تاریخ بیست و ششم شهریور 1369 از استارت نیروهای بعثی آزاد شدیم.
رفتار بعثیها در اسارت
وی در ادامه افزود: وقتی به قرارگاههای تاکتیکی و پادگانهای نظامی ارتش رژیم بعثی منتقل شدیم عراقیها برخورد و رفتار خیلی بدی با ما داشتند، به گونهای که در چند روز اول اسارت که در شهر بصره بودیم عراقیها از دادن آب خوردن به ما خوداری میکردند و به همین خاطر تعدادی از اسرا به دلیل شدت تشنگی به شهادت رسیدند. وقتی ما را به پادگان اصلی در شهر بغداد منتقل کردند و به آنجا رسیدیم، بین اتوبوس و آسایشگاهها فاصلهای بود تقریبا بین 100 تا 150 متر، که این فاصله را عراقیها تونلی از نیرویهایشان درست کرده بودند و ما باید از وسط آن تونل به سمت آسایشگاه میرفتیم که در طول این مسیر ما را با هر آنچه در دست داشتند مثل چوب، کابل و غیره مورد ضرب و شتم قرار می دادند.
اگر بخواهیم دوران اسارت را بازگو کنیم شاید باورش برای خیلیها سخت و قابل درک نباشد، چون شرایط دوران اسارت در هر اردوگاه متفاوت بود، خصوصا ما که در انتهای دوران دفاع مقدس به اسارت نیروهای دشمن درآمده و به عنوان مفقودالاثر بودیم و هیچ کس از سرنوشت ما خبری نداشت؛ نه مسئولین کشور و نه خانواده هایمان. چون هویتمان را رژیم بعث عراق در اختیار سازمانهای بین المللی قرار نمیداد که دوستانمان در کشور بتوانند اطلاعاتی داشته باشند و هر کاری که عراقی ها می خواستند می توانستند بر سرمان بیاورند. به دلیل اینکه مفقودالاثر شناخته شده بودیم، هدف عراقیها فقط زنده ماندمان بود ولی از نظر امکانات بهداشتی و رفاهی خیلی در محدودیت بودیم حتی از سرویس بهداشتی مناسب در داخل آسایشگاه نیز محروم بودیم.
مهمترین برنامهها در زمان اسارت
این اسیر و آزاده دوران دفاع مقدس افزود: در زمان اسارت برنامه ریزی منسجمی وجود نداشت، با توجه به نوع اردوگاه و برخورد عراقی ها بیشتر سرگرم خیاطی و ساخت مجسمه بودیم و هرچه درست می کردیم به عراقی ها می فروختیم و در قبالش پول یا نان اضافه می گرفتیم و به سایر اسرا تحویل می دادیم. من هم سجاده می دوختم و به عراقی ها میدادم.
خاطرات دوران اسارت
وی گفت: دوران اسارت تمامش خاطره است و می توان راجع به آن کتابها نوشت. خاطره ای که می توان برای نسل امروزی و آینده گفت این است که اگر بخواهیم عاقبت بخیر بشویم باید گوش به فرمان باشیم و از ولی امر اطاعت کنیم، ما اسارت را تحمل کردیم به امید اینکه فرمان ولی امرمان را اطاعت کرده باشیم،
بعد از آن هم به فرمان امام خامنه ای لبیک می گوییم. وقتی خبر رحلت امام خمینی(ره) را به ما اطلاع دادند همه ناراحت شدند و گریه می کردند. وقتی خبر ناراحتی ما که اسیرشان بودیم به گوش عراقی ها رسید، صبح روز بعد افسر عراقی آمد و به ما گفت شما باید خوشحال باشید که این اتفاق افتاده است. اما وقتی حضرت امام خامنه ای به رهبری جمهوری اسلامی انتخاب شد، متوجه شدیم عراقی همان روشی که برای امام خمینی(ره) در پیش گرفته بودند برای حضرت آقا امام خامنه ای هم درپیش گرفتند و سوال ما هم از عراقی ها این بود که چرا وقتی که امام خمینی (ره) فوت کردند به ما می گوید خوشحال باشید الان که امام خامنه ای به رهبری ایران رسیده خوشحال نیستید، گفتند چون شیوه و روش این آقا هم مانند قبل و هم سو با شیوه و روش خمینی است و باید به همین شیوه با این فرد هم مبارزه کرد.
توصیه من این است که اگر بخواهیم عاقبت بخیر بشویم و جامعه بیمه شود و خون شهدا پایمال نشود باید از ولی امر مسلمین امام خامنه ای تبعیت کنیم.
توصیهای به نسل جوان
وی در پایان گفت: سفارش من به نسل جوان، اول تبعیت از ولی امر مسلمین امام خامنه ای است و دوم اینکه وصیت نامه و سیره شهدا را مطالعه کنند و هر نفر یک شهید را الگوی خود قرار دهد و ببیند آن شهید چه چیزی مدنظر داشته، شهید چه ویژگی هایی داشته که به مقام والای شهادت نائل آمده و عاقبت بخیر شده است.
گفتگو از فرزاد هراتی