نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - درباره کتاب
کتاب «مرد سلول شماره ۵» در برگیرنده روایت زندگی و خاطرات از دکتر «علی شریعتی» است که در اوایل انقلاب جمهوری اسلامی آزادانه مقاومت می‌کند و به شهادت می رسد. در ادامه قسمت هایی از متن کتاب را می خوانید.
کد خبر: ۵۳۸۴۹۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۳

معرفی کتاب؛
کتاب "رو به عشق " با موضوع پنجاه قطعه ادبی دفاع مقدس است که توسط رضا گودرزی قراهانی گردآوری شده و وارد بازار کتاب شد.
کد خبر: ۵۳۸۴۸۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۲

معرفی کتاب؛
کتاب دفاع در فراسوی مرزها که به همت ستاد کنگره ملی نقش امام خمینی و 6200 شهید استان مرکزی و اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان مرکزی تهیه و تدوین شده است، بنا دارد روایتگر آن حماسه ماندگار و سندی دیگر از افتخارات رزمندگان غیور و شجاع استان باشد.
کد خبر: ۵۳۸۴۸۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۲

کتاب «قلم‌های خاکی» به قلم فاطمه مصطفوی‌فر، مصاحبه با جمعی از نویسندگان و شاعران پیشکسوت دفاع مقدس استان سمنان است.
کد خبر: ۵۳۸۴۴۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۲

«دو نفر از بچه‌های زنجان نتوانستند از اتاقک‌های مربع بیرون بیایند پس اسلحه خود را حایل قرار داده بودند تا به کمک آن بیرون بیایند، ولی اسلحه از ضامن خارج شده و شلیک کرد که به چانه یکی از آن دو برخورد کرده و از سرش خارج شده بود و درجا شهید شد ...» ادامه این خاطره از زبان «بهرام ایراندوست» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۸۴۴۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۲

«آن روز و درآن شرایط از برخورد خشک شهید بابایی ناراحت شدم؛ ولی قدری که اندیشیدم؛ بر بزرگی و تقوای او آفرین گفتم: چرا که حاضر نشد حتی در مورد دوست صمیمی‌اش هم از اموال بیت‌المال کمترین گذشتی را بنماید ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات سرلشکر خلبان شهید «عباس بابایی» است که در آستانه سالروز شهادت این شهید بزرگوار تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۳۸۴۳۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۲

برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
«فرمانده با خشم و تندی گوشم را گرفت و گفت بچه اون بالا چی می‌کردی گفتم خوابیده بودم گوشم را رها کرد و با همان غرولند زیر لب گفت کله‌شق الان چهار ساعتی که دشمن اینجا رو زیر آتش توپ و خمپاره گرفته بعد تو خوابیدی! ...» ادامه این خاطره از «حسین شمس‌دوست» در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۸۴۳۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۲

کتاب «جز زیبایی ندیدم» روایات آزاده دوران دفاع مقدس جانعلی حسنخانی و به قلم محمدسجاد حاجیلوئی رونمایی شد.
کد خبر: ۵۳۸۴۲۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۲

در قسمتی از کتاب «روز‌های بی‌آینه»، که زندگی واقعی حواء (منیژه) لشگری همسر خلبان سرلشکر شهید حسین لشگری را واکاوی می‌کند، می‌خوانید: «طاقتم طاق شد راه افتادم به منزل آزاده‌های خلبان. بیشترشان می‌گفتند حسین لشگری را ندیده‌ایم. اما بعضی می‌گفتند وقتی قطعنامه قبول شد مدتی کنار ما بود و بعد منتقل شد، نمی‌دانیم او را کجا بردند ...»
کد خبر: ۵۳۸۴۱۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۲

به کوشش نشر بیست‌وهفت بعثت
کتاب «آغوش مادر»، نوشته سیده رقیه آذرنگ با تصویرگری محدثه علیشاه از سوی انتشارات بیست‌و‌هفت بعثت روانه بازار شد.
کد خبر: ۵۳۸۳۶۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۸

برگرفته از نامه‌های دفاع مقدس؛
«شنیده‌ام پیروان ولایت‌فقیه حالا دارند خط شهید بهشتی را تعبیر می‌کنند اگر امکان دارد یک چندتایی بفرستید. این‌جا به بچه‌ها درس اصول عقاید بدهند. منتظر جواب نامه هستیم، فراموش نشود. برای رساندن این نامه خون‌ دل می‌خورم که یک ‌دفعه لو نرود ...» این خاطره را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۸۳۶۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۱

«به یاد دارم آقای محسن رضایی فرمانده سپاه آمدند و گفتند که شما می‌خواهید در ارتباط با تأسیس پادگان‌های قدس چه کار انجام دهید که ما گفتیم در ظرف یک هفته پادگان قدس را راه‌اندازی می‌کنیم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات «آیت‌الله هادی باریک‌بین پدر شهید مرتضی باریک‌بین» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۳۸۳۵۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۱

در قسمتی از کتاب «از میمک تا مجنون» که روایت ناگفته‌هایی از زندگینامه سردار شهید مهدی شالباف است، می‌خوانید: «او گفت خانه ما اینقدر شلوغه که اگر یک سال هم کسی نباشه معلوم نمیشه! او می‌گفت: من بعد از اینکه مجروح شدم و چند وقتی در بیمارستان بستری بودم، برادرانم به بابا مجروحیت من را نگفته بودند که من در جبهه مجروح شده‌ام!».
کد خبر: ۵۳۸۳۵۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۱

به کوشش انتشارات «شهید کاظمی»
کتاب «بینایی» در قرار سه‌شنبه‌های این هفته به کوشش انتشارات «شهید کاظمی» رونمایی می‌شود. همچنین در این برنامه یکی از فرماندهان اطلاعات عملیات لشکر علی بن ابی طالب (ع) به روایتگری می‌پردازد.
کد خبر: ۵۳۸۳۵۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۱

«در یکی از این عملیات‌های مشترک برادر جانباز قدیر مجتبوی با توجه به اینکه از بابت جانبازی دچار ضایعه شده بود، پابه‌پای دیگر رزمندگان شرکت داشت، ولی در آخر به سبب خستگی و بیماری، حالت بیهوشی به او دست داد که پرسیدند آیا در میان نیرو‌ها کسی هست که در قمقمه‌اش آب داشته باشد تا به صورت او بپاشند و مقداری آب در گلویش بریزند ...» ادامه این خاطره از زبان «بهرام ایراندوست» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۸۳۲۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۰

برگی از خاطرات اوایل انقلاب؛
«به خاطر دارم که قبل از انقلاب یکی از همان خانم‌های طرف‌دار مارکسیست‌ها عده‌ای را دور خود جمع کرده بود و با شور و هیجان راجع به افکار و عقاید گروهش داد سخن می‌داد. ناگهان دست خود را مشت و مقابل دیدگان دانش‌آموزان به شیشه پنجره کوبید. خون بود که از دست و لابه‌لای انگشتان او به زمین می‌چکید. ولی به روی خود نیاورد ...» ادامه این خاطره از زبان «مریم قزوینی» از زنان امدادگر استان قزوین را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۸۳۱۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۰

«همیشه به من می‌گفت داداشی آمپول زدن را یادم بده و یاد هم گرفت. یک روز دیدم عباس پنهانی وسایل تزریقات را برداشت؛ دوچرخه‌اش را سوار شد و از خانه بیرون رفت کنجکاو شدم و او را تعقیب کردم کوچه به کوچه به دنبال رفتم؛ تا سرانجام دوچرخه‌اش را، چند کوچه آن طرف‌تر، در جلو یک خانه پیدا کردم ...» ادامه این خاطره از سرلشکر خلبان شهید «عباس بابایی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۸۳۱۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۰

انتشارات «بیست و هفت بعثت» منتشر کرد
کتاب «گُلی زیر آوار» زندگی شهید «سید مجتبی حسینی» را روایت می‌کند که به قلم «هما مهر‌آبادی» و «مریم‌السادات زکریایی» نوشته شده و انتشارات «بیست و هفت بعثت» آن را منتشر کرده است.
کد خبر: ۵۳۸۳۱۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۱

برگرفته از نامه‌های دانش‌آموزان به شهدا؛
«دلم می‌خواهد بدانم که علت رفتن شما برادران به نزد پروردگارتان به این زودی چه بود مگر خدا چه وعده‌ای به شما شهیدان انقلاب داده بود که ما مردم از آن محروم هستیم، ولی می‌دانم هر چه هست خیر است که شما به این زودی رفتی و ما را تنها گذاشتید ...» ادامه این نامه را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۸۲۱۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۰۹

برگی از خاطرات؛
«طبق نقشه هوشمندانه فرماندهان، دشمنان بعثی را غافل‌گیر و پس از ساعت‌ها درگیری و جان‌فشانی بسیجیان جان‌برکف توانستیم آن‌ها را به عقب‌نشینی وادار کنیم و منطقه را از لوث وجودشان پاک کنیم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات رزمنده دفاع مقدس «حسین شمس‌دوست» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۳۸۱۵۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۰۸