نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
قسمت نخست خاطرات شهید «حسین عابدینی»
همسر شهید «حسین عابدینی» نقل می‌کند: «با کاروان راهیان نور رفته بودم برای بازدید مناطق جنگی. جوانانی با سیمای نورانی دیدم با لباس‌های خاکی و سربند یا زهرا که به طرف خدا می‌رفتند. از من پرسیدند: تو در این راه چه کردی؟ پاسخی نداشتم. اما قول دادم که اگر باقیمانده‌ای از جنگ پیدا شود که بتوانم کمکش کنم تا کمتر رنج بکشد، دل به او می‌دهم.»
کد خبر: ۵۷۷۶۳۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۶

قسمت دوم خاطرات شهید «حسین حمزه»
پدر شهید «حسین حمزه» نقل می‌کند: «بعد از شهادت حسین، فرمانده‌اش برای تسلیت به خانه ما آمد و گفت: شصت نفر سرباز زیر دست من آموزش می‌دیدند. این شهید با همه آن‌ها فرق می‌کرد؛ ایمان و اخلاق و رفتارش زبانزد همه بود.»
کد خبر: ۵۷۷۵۷۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۶

یادلار، خاطره‌لر(1)
خاطرات شنیدنی از شهید «جعفر خلج و عباسعلی کاویانی» در قالب برنامه صوتی یادلار، خاطره لر(1) با طراحی و اجرای سید یعقوب شبیری منتشر می‌شود. در ادامه این صوت را همراه باشید.
کد خبر: ۵۷۷۵۵۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۵

روایتی خواندنی از «حاج محمد طالبی» همرزم شهید «صادق میرزایی»
«حاج محمد طالبی» می گوید: همه ی تلاش و فعالیت شهید میرزایی فقط برای خدا بود. تمام نیت و تلاشش این بود که خدا از او راضی باشد و ذخیره ای برای آخرت و قبر و قیامت او باشد که الحمد الله خوب بهره برد و خوب ذخیره کرد.
کد خبر: ۵۷۷۵۳۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۵

خاطرات شفاهی والدین شهدا،
«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با پدر بزرگوار شهید «احمد امیری» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
کد خبر: ۵۷۷۵۳۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۵

قسمت نخست خاطرات شهید «حسین حمزه»
مادر شهید «حسین حمزه» نقل می‌کند: «سراسیمه به سمت حیاط دویدم و شاهد دست و پا زدن حسین در میان حوض پرآب و عمیق شدم. به طور معجزه آسا او را از آب گرفتم؛ درحالی که امیدی به زنده ماندنش نداشتم. به پنج تن آل عبا(ع) متوسل شدم. خدا کمک کرد و همه‌چیز به خیر گذشت.»
کد خبر: ۵۷۷۴۷۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۴

نوید شاهد مازندران، تصاویری از مراسم رونمایی کتاب « خاطرات ترک خورده» به قلم ازاده گرانقدر چنگیز بابایی که در سیزدهمین نمایشگاه ملی کتاب دفاع مقدس و مقاومت با حضور جمعی از مروجان ایثار و شهادت و ناشران نشر شاهد در نمایشگاه بین المللی شهرستان قائمشهر برگزار شد منتشر کرده است؛ که شما را به دیدن این تصاویر دعوت می‌کنیم.
کد خبر: ۵۷۷۴۵۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۳

کتاب « خاطرات ترک خورده» از آزاده گرانقدر چنگیز بابایی در شهرستان قائم شهر رونمایی شد.
کد خبر: ۵۷۷۴۵۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۳

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «محمدحسن برجعلی» در مصاحبه‌ای به بیان خاطره‌ای از خوابیدن فرزندش در کنار پیکر شهدا و آماده کردن اعلامیه شهادتش پرداخته که شما را به تماشای قسمتی از فیلم مصاحبه دعوت می‌کنیم.
کد خبر: ۵۷۷۴۲۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۲

خاطره شفاهی جانباز «ابوالقاسم فخرایی»
جانباز دوران دفاع مقدس «ابوالقاسم فخرایی» در خاطره‌ای از روزهای جبهه و جنگ روایت می کند و می‌گوید: «اوایل سال بود. عراق تلاش می‌کرد که مجددا شهر فاو را تصرف کند. خدا رحمت کند شهید بزرگوار خلیل مطهرنیا، (ما کنار دستشان بودیم). نیمه شبی تقریبا ساعت یک یا دو نیمه شب بود...»
کد خبر: ۵۷۷۳۷۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۰۹

خاطره شفاهی جانباز عبداله آزادی شیری
جانباز دوران دفاع مقدس «عبداله آزادی شیری» در خاطره‌ای می‌گوید: «ما عشایر هستیم. عشایر تعصب خاصی به مملکت و ناموس دارد و...» فیلم خاطره‌گویی این جانباز بزرگوار را در نوید‌شاهد ببینید.
کد خبر: ۵۷۷۳۶۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۱

برادر شهید «رمضان مداح» نقل می‌کند: «با عجله به اتاقش رفت. کتابی را لای چادر پیچید و توی کمد جای داد. وقتی مادر آمد، دوباره درِ کمد را باز کرد. کتاب را به مادر نشان داد و گفت: مامان! بالاخره رساله امام به دستم رسید. مواظب باش کسی نفهمه. مادر نگاهی به رساله امام کرد و لبخند رضایت زد.»
کد خبر: ۵۷۷۳۴۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۱

خاطره‌نگاری جانبازان
عباس روشنی در خاطرات ی گفت: «روستای فرفهان 56 شهید داده است و معروف به روستای انقلابی می‌باشد. از همان اوایل دفاع مقدس، شور و شوق جبهه رفتن بین جوانان بالا بود و من هم که دوم راهنمایی بودم با دستکاری شناسنامه‌ام به جبهه رفتم.»
کد خبر: ۵۷۷۳۱۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۵

خاطره نگاری جانبازان؛
جانباز «مصطفی سرلک» متولد روستای محمودآباد خمین در خاطرات خود از نحوه اعزام خود به جبهه گفت: «به همراه 18 نفر از دوستان و هم ولایتی‌ها به صورت بسیجی و داوطلبانه برای اعزام به جبهه ثبت نام کردیم. دوران آموزشی را در گردان 21 حمزه سیدالشهدا گذراندیم. بعد از اینکه برادرم شهید شد چند وقتی را در کنار خانواده ماندم و بعد برای دوران مقدس سربازی مجدد راهی جبهه شدم.»
کد خبر: ۵۷۷۳۱۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۷

خاطرات شفاهی جانباز آزاده محمد میرزایی از عملیات والفجر مقدماتی
جانباز آزاده "محمد میرزایی" در خاطرات خود گفت: «در پادگان دوکوهه، گردان روح الله خدمت می‌کردم و رسته‌ام آرپی‌جی‌زن بود. همان چند ماه اول قرار شد شب بیست و یکم عملیات والفجر مقدماتی انجامش شود و گردان ما خط شکن این عملیات بود.»
کد خبر: ۵۷۷۳۱۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۷

خاطره نگاری جانبازان
جانباز «محمد رحیمی» در خاطرات خود گفت: «من تنها فرزند پسر خانواده بودم و اگرچه خیلی مشتاق حضور در جبهه بودم ولی خانواده اجازه نمی‌دادند که داوطلبانه به جبهه بروم. با رسیدن سنم به موعد سربازی از طریق سپاه راهی جبهه شدم. در عملیات کربلای 5 من در توپخانه خدمت می‌کردم و به لطف خدا با توپ تک لوله 57، جنگنده دشمن را حین شکستن دیوار صوتی زدم.»
کد خبر: ۵۷۷۳۱۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۷

خاطره‌نگاری جانبازان
جانباز محمد بیات در خاطرات خود از نحوه اعزام به جبهه و جانباز شدنش برایمان گفت: «16 ساله بودم که با دستکاری شناسنامه به عنوان نیروی بسیج راهی جبهه شدم. در عملیات آخرم خیلی سر به سر دشمن گذاشتیم و دشمن هم زیادی تحویلمان گرفت و چشمانم را باز کردم، دیدم در بیمارستان حضرت قاسم(ع) اهواز هستم.»
کد خبر: ۵۷۷۳۰۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۵

خاطره نگاری جانبازان
جانباز "قاسم خادمی" از نحوه اعزام به جبهه خود گفت: «سال 1341 در روستای آشناخور متولد شدم. بعد از دوران تحصیل موعد سربازی ام رسید. بعد از دوره آموزشی به سراب اردبیل و سپس سنندج رفتم. جزو نیروهای گروهان مالک اشتر و تیپ دو سقز بودم که مجروح شدم. »
کد خبر: ۵۷۷۳۰۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۶

خاطره نگاری جانبازان؛
جانباز "علی اصغر عظیمی" در خاطرات خود گفت : «یک ساله بودم مادرم از دنیا رفت و در سه سالگی پدرم را هم از دست دادم. خودم تنها و بی کس بزرگ شدم. موعد سربازی ام که رسید دوران خدمتم در فاو بودم که بر اثر اصابت موشک به درجه جانبازی نائل شدم.»
کد خبر: ۵۷۷۳۰۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۶

خاطره نگاری جانبازان؛
جانباز رضا خاقانی از اهالی روستای سرکوبه در خاطرات خود از دفاع مقدس گفت: «من 18 شهریور 1363 از طریق ارتش به جبهه اعزام شدم. لشکر 28 سنندج در تاریخ 22 اسفند 1363 عملیات بدر را در جزیره مجنون شروع کرد که بعثی ها با استفاده از جنگنده هایش بمباران شیمیایی انجام داد. بوی سیب همه جا را پر کرده بود و من در این عملیات شیمیایی شدم.»
کد خبر: ۵۷۷۳۰۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۶