«من قرار بود بعد از انجام کارهایم برگردم خدمت حاجآقا، به محمود ماهی گفتم: اگر دوست دارید بیایید با هم برویم نزد حاجآقا و ایشان را ببینید که قبول نکرد و در گوشی به من گفت من اگر با شما بیایم پول برگشت ندارم! ...» ادامه این خاطره از «سید آزادگان، شهید حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.