شهيد «هاشمعلی قدم خير» در دفتر خاطرات خود مینویسد: « همان لحظه که در زير سنگر بوده بود با جد خودش حضرت محمد(ص) ديدار و ملاقات کرده بود خوش به حال خودشان که لياقت شهادت دارند و با امام حسين علیه السلام ملاقات میکنند. اينهایی که شهيد میشوند، يک عده خاصی هستند که خدا خودش میداند که چه کسی را به پهلوی خودش برد. ...» متن کامل قسمت ششم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
شهيد «هاشمعلی قدم خير» در دفتر خاطرات خود مینویسد: « تا روستای طراح پياده آمديم و از آن جا سوار ماشين شديم و به سوسنگرد آمديم که در آنجا برادر باقری را ديدم که زياد خوشحال شديم و همراه با هم به يک مدرسه رفتيم وسايل را آوردند که تا غروب آنجا بوديم و بعد بچهها رفتند و وسايل را آوردند و ما به پايگاه رفتيم که در آنجا به يک خانه شخصی خالی رفتيم که اتاقها از بس خمپاره...» متن کامل قسمت پنجم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
شهيد «هاشمعلی قدم خير» در دفتر خاطرات خود مینویسد: « شب هشتم آذرماه 1360 شب حمله نيروهای اسلام به نيروهای کفر شروع شد که ما تغيير سنگر داديم و بولدزر جادهای را که ما پشت آن قرار داشتیم باز کرد، بعد از آن به نيروهای دشمن حمله کرديم و...» متن کامل قسمت چهارم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
شهيد«ابوالفتح آزادی» ارديبهشت سال 1342 در روستای موشکان شهرستان فيروزآباد به دنیا آمد. پس از گذراندن دوران تحصیلی راهی جبهه شد و...» متن کامل زندگی این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
شهيد «هاشمعلی قدم خير» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «ما به ستون يک به خط مقدم رفتيم و به هر 7 نفر ما يک سنگر دادند که بعد از آن به تعمير سنگرهای خود پرداختيم در آن جا گلولهها کنار سنگرهای ما میخورد و هيچ آسيبی به ما نمیرسيد. اين ها همه عنایت امام زمان هست. در اين جا گلوله مانند باران میآيد...» متن کامل قسمت سوم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «شب دوم فروردین سال 1360 شبی آرام بود. آن روز به ما دستور دادند که وسائل غير ضروری را جمع آوری نموده تا در پادگان به صورت بارهای A21 بسته بندی و به سقز فرستاده شود، روز دوم با تمام آرامی خود گذشت. شب سوم فروردین سال 1360 شبی آرام بود...» قسمت شصت و شش خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.