خواهران گرامی، حجاب خود را حفظ کنید
به گزارش نوید شاهد سیستان و بلوچستان، شهید «علیرضا اربابی مختار ده ارباب»، پانزدهم شهریور 1347، در شهرستان زابل دیده به جهان گشود. پدرش موسی، درجه دار ژاندارمری بود و مادرش حوا نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. کارگر شورای افاغنه بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. دوازدهم تیر ماه 1365، در مهران هنگام درگیری با نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله به سر و سینه، شهید شد. پیکر وی را در بهشت مصطفی شهرستان زاهدان به خاک سپردند.
بسم الله الرحمن الرحيم
«والْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ»
«سوگند به عصر همانا انسان در زیان است مگر آنانکه ایمان آورده و شایسته عمل کنند و یکدیگر را به صبر توصیه نمایند».
به نام خدا، به نام آن خدایی که آدمی را آفرید و نام او که ازلی و ابدی است و همه از بین می روند ولی او باقی است وآگاه بر تمام جهان از کوچکترین شیء ناچیز تا بزرگترین چیزها. به نام او که در فطرت و قلب انسان ها جا گرفته. خدمت پدرم سلام عرض می کنم و امیدوارم که سلام مرا قبول کنند. پدر جان تو زحمت های زیادی کشیدی تا توانستی مرا به این سن برسانی که به جبهه بیایم حق خود را بر من حلال کن و مرا ببخش.
پدر جان می دانم که اگر شهید شدم گریه و ناله خواهید کرد ولی از شما می خواهم که صبر داشته باشید که خدا از شما راضی باشد. پدر جان اگر شهید شدم مرا در زاهدان به خاک بسپارید. خدمت مادر عزیزم سلام عرض می کنم. مادر جان بیشتر سختی ها و رنج ها را تو کشیدی حق خود را بر من حلال کن. اگر شهید شدم تو خیلی ناراحت خواهی شد. ولی صبر کن که خدا و حضرت زینب (س) ناراحت نشوند. چون موقعی که حضرت زینب(س) همه بستگانش را از دست داد صبر کرد و مقاوم بود.
پدر جان از حقوق من ماهی ۵۰۰ تومان به جبهه کمک کنید. از پدر و مادر عزیزم می خواهم بچه ها را به کلاس قرآن بفرستند تا مورد رضای خدا باشد و از شما می خواهم که فقط برای رضای خدا کار کنید. برادر جان اصغر تو هم مقاوم باش و بچه های خود را به کلاس قرآن تشویق کن. از برادر های کوچکم محمد و احمد می خواهم که به درس و قرآن علاقه زیادی داشته باشند و راه مرا ادامه بدهند و از خواهران گرامیم می خواهم حجاب خود را فراموش نکنند و زینب وار زندگی کنند.