هفتم تیر سالروز شهادت آیت الله بهشتی و یاران باوفایش گرامی باد
به گزارش نوید شاهد سیستان و بلوچستان، حادثه هفتم تیرماه ۱۳۶۰، یکی از حوادث تلخ تاریخ انقلاب اسلامی ایران محسوب میشود چرا که پس از وقوع این حادثه که منجر به شهادت شهید بهشتی و ۷۲ تن از یاران واقعی انقلاب شده بود مردم بیشتر به ماهیت دشمنان نظام و انقلاب پی بردند.
در شبانگاه ۷ تیرماه ۱۳۶۰ آیتالله سیدمحمد حسینی بهشتی رییس وقت دیوان عالی کشور و بیش از ۷۰ نفر از مقامات و چهرههای برجسته سیاسی از جمله چهار وزیر، چند معاون وزیر، ۲۷ نماینده مجلس و جمعی از اعضای حزب جمهوری اسلامی در جریان انفجار مقر اصلی این حزب به شهادت رسیدند.
در این حادثه دو تن از یارانی که همراه آیت الله بهشتی بودند، سید محمد تقی حسینی طباطبایی و حبیب الله مالکی از استان سیستان و بلوچستان بودند.
شهید «حبیب الله مالکی»
در سال 1334 در تهران متولد شد. خانواده مذهبی وی در محله قدیمی و معروف بازارچه نایب السلطنه سکونت داشتند. وی پس از اخذ دیپلم به مراکز مذهبی و جلسات درسی شهید بهشتی قدم گذاشت و از آن پس با جریان مبارزه آشنا شد. در نماز عید فطر 1357 و کمیته استقبال از امام(ره) فعالیت مستقیم داشت و بعد از پیروزی انقلاب و در جریان انتخابات مجلس شورای اسلامی و ریاست جمهوری بازوی توانایی برای وزارت کشور بود. اندکی بعد به فرمانداری ایرانشهر منصوب شد و حدود شش ماه در این مسئولیت خدمت کرد و عاقبت در کنار 72 تن از یاران امام در فاجعه هفتم تیر 1360 به شهادت رسید.
شهید «سید محمد تقی حسینی طباطبایی»
سید محمد تقی حسینی طباطبایی از سادات جلیل القدر سیستان، در خانواده ای فاضل و مومن و مبارز در اول دیماه ۱۳۰۷ هجري شمسي در روستای «چلنگ» از بخش «شیب آب» شهرستان زابل دیده به جهان گشود. او که اولین پسر خانواده بود، با تولد خود فضای خانه و زادگاه خویش را پر از شور و شادی کرد.
پدر این نوزاد «سیدعلی» که ازسلسله جلیله سادات حسینی و از تبار مشعل داران هدایت و نور بود، مردی ملا، مبارزو با ایمان بود و خانه اش پناگاه مردان مظلوم بشمار می رفت. او علاوه برتبلیغ و فعالیت دینی با کشاورزی روزگار می گذراند. جد پدری «سیدمحمدتقی» مرحوم حجت الاسلام و المسلمین سیدحسین حسینی معروف به سید حسین چلنگی از روحانیون مشهور و فاضل و مبارز سیستان و تنهاکسی بود که در منطقه ازمرجع تقلید آن زمان «آیت الله العظمی سیدحسین صدر»، اجازه نامه داشت. وی همواره درمقابل خودکامگی و ظلم رضاخان و عوامل محلی آن آشکارا به مخالفت و مبارزه می پرداخت. لذا از سوی «شوکت الملک» عامل جابر رضاخان درمنطقه بارها ممنوع المنبرشده و یکبار به بیرجند تبعید گردید. اما درتبعیدگاه نیز با آنکه تحت نظارت شدید بود، ازمبارزه خود با طاغوت و عوامل متجاوز دست برنداشتند.
مادر سید محمدتقی «بی بی خدیجه» زنی سیده و عفیف وپاکدامن بود و در انجام فرائض شرعی مقید و در آداب و دستورات اسلامی دقت نظر داشت. این بانوی پرهیزکاربرای دیگر زنان آبادی خویش معلم و الگو به حساب می آمد وی درتربیت فرزندان خویش حساس و کوشا بوده، باشیر پاک و دامن مطهرخود توانست چنین بزرگواری رابه جامعه تحویل دهد تامردم از فیوضات وبرکاتش بهره مند گردند.
سیدمحمدتقی علاوه برتحصیل، در امورخانه و کشاورزی نیز پدر و مادر را یاری می رساند، اما این مشغله ها، روان تشنه او را سیراب نمی کرد، علاقه و محبت وافر والدین نسبت به ایشان مانع از آن شده بود تا در مکانی دور از خانه مشغول تحصیل شود. اما اصرار وی تصمیم معقول خانواده را به دنبال داشت و آنان با رفتن ایشان به شهر زابل و ادامه درس موافقت کردند.
هجرت به زابل و مشهد:
سید در سن شانزده سالگی یعنی درسال ۱۳۲۴ به زابل آمد و در یکی از چند حوزه علمیه شهر که زیرنظر دایی ایشان حضرت حجت السلام سیدصدرالدین طباطبایی اداره می شد، مشغول تحصیل گردید.
از کودکی آثار نبوغ و هوش سرشار در او مشهود بود. او در میان طلاب نیزچون خورشیدی درخشید و سعی و ذکاوت وجود وی توجه همه راجلب کرد. به گونه ای که مورد غبطه دیگران قرار گرفت. شهيد تا حدود شانزده سالگی (۱۳۲۴) دروس مقدماتی را در زابل فرا گرفت.
آقاسید محمدتقی درسن ۱۸سالگی یعنی در سال ۱۳۲۵ه.ش عازم مشهد شد. پس از عزیمت به مشهد مقدس در حجره ای ساده و کوچک درمدرسه «بالاسر» سکنی گزید و مشغول تحصیل شد و بادوستانی چون «مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای» و تعدادی دیگر از شخصیت های عالم و مبارز آشنا شد. این آشنایی ها زمینه ای گردید برای پرورش روح حماسی و ظلم ستیز اوکه تا پایان عمر در رفتار وکردار ایشان متبلور بود.
سیدمحمدتقی از اساتید ارزشمند و پرآوازه آن روزگار بهره ای وافر برد و در اندک زمانی در علوم مختلف حوزوی، خلاقیت و استعداد خود را ظاهرساخت. براساس دستخط آن بزرگوار که موجوداست، ایشان درمدت ۱۲ سال یعنی تا سال ۱۳۳۷ ه.ش که آن نوشته را تقریرکرده دروسی را به شرح ذیل فراگرفته است:
دروس نحو و معانی و بیان و بدیع و منطق و قوانین را نزد شیخ حسین مصباح و فقه را نزد «آیت الله سید جلیل الدین حسینی» آموخت. منطق عالی را در محضر«شیخ جعفر» وفقه و اصول تحقیقی شامل مکاسب و رسائل و کفایه را نزد «آیت الله شیخ هاشم مدرس قزوینی» تعلیم دید و دروس خارج فقه واصول را ازمحضر آیت الله العظمی میلانی(ره)که ازمراجع تقلید زمان بودند، فیض وافربرد وتا زمانیکه ازمشهد به زابل مراجعت کرد در کلاس درس ایشان حضور فعال داشت همچنین حکمت و اعتقادات و معارف حقه را ازمحضر آیت الله حاج شیخ مجتبی قزوینی آموخت. و نیزدر آموختن فقه واصول در درس آیت الله شیخ کاظم دامغانی شرکت می نمود.
ایشان درمدتی که در مشهد به سر می برد، علاوه برآنچه ذکر شد از محضر و درس اساتیدی چون:آیت الله میرزا جواد ملکی تبریزی(ره) وآیت الله فقیه سبزواری، آیت الله شیخ غلامحسین تبریزی(ره)، میرزا احمدمدرس یزدی و ادیب نیشابوری، علم و عرفان و ادب کسب نمود. در سال ۱۳۳۵ برای زیارت عتبات عالیات، عازم کشور عراق شد. او تمایل داشت مدتی در حوزه علمیه نجف تلمذ کند اما مشکلات مالی و کسالت مانع از این امر شد. لذا پس از زیارت به مشهد بازگشت و به تحصیلات خود ادامه داد. شهید طباطبایی۱۶سال در حوزه علمیه مشهد کسب علم و دانش نمود.
ازدواج و بازگشت به سیستان:
ایشان درسال۱۳۴۰ ه.ش با دختر دایی اش که سیده ای از خانواده سادات روحانی سیستان بود، ازدواج کرد که ثمره این پیوند سه پسر و شش دختر می باشد.
شهید حسینی بنا داشت در مشهد اقامت گزیند و به تحصیل و تدریس و تالیف ادامه دهد و از این جهت آینده ای روشن درپیش داشت. اما عده ای ازمومنین زابل با پیگیری«حاج محمد علی شهنوازی»که خلا مدرسه علمیه ای را در این شهرستان احساس کرده بودند، درسال۱۳۳۷ ه.ش با کسب اجازه از محضر مرحوم آیت الله العظمی حکیم(ره) مدرسه و مسجد حکیم را شروع به ساخت کرده بودند. لذا از محضر ایشان درنجف، و ازآیت الله العظمی میلانی(ره) در مشهد تقاضا کرده بودند تا یک نفر عالم و روحانی که هم مسلط بر وعظ و خطابه و منبرباشد و هم توانایی تدریس و مدیریت مدرسه علمیه را داشته باشد، به زابل بفرستند تامشکلات و کمبودهای فرهنگی و دینی و مذهبی را رفع نماید و مبلغ صدیقی برای اسلام و هدایتگر خوبی برای مردم باشد. آیت الله العظمی حکیم (ره)نیز این امر انتخاب را به آیت الله العظمی میلانی(ره) واگذار می کند ایشان که خود اعتقاد داشتند مناطق دور و نیازمند به تبلیغ دین، به ویژه جایی مثل سیستان نباید خالی از مبلغین کارآمد باشد، آقای حسینی را احضارکرده و با او دراین باره گفتگو می کنند و از او می خواهند تا به زابل مراجعت کند و مسولیت مدرسه و مسجد حکیم را پذیرفته و به نشر و ترویج اسلام بپردازد و این موضوع را ضروری تر از ادامه تحصیل ایشان و ماندن در مشهد می دانند.
آقا سیدمحمدتقی به حکم استاد خویش که برایش احترام فوق العاده قائل بود و نیز برحسب وظیفه شرعی، این ماموریت را با جان و دل پذیرا شد و در سال۱۳۴۱عازم سیستان گردید.
شهید حسینی پس از اقامت در زابل، به تکمیل مجتمع دینی و فرهنگی که قبلا توسط عده ای ازمومنین آغازشده بود، پرداخت. ایشان که در آن زمان نمایندگی مراجع عظام ازجمله آیت الله العظمی حکیم را به عهده داشت، ابتدا مسجد و مهدویه حکیم را تکمیل و افتتاح کرد و آن را سنگر مبارزه با جهل و جور و پایگاه اقامه نماز جماعت نموده و از منبرمقدس این مسجد به ادامه سخنرانی های پرمحتوا و در عین حال قابل فهم برای مخاطبان، درموضوعات مختلف اعتقادی، اخلاقی، اجتماعی واحکام و ...پرداخت.
فعالیت در زابل:
وی پس از استقرار در مسجد حکیم اقدام به ساخت مدرسه علمیه شبانه روزی مسجد حکیم نمود و جوانان علاقه مند را جذب کرد. دروس مقدمات و سپس قسمتی از دروس سطح و نیز موضوعات اخلاقی را به طلبه ها تدریس می کرد. سپس در طبقه دوم مدرسه علمیه اقدام به تاسیس کتابخانه نمود. دراین کتابخانه علاوه برکتب سودمند درموضوعات مختلف، مجلات و نشریات مورد نیاز نیز از شهرستان های قم، تهران و مشهد تهیه و در اختیار عموم قرار می گرفت و به فروش می رفت. حتی تعدادی از این مجلات را برای عده ای از روحانیون اهل سنت در افغانستان و پاکستان می فرستاد و بدین طریق با آنان ارتباط برقرار می کرد.
ضمنا این محل مرکزی بود برای اختفا رساله های امام خمینی (ره) و اعلامیه ها و جزوات و کتبی که ازجانب رژیم، چاپ و نشر آنان ممنوع بود. اینگونه کتب و نشریات بطور پوششی و محرمانه تهیه وتوزیع می شد. در دوران پیروزی انقلاب اسلامی این مجتمع فرهنگی_دینی، مرکز فعالیت های ضدطاغوت وتوزیع نشریات و عکس های انقلابی بود.
در ایامی که حضرت حجه الاسلام والمسلمین حسینی (ره) در زابل حضور داشتند جو خفقان برمنطقه حاکم بود و هرصدای اعتراضی درگلو خفه می شد و یا تهدید و تطمیع می گشت در چنین فضایی سید محمدتقی، تنها علمدار پرچم مبارزه و قیام برعلیه حکومت جور و جهل بود وی پس ازقیام امام خمینی (ره) به عنوان یگانه پیرو حقیقی و فدایی ایشان درمنطقه فعالیت داشت.
حضور شهید در سیستان عامل آرامش و امنیت و امید مردم ستم دیده و نیازمند بود، خانه اش مأمن و پایگاه استقبال و پذیرش علما و شخصیت های مبارز تبعیدی به شهر زابل همانند آيت الله طالقاني، جنتي، خزعلي، صلواتي، مرواريد، مرحوم شيخ عباس ايزدي، عباس پور محمدي، شيخ محمد روشني، شهید محمد منتظری، سيد احمد كلانتر و دهها نفر از اين قبيل بودند و خود عامل مساعدت و کمک به انقلابیون، همانند شهید اندرزگو و شهید محمد منتظری در خروج از کشور از طریق کشورهای افغانستان و پاکستان به شمار می رفت. همچنين شهيد طباطبايي با تهيه اسلحه از بيرون از مرزها و توزيع و ارسال آن به شهرهاي تهران، اصفهان، دزفول و غيره نقش اساسي در پيروزي انقلاب اسلامي داشت.
به همین دلیل در سال ۱۳۵۳ توسط ساواک رژیم طاغوت دستگیر و در تهران زندانی شد و پس از یک سال مقاومت، آزاد شد اما ممنوع المنبر و تحت نظر بود. وی در زندان با حجه السلام هاشمی رفسنجانی، آیت الله شهیدحسین غفاری و فرزندش حجت السلام هادی غفاری، شیخ جعفر شجونی، سیدحسن خامنه ای و تعداد دیگری از مجاهدان مومن و انقلابی در یک بند به سرمی برد. با وجودی که از ناراحتی چشم و کلیه و گوارش رنج می برد، اما با روحیه دادن به زندانیان، مباحث علمی و سیره اخلاقی و معنوی او در زندان، زبانزد ومورد توجه همه بود.
پس از آزادی از زندان ممنوع المنبر شده بود و اجازه سخنرانی نداشت. دستور داد یک تریبون بسازند. آنگاه در مراسم خاص در مسجد پشت تریبون قرار می گرفت و می فرمود: به من گفته اند، بر منبر سخنرانی نکنم نه پشت تریبون. بعضی مواقع نیز نشسته اقدام به وعظ و خطابه می کرد. جایگاه و موقعیت ایشان پس از زندانی شدن، در بین مردم محکم تر و قوی تر شد و رژیم گر چه بارها او را مورد عتاب و تذکر قرار می داد، اما از دستگیری مجدد او وحشت داشت.
در آغاز حرکت های علنی کشور در سال ۱۳۵۷، ایشان بعنوان پرچمدار مبارزات، اولین اعتراضات و تظاهرات را در استان آغاز و مدیریت نمود. نخستین راهپیمایی و تظاهرات مردم که از جانب فرهنگیان و دانش آموزان آغازشد، توسط شهید حسینی مدیریت و هدایت می شد و اولین کسی که در اولین راهپیمایی سیستان، سخنرانی حماسی و حکیمانه ای را ایراد فرمود، ایشان بود.
در روزهای اوج تظاهرات مردم، که رژیم سعی می کرد گرانی و قحطی مایحتاج عمومی زیاد گردد و با توجه به فصل سرما سوخت به مردم نرسد شهید حسینی(ره) طی تماس های مکرر با مسولین شهر، درخصوص رفع مشکلات مردم و تامین سوخت و دیگر نیازمندی ها با آنان برخورد قاطعانه می کرد. هنگامی که عده ای اوباش با همکاری و پشتیبانی نیروهای رژیم، قصد اغتشاش و قتل و غارت مردم راداشتند ایشان طی نامه ای از طرف مردم به فرماندار نظامی شهر هشدار داد و از اوخواست تا امنیت شهر و مردم را مدنظر قرار دهد.
پس از آنکه امام خمینی (ره) اعلام فرموده بود تا نظامیان به مردم انقلابی بپیوندند و سربازان پادگان ها را خالی کنند. بسیاری از نظامیان و سربازان ازپادگان ها فرارکردند. در زابل نیز که پادگان نظامی و مرکز آموزش سرباز داشت. عده ای از نظامیان و سربازان آگاه و مومن و مقلد امام خمینی (ره) اقدام به ترک پادگان و پاسگاه های خود می کردند. اما چون جاده ها در کنترل عوامل و مزدوران رژیم منحوس پهلوی بود، نمی توانستند ازشهر خارج شوند. چنین افرادی به حضور شهیدحسینی معرفی می شدند. ایشان با آغوش باز آنان را می پذیرفت و با هماهنگی دیگر دوستان خویش، به آنان لباس مناسب داده می شد و پول و امکانات لازم دراختیار شان قرار می گرفت و سپس به وسیله وسائط نقلیه مطمئن به شهر و دیار خودشان منتقل می گردیدند.
رژیم و عوامل آن که، تاثیر مسجد حکیم و سخنرانان آن را درشکل گیری تظاهرات مشاهده می کردند، به ماموران مزدور خود دستوردادند تا با لباس مبدل به همراه عده ای او باش و جاهل به مسجدحکیم یورش برده و دست به قتل و غارت مردم انقلابی بزنند و رهبران مردم را دستگیر کنند. ماموران نیز به پایگاه اصلی انقلاب هجوم برده و با شکستن شیشه و درب و پنجره و وسایل مسجد اقدام به آتش زدن و تاراج کتابخانه آن کرده و متواری شدند. اما شهید حسینی و همراهانش از این توطئه با یاری خداوند جان سالم به در بردند. ساواک و فرماندار نظامی تصمیم گرفته بودند به هر نحو ممکن آقا را دستگیر و یا شهید کنند. ایشان که از آن توطئه آگاه شده بودند، مدت چند روز در منزل یکی از مومنین پنهان شدند و مبارزات را از دور هدایت کردند و بدین ترتیب، این توطئه دژخیمان نیز خنثی شد.
دوران پس از پیروزی انقلاب:
پس از پیروزی انقلاب، مسئولیت دادگاه انقلاب اسلامی، سامان دادن اوضاع در سیستان و تشكيل كميته و سپاه پاسداران انقلاب اسلامي را پايه گذاراي نمود و تا مدتي امورات مالي و تغديه اي آنان را عهده دار بود. وی با هماهنگی رهبران انقلاب،که همواره با آنها درتماس بود، نهادهایی چون؛ دادگاه، کمیته و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را تاسیس و راه اندازی کرد و نیروهای مومن و انقلابی را در این نهادها بکارگرفت و به سبب دانش مدیریت و تبحر در علوم قضایی وفقه اسلامی طی حکمی از سوی آیت الله مشکینی، مسولیت دادگاه انقلاب و کمیته را خود به عهده گرفت و عبدالعلی محمدی را که از مبارزین باسابقه بود، به فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منصوب کرد. آنگاه ادارات و سازمانهای دولتی را نیز تا اندازه ای سامان داد و باکمک افراد مومن وانقلابی واحدهای آنها را فعال کرد.
در اولين انتخابات مجلس شوراي اسلامي با رای قاطع مردم زابل انتخاب و راهي مجلس شوراي اسلامي گردید. شهيد والامقام از چنان درايتي برخوردار بود كه در اندك زمان از ورودش به خانه ملت نگذشته بود كه نمايندگان محترم و پيروان ولايت گرايش و هم فكري شهيد را كه مشاهده نمودند، احترام خاصي به نظرات و پيشنهادات ايشان قائل بودند. رفتار، كردار و شجاعت شهيد در بين نمايندگان از جايگاه خاصي برخوردار بود. بطوريكه ايشان را به عنوان امام جماعت مجلس شوراي اسلامي برگزيدند. شهيد والا مقام اولين كسي بود كه طرح عدم كفايت بني صدر را امضاء و طرح نمود. بعنوان یکی از پیروان واقعی امام خمینی(ره) و به همراه یارانش چون شهید بهشتی(ره) و مقام معظم رهبری حضرت آیت الله امام خامنه ای، که از دوران تحصیل در مشهد با او آشنا بود، خدمات قابل توجیهی به منطقه و کشور ارائه نمود. سرانجام این دو شهید بزرگوار پس از عمری مبارزه در راه احیای حق و مبارزه در برابر منافقین و زورگویان روز هفتم تیرماه سال 1360 به همراه 70 کبوتر خونین بال دیگر در حادثه انفجار حزب جمهوری عاشقانه به سوی معبود ازلی پر گشودند و پیکر پاکشان را در زادگاهشان به خاک سپردند.
آثار علمی:
شهید طباطبایی در طول عمر گرانقدر خویش، آثار علمی گرانبهایی را به نگارش درآوردند. کتاب ها و مقالاتی که شهید طباطبایی نوشتند، بشرح ذیل می باشد:
کتابها:
1_ احسن البیان فی شرح منتهی المیزان
2_ منتهی المقال
3_علم الصرف
4_علم النحو
5_شرح لمعه
مقالات
1_مقدمه تفسیر
2_جریان زابل به طور فهرست تا زمان حاضر
3_مناظره مامون با دانشمندان اهل سنت
4_یادداشتهای قرآنی و روایی
5_طرحی برای تبلیغ
6_تقریرات دروس فقه و اصول
7_یادداشتهای فلسفی از حکمت بوعلی
8_سیستان و دانشمندان آن
9_انسان یا محرکه تنازع عقل و نفس
10_طرح موسسه تبلیغات دینی زابل
11_طرح تاسیس صندوق قرض الحسنه
12_نوشته های فرآنی برای حفظ
13_الاحادیث الوارده عن رسول الله فی حق المهدی من طرق العامه علی نحو اجمال