شهید «عباسعلی چیت بندی» در قسمتی از وصیت نامه اش می نویسد: امیدوارم برادران و دوستان من بعد از من با پایداری خود مرز و بوم این کشور اسلامی را از دشمنان پلید و کافر بگیرند. من شما را به خواندن نماز سفارش می‌کنم و از قرآن و نهج البلاغه و ارشادهای اسلامی دوری نکنید و از گناهان نیز دوری کنید.

به گزارش نوید شاهد سیستان و بلوچستان، شهید عباسعلی چیت بندی، یکم اردیبهشت 1346، در شهرستان زاهدان به دنیا آمد. پدرش محمدعلی و مادرش فاطمه نام داشت. دانش آموز اول متوسطه در رشته مکانیک بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و ششم اسفند 1362، در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکرش در بهشت مصطفی زادگاهش به خاک سپرده شد.

شما را به خواندن نماز سفارش می کنم

بسم الله الرحمن الرحيم

این الطالب بدم المقتول 

سلام بر زینب زمانم، گل سرخ زندگی‌ام، بزرگ فداکارم و سلام بر کسی که رنج‌های زندگی را تحمل کرد و لب به سخن نگشود. نمی‌دانید که چقدر خوشحالم که هم اکنون دارم اینها را می‌نویسم. خدا را شکر می‌کنم که مرا هدایت کرده به راه مستقیم، خط اسلام. خدايا شکر که آن ناقابل جان که داشتم در راه اسلام فدا کنم.

 پدر و مادر عزیز برادران و خواهران از شما می‌خواهم که در اولین لحظه ای که خبر شهادت فرزند حقیر و ناقابلتان را می‌شنوید خوشحال باشید چون فرزندتان نمرده، بلکه نزد شماست و دین خود را به اسلام ادا کرده است. خدایا تو شاهدی که چیزی عزیزتر از جانم ندارم تا فدای اسلام و قرآن بکنم.

پروردگارا تو خودت یار و یاور امام امت خمینی بت شکن باش من به خانواده دوستانم سفارش می کنم تا خون در رگ دارند پیرو امام باشند و از انقلاب اسلامی دفاع کنند از شما می خواهم که پس از شهادتم گریه و زاری نکنید بلکه خوشحال باشید. زیرا من پیروز و موفق شده و به آرزوی خود رسیده‌ام و امیدوارم برادران و دوستان من بعد از من با پایداری خود مرز و بوم این کشور اسلامی را از دشمنان پلید و کافر بگیرند. من شما را به خواندن نماز سفارش می کنم و از قرآن و نهج البلاغه و ارشادهای اسلامی دوری نکنید و از گناهان نیز دوری کنید.

 و بالاخره سلام بر مادر همیشه خوبم کسی که قلبم برای او می‌تپد. مادر هنوز آن تبسم‌های شیرینت آن پندهای حکمت آمیزت، آن فداکاری هایت از پرده چشم و گوش بینایم بیرون نرفته، که دست تقدیر زمان ما را از همه جدا کرد. مادر و پدر عزیزم هر موقع به یاد من افتادید و خواستید گریه کنید و یا سر قبرم بیایید آن لحظه به فکر حسین (ع) و پیروانش باشید که در آن زمان چگونه با یزید برای آزادی مسلمانان از زیر سلطۀ کفار، خود و فرزندانش را دو دستی تقدیم حق تعالی نمود. آخر مگر می شود بگذاریم این کافران صدامی بر مسلمانان پیروز شوند نه، نه، بگیرید سلاحم را تا ببینید چطور با چنگ و دندانم با ستمگران و از خدا بی خبران ستیزه می کنم. شاید من نتوانم کسی از کفار را از بین ببرم، پس بگذارید خونم به خون دیگر شهدا بپیوندد و کفار در آن غرق شوند.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده