زندگی نامه «شهید محمدرضا رزمجومقدم»
«شهید محمدرضا رزمجو مقدم»درصدد تبلیغ مسائل اسلامی به دیگران بود او در دوران دانشجویی به سادگی زندگی می کرد و با تجملات مبارزه می کرد. اکثریت پولی که به دست می آورد در راه خدا برای روشن کردن افکار مردم مستضعف کتاب می خرید و به مصارفی می رساند که در آن بتواند توده محروم را از بدبختی و فلاکت و از زیر بار ظلم و ستمی که بر آنها وارد می شود برهاند. در ادامه زندگی نامه وی را می خوانیم.

درصدد تبلیغ مسائل اسلامی به دیگران بود

به گزارش نوید شاهد سیستان و بلوچستان، شهید محمدرضا رزمجو مقدم، سحرگاه روز بیست و نهم آبان 1330، نوید طلوع تازه ای را می داد در این روز بود که محمدرضا رزمجو در خانواده ای با سطح زندگی متوسط در شهرستان خاش به دنیا آمد. دوران ابتدائی را در مدرسه امیر معزی گذراند و سپس وارد دبیرستان تمدن زاهدان شد و در رشته طبیعی دیپلم گرفت، دوستانی که با او هم دوره بودند از مهربانی و محبت بیش از حد او حکایت ها دارند یکی از دوستانش می گفت در دوستی و صمیمیت به قدری وفادار بود که به او لقب برادر با وفا را دادند.

 شهید محمدرضا رزمجو، پس از اتمام دوران دبیرستان به مشهد می رود و در دانشکده ادبیات و علوم انسانی در رشته زبان فرانسه ادامه تحصیل می دهد. و از همان سال ۱۳۵۰ است که محمد رضا رزمجو با اعتقادی راسخ روح اسلام را دریافت می کند. در محیطی مذهبی رشد کرد و به مبانی مذهب سخت پایبند بودند، درصدد تبلیغ مسائل اسلامی به دیگران بود او در دوران دانشجویی به سادگی زندگی می کرد و با تجملات مبارزه می کرد. اکثریت پولی که به دست می آورد در راه خدا برای روشن کردن افکار مردم مستضعف کتاب می خرید و به  مصارفی می رساند که در آن بتواند توده محروم را از بدبختی و فلاکت و از زیر بار ظلم و ستمی که بر آنها وارد می شود برهاند.

 او معتقد بود که تنها با تفکر و تعمق و شناخت درست می توان فهمید که اسلام چه می گوید و چه رسالتی در انسان ایجاد می کند صداقت او درکارهای اجتماعی زبانزد همه ی کسانی بود که او را می شناختند. خیلی کم حرف  می زد و اگر سخن می گفت آتشی از عشق و ایمان به خدا در دل هر کسی که سخن او را  می شنید بر می افروخت. همیشه از محمد(ص)، علی(ع)، فاطمه(س)، زینب(س) و حسین(ع) سخن می گفت و بخصوص توصیه می کرد که تاریخ اسلام بویژه تاریخ عاشورا را باید دقیقا مطالعه کرد و از نتایج انقلاب انسان سازحسین(ع) درس زندگی آموخت.

 شهید محمد رضا رزمجو، تاکید زیادی که روی ایدئولوژی اسلامی داشت و آن را برترین ایدئولوژی می دانست و هرچه بیشتر روی قرآن و  نهج البلاغه کار می کرد. در برخی از  یاداشت های او در زمینه های مختلف اسلامی دلایل جالبی از قرآن به چشم می خورد دلیلش این است که توجه زیادی به مفهوم اصیل قرآن داشت. می گفت باید قرآن را زیاد خواند تا فهمیده شود بارها و بارها با دوستانش تا نیمه های شب روی یک آیه قرآن بحث و تبادل نظر می کرد. محمد رضا می گفت در این موقعیت حساس که دشمن یعنی صهیونیسم و امپریالیسم و اربابان و نوکرانشان در تمام شئون زندگی ما رخنه کرده اند و تنها راه نجات انقلاب مسلحانه است و به همین خاطر بود که ساواک یکبار در دوران دانشگاه او را بازداشت می کند و تحت شکنجه قرار می دهد، اما با هوشیاری کامل پس از چندی توانست شکنجه گران جلاد ساواک را اغفال کند و آزاد شود.

 او دقیقا مسائل امنیتی را با بیداری تمام رعایت می کرد هر حرفی را هر جایی نمیزد و دل او گنجینه اسرار کارهای مخفیانه او بود ، می گفت امکان ندارد کسی بدون مطالعه قرآن و نهج البلاغه و تاریخ تحلیلی اسلام بتواند اسلام را بفهمد. او بود که برادران و خواهرانش را در جهت شناخت درست اسلام هدایت کرد. مادرش می گفت هر وقت از خانه بیرون می رفت می گفت ممکن است من بر نگردم. او همیشه در مبارزات خیابانی دیده می شد و با قلبی مالا مال از کینه دشمن فریاد می کشید مرگ بر دشمنان اسلام و بشریت ، محمد رضا پس از آنکه لیسانسش را در رشته زبان فرانسه می گیرد در خرداد 1355 به سربازی می رود. او توانست تجربیات ارزنده ای از تاکتیک های دوران سربازی به ارمغان بیاورد. سال 1357 دوران خدمت سربازی را به پایان می رساند.  پس از چندی در مهرماه همین سال به علت فعالیت های سیاسی، مذهبی به دست مزدوران شهربانی دستگیر می شود و مدتی در زندان شهربانی زاهدان و مدتی در زندان کرمان زندانی می شود. اما در زندان باز با روحیه ای شگفت انگیز با عزمی راسخ با دوستان و برادران هم زنجیرش انس می گیرد و آنها را تحت تاثیر افکار اسلامیش قرا می دهد.

وقتی از زندان آزاد می شود باز به فعالیت هایش ادامه می دهد اما هوشیارانه تر و عمیق تر و با تجربیاتی تازه تر و برداشت های نوتر. آرزویش این بود که در راه خدا به شهادت برسد و به آرزویش رسید و عروس شهادت را در ساعت یکم و نیم روز دوشنبه هفدهم بهمن 1357 در آغوش گرفت. شهادت او در کنار مسجد جامع زاهدان صورت می گیرد و با گلوله ای که از اسلحه یکی از مزدوران رژیم با شناسایی قبلی بر قلبش می نشیند با فریاد الله اكبر و لا اله الا الله دعوت حق را لبیک می گوید.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده