معرفی شهدای عملیات تروریستی تاسوکی
به گزارش نوید شاهد سیستان و بلوچستان، 25 اسفندماه سالروز حادثه عملیاتی تروریستی محور زابل زاهدان(تاسوکی) است که با هدف آزادی چند تن از زندانیان گروهک جند الشیطان به سرکردگی عبدالمالک رقم خورد.
در این اقدام تروریستی، گروهک ریگی در ساعت 20 در محور مواصلاتی زاهدان به زابل با مسدود کردن منطقه تاسوکی و ایجاد ایست و بازرسی و همچنین متوقف کردن خودروهای عبوری و پیادن کردن سرنشینان بی گناه آن ها، 22 نفر از مردم رهگذر را به شهادت رسانده و 6 نفر را مجروح و هفت نفر دیگر را به گروگان بردند و با به آتش کشیدن و وارد کردن خسارت به 9 دستگاه خودرو به کشور پاکستان متواری شدند.
در این حادثه دلخراش پنج تن از شهدا کمتر از 20 سال سن، 12 نفر کمتر از 4 سال و 5 تن دیگر بالای چهل سال سن داشتند که در بین آنها باقر قنوت با 54 سال مسنترین شهید و جابر قویدل با 15 سال سن کوچکترین شهید حادثه تاسوکی شدند.
شهید «محمدامیر واعظی»
شهید «محمدامیر واعظی» چهارم اردیبهشت ۱۳۵۵ در زاهدان متولد شد. تحصیلات خود را تا مقاطع دبیرستان، در شهر زاهدان گذراند. در سال ۱۳۷۴ به دانشگاه راه یافت و در حین تحصیل توفیق تشرف به مکه معظمه پیدا کرد. ۱۳۷۸در رشته مهندسی عمران از دانشگاه سیستان و بلوچستان موفق به اخذ دانشنامه علمی گردید. با تأسیس شرکت ساختمانی عمران در دورترین نقاط مرزی استان و دشوارترین شرایط کاری به ویژه در منطقه میانکنگی سیستان به عمران و آبادانی منطقه و محرومیتزدایی پرداخت. زندگی کوتاه وی سرشار از بالندگی و پویایی و خلاقیت بود. این جوان با تقوا و بسیجی وارسته هرگز رفاه زندگی شهری و پشت میز نشینی را به خدمت در بدترین شرایط جغرافیای ترجیح نداد. مشارکت در طرح آب رسانی منطقه میانکنگی و ساخت شانزده منبع بزرگ آب، گوشهای از خدمات مخلصانه اوست.
حاج «محمدامیر واعظی» فردی نیک اندیش، ولایی، آراسته به صفت مهرورزی و حسن خلق بود. همچنین از او به عنوان ورزشکاری نمونه و خردمندی روشنگر و پژوهندهای واقع بین میتوان یاد کرد که خدمت به محرومین و کسب رضایت خالق را جلوه ای از مصادیق جهاد در راه خدا میدانست.
شهید «محمدحسین واعظی»
شهید «محمدحسین واعظی» سال ۱۳۳۴ در شهر زابل متولد شد. از روزهای آغازین کودکی مذهب را در ایثار و تقوای مادر، و شب زنده داریها و راز و نیازهای شبانه پدر به نیکی شناخت و در دامان مهرورزی ولایت علوی به آرامش رسید. چهارده ساله بود که مادر را از دست داد. پس از اخذ دیپلم در رشته ریاضی دانشسرای عالی قبول شد و شوق ادامه تحصیل وی را به زاهدان کشاند. سال ۱۳۵۸ یار و همسر زندگیش را یافت و در ازدواجی موفق، اعتقادات دینیاش را بیش از پیش اعتلا بخشید. سپس به استخدام آموزش و پرورش چابهار درآمد. در آن سالها چابهار مجموعهای از چند کپر و خانه سنتی بود که از کمترین امکانات رفاهی و بهداشتی نیز برخوردار نبود اما وی مدت پنج سال دوری از همسر و فرزند را که به سبب نبود امکانات مجبور به اقامت در زاهدان شده بودند به جان خرید و در بدترین شرایط آب و هوایی به خدمت محروم ترین فرزندان میهن اهتمام ورزید. سپس به زاهدان انتقال یافت و در مدارس این شهر به تدریس ریاضی پرداخت. وی پدری نیک سرشت و فداکار برای فرزندان، و همسری مهربان و با تقوا بود که جز به نیکی نیندیشید و جز به اشاعه ارزش ها نپرداخت و به حسن خلق زبانزد خاص و عام بود. حاصل عمر شهید چهار فرزند برومند است.
شهید «محمد شاهبازی»
شهید «محمد شاهبازی» 1356 در روستای آزادی از توابع بخش شیب آب شهرستان زابل در خانوادهای متدین و پیرو ولایت چشم به جهان گشود. پس از گذراندن دوران کودکی در آغوش گرم و صمیمی خانواده، به شهرستان زابل عزیمت و تحصیلاتش را با جدیت شروع کرد. پس از گذراندن مقطع ابتدایی در دبستان امام جعفر صادق(علیه السلام)، مقطع راهنمایی را در مدرسه شهید مطهری و دوره دبیرستان را در دبیرستان سپاه با موفقیت در سال ۱۳۷۶ به پایان برد. آن گاه در سال ۱۳۷۷ به دانشگاه امام حسین(علیه السلام) تهران راه یافت و پس از اخذ مدرک کارشناسی در رشته مدیریت لجستیکی در اداره آماد و پشتیبانی سپاه تهران مشغول به خدمت گردید. وی در سال ۱۳۸۲ جهت خدمت به هم استانیها و نیز علاقه وافر به موطن خود به زاهدان منتقل گردید و با عنایت به لیاقت و شایستگیهایی که در طول خدمت چند سالهاش از خود نشان داده بود مدیر بخش آماد و پشتیبانی واحد آماد و پشتیبانی منطقه مقاومت سیستان و بلوچستان گردید. وی در طول تصدی این دوره بارها از سوی مسؤولین مورد تشویق و تقدیر قرار گرفت.
هنوز چند ماهی از دریافت درجه ستوان یکم وی نگذشته بود که در منطقه تاسوکی در محور زابل – زاهدان توسط گروهی متعصب و جاهل و شرور به همراه شش نفر دیگر به گروگان گرفته شد. وی در حالی که در اسارت این گروهک بود غریبانه و مظلومانه به شهادت رسید. پیکر پاک این شهید عزیز در ۲۳ شهریور ۱۳۸۵ بر دستان مردم خونگرم و ولایتمدار سیستان تشییع و در زادگاهش به خاک سپرده شد و در جوار حضرت حق مأوا گرفت.
در شب فاجعه تروریستی تاسوکی، این شهید عزیز، با توجه به این که به ماهیت نیروهایی که در لباس پلیس دست به ایجاد ایست بازرسی ساختگی زده بودند پی برده بود، به قصد خلع سلاح به سمت آنان هجوم میبرد که این مسأله موجب تیراندازی هوایی توسط اشرار و خاتمه ایست بازرسی میشود. یکی از دلایلی که بعد از اسارت موجبات شهادت وی را فراهم آورد، رشادت و مقاومت وی در برابر اشرار بوده است.
شهید «محمود سرگزی»
شهید «محمود سرگزی» این شهید بزرگوار، روز بیستم اسفند سال ۱۳۴۷ در خانه «عباسعلی سرگزی» در زاهدان کودکی دیده به جهان گشود که نامش را «محمود» گذاردند. پس از آن طبق سنت نبوی در گوش او اذان و اقامه گفتند. مادر با نام و یاد خدا چون دیگر شیرزنان سیستانی محبت اهل بیت را باشیره جانش توأمان به کام محمود میریخت و او آرام آرام در آغوش پدری متدین و مادری پاکدامن میبالید. پس از این که به سن قانونی رسید او نیز چون دیگر همسن و سالانش به مدرسه رفت و کم کم که بزرگتر می شد، درس سخت کوشی و آزادگی را به همراه مشق مدرسه تمرین میکرد.
در دوران دفاع مقدس با این که نوجوانی بیش نبود سالهای ۶۶ و ۶۷ در جبهههای حق علیه باطل حاضر شد تا از شرف و عزت مردمی که از جانشان برای انقلاب مایه گذاشته بودند حراست نماید. از فعالین بسیج، عضو گردان ۱۰۷ عاشورا، عضو برجسته و ایثارگر ستاد پیشگیری و حفاظت اجتماعی دادگستری استان، از اعضای فعال کانون فرهنگی مسجد علی ابن ابیطالب (مؤسسه علوی) و عضو ستاد اجرایی فرمان حضرت امام بود.
ضمن کار و تلاش بی وقفه از تحصیل نیز غافل نشد و فوق دیپلم مدیریت دولتی گرفت و در ۲۵ اسفندماه سال ۱۳۶۸ ازدواج کرد که ثمره آن دو فرزند دختر میباشد. در طی ۱۵ سال گذشته ضمن خدمت صادقانه مسؤولیتهایی ازقبیل: مسولیت حراست شهرداری چابهار، مسولیت حراست شهرداری زاهدان، کارشناس حراستها در استانداری، مسول حراست فرمانداری زاهدان و مشاور امنیتی فرماندار را به عهده داشت که از همه آنها سربلند بیرون آمده بود.
خود درد و رنج محرومیت را مرور کرده بود نسبت به افراد بیبضاعت مهر میورزید و با تمام وجود در حل مشکلات محرومین تلاش میکرد. از ویژگیهای «محمود» میتوان، فداکاری، گذشت و خوشرویی را نام برد. او از دوست داران و عاشقان اهل بیت بود و همیشه آرزوی شهادت داشت.
شهید «مسلم لکزایی»
شهید «مسلم لکزایی» ۳۱ شهریور ۱۳۶۴ در خانوادهای متدین و پیرو ولایت و رهبری فرزندی به دنیا آمد که پدر به سبب ارادت به اصحاب امامت نام مسلم را بر او نهاد. به همین سبب از همان اوان کودکی به آموزههای فرهنگ انقلاب و تربیت اسلامی گوش جان سپرد و بالیدن گرفت. مسلم تحصیلات ابتدایی را در دبستان شهید حسینی و دوران راهنمایی را در مدرسه شهید باهنر به پایان برد.
علاقه وافر او به معارف الهی موجب شد تا در پرتو معرفت به آل الله قرار گیرد و وارد حوزه علمیه امام صادق علیه السلام (مرحوم آیت الله شریفی) زابل شود و پس از شش سال شاگردی و خوشه چینی از مکتب علوی به سال ۱۳۸۴ پس از گذراندن سطوح مقدماتی رهسپار حوزه علمیه قم گردید تا استمرار تلمذ در سطوح عالی را نصب العین قرار دهد و در جوار بارگاه کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) از خرمن معارف اهل بیت علوی زادراه اندیشه و علم بردارد.
هنوز دوره راهنمایی را به اتمام نرسانده بود که روح مردم گرا و تربیت خـدامحور و آموزههای شریعت، مسلم را به مشارکت در فعالیتهای اجتماعی فراخواند. از این رو عضویت در بسیج را چراغ راه کرده و پا به عرصه حیاتی دگرگونه نهاد و با شرکت در اردوها و دورههای مختلف آموزشی، آرزوی «قو علی خدمتک جوارحی» را مصداق بخشید.
فعالیتهای مداوم مسلم در عرصه بسیج با ورود به حوزه علمیه و شناخت ضرورت پاسداری از کیان اسلامی، ابعاد وسیع تری پیدا کرد که با عضویت در شورای پایگاه مقاومت امام خمینی حوزه علمیه امام صادق (علیه السلام) و تشکیل حوزه مقاومت بسیج طلاب با عنوان شهید مدرس سیستان و قبول مسولیت شعبه آموزش حوزه مقاومت اهتمام خداپسندانه و شایستهای از خود بروز داد.
مسلم با بهرهوری از ذوق سرشار، روحیه مردم گرا، نشاط اجتماعی، توان علمی و بینش اعتقادی، مصداق والای «اشداء علی الکفار رحماء بینهم» به شمار میآمد و خدمت به فرهنگ عاشورا و عاشقان اهل بیت را برخود فرض میدانست.
او دریافته بود که کمک به همنوع و پاسداشت مبانی اعتقادی، لازمه استمرار حاکمیت ولایت بر سرزمین دلهای شوریدگان انقلاب اسلامی است. لذا تحقق این اهداف الهی را در ارتقای بینش و بالندگی اندیشه علمی متصور میدانست. بدین منظور با ثبت نام در مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) تحصیل در دورههای تخصصی را منظرگاه فردای خویش قرار داده بود اما فاجعه جانگداز شهادتگاه تاسوکی سیستان او را به سمت جایگاه رفیق اعلی و حضرت ذوالجلال مطلق، که هدف غایی انسان های کمال جوست، هدایت کرد.
حماسه مقاومت و پایداری وی در برابر گروهی جاهل و مزدور صهیونیزم و استکبار بین الملل، که در تاریکی شب به کمین روشنای ایمان نشسته بودند، حکایت از شایستگی و شهامت او دارد
شهید «منوچهر حیدری»
شهید «منوچهر حیدری»شهریور ماه ۱۳۵۷ در روستای حسن آباد کردستان به دنیا آمد. در هفت سالگی در دبستان حسن آباد شیوه نوشتن آموخت و سپس به روستای برخوردار رفت و تا سال دوم راهنمایی با جمعی از همکلاسیهای خود مسافت طولانی راه دو روستا را با شوق و آرزومندی میپیمود و سرمای استخوان سوز زمستان را به جان میخرید تا عطش دانستن را در چشمه زلال دانایی سیراب سازد. اما بنیه ضعیف وی را مجبور به ترک تحصیل و مدد رساندن به پدر در امر کشاورزی کرد تا سفره خالی خانواده به نان و روزی حلال زیور یابد.
مدت پنج سال در پایگاه مقاومت محل با عنوان بسیجی به اعتلای فرهنگ بسیج پرداخت و در مراسم ملی و مذهبی از اعضای فعال بسیج به شمار میآمد. وی پرورده دامان مکتب تشیع و عاشق ائمه و ولایت بود و با پیروی از سیره رسول الله وقار را در حوادث و بلایا، تنعم را در قناعت، جوانمردی را در گذشت، ذلت را در دوستی حیات، لذت را در نوازش یتیم و تواضع را در هم نسبتی با فقر میدانست.
سرانجام زمانی که به زاهدان سفر میکرد در شامگاه ۲۵ اسفند ۱۳۸۴ در حادثه تروریستی تاسوکی به شهادت رسید.
شهید «مهدی کیخا»
شهید «مهدی کیخا» اردیبهشت سال ۱۳۶۴ در آغوش خانوادهای مذهبی و باتقوی در زاهدان پا به عرصه وجود نهاد. او آرام آرام در دامن پاک خانواده قد میکشید، در حالی که عشق اهل بیت سرلوحه کارش بود. پدرش مرحوم حاج «براتعلی کیخا» افسر بازنشسته نیروی انتظامی و مادرش مدیر بازنشسته آموزش و پرورش بود. او فرزند آخر خانوادهای است که در طول عمر کوتاه خود داغ از دست دادن سه برادر و پدر و مادرش را به تلخی چشیده بود. وی تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم فنی و حرفهای ادامه داد.
دارای قلبی بسیار رئوف و مهربان بود و چنان جذابیتی داشت که همگان شیفته رفتار و مرامش میشدند. در جوانمردی و تواضع و ادب و متانت در بین آشنایان شهره مهربانی بود.
در ایام عزاداری اباعبدالله الحسین(علیه السلام) از هیچ تلاشی دریغ نمیکرد و عزادار واقعی آن حضرت بود. در همه امور زندگی دوش به دوش و همراه برادر شهیدش، صادق، حرکت میکرد و با دلی شکسته ناشی از کمبود پدر و مادر همواره پشتیبان صادق بود و در تمام مراحل خوش و ناخوش زندگی او را همراهی کرد.
، در حالی که قصد رفتن به خدمت مقدس سربازی را داشت، در سفری که همراه برادرش به زابل رفته بود در بازگشت در کمین دشمنی متعصب و جاهل افتاد و پس از این که به دفاع از صادق برخاسته بود مورد تیرباران ستمگران شب پرست قرار گرفت. تا این که در نهایت پس از ۱۱ روز تحمل جراحت در شب ۲۸ سفر مصادف با رحلت پیامبـر اکرم «صلی الله علیه و آله» و امام حسن مجتبی (علبه السلام) با بدنی چاک چاک از خاکستان دنیا به افلاک پر کشید و بادلی پر از امید و آرزو، در جوار برادرش «صادق» برای همیشه آرام گرفت.
شهید «مهدی گرگ»
شهید «مهدی گرگ» اردیبهشت سال ۱۳۶۳ دیده به جهان گشود. در روستای حاجی حسن از توابع کلاله، در خانوادهای مذهبی و محب اهل بیت که ندای تکبیر فضای خانه را معطر میکرد. پدر مهدی فردی دیندار و کشاورزی ساده بود که با کدّ یمین و عرق جبین شرافتمندانه روزگار میگذراند و به برکت نوزاد از راه رسیده که اولین فرزند خانواده نیز بود روحیه مضاعفی یافته بود. او با قدومش شادی و طراوت را به خانه آورد و مایه دلگرمی و شادمانی خانواده و دیگر اقوام گردید. مهدی در دامان خانواده ای پاک بالید و چون دیگر همسالانش به مدرسه رفت.
او ضمن تحصیل، در امر کشاورزی و کار منزل نیز به پدر و مادر کمک میکرد. خوش اخلاق و متین بود و برخورد موقرانه ای با پدر و مادر و اقوام و همکلاسیهایش داشت به طوری که زبانزد خاص و عام بود. به فرایض دینی بسیار اهمیت میداد. به موقع نمازش را میخواند و در مراسم عزاداری آقا ابا عبدالله الحسین (علیهالسلام) به طور فعال شرکت مینمود.
همین که به سن سربازی رسید در تاریخ ۱۵ آبان ۱۳۸۳ برای انجام خدمت مقدس سربازی کمر همت بست و مدت ۱۶ ماه در نیروی انتظامی شهرستان ایرانشهر مشغول به خدمت گردید. او در ۲۰ اسفند ۱۳۸۴ برای دیدار اقوام مرخصی گرفت و به شهرستان زابل رفت و سرانجام در شب ۲۵ اسفند ۱۳۸۴ که عازم شهرستان کلاله بود، همراه کاروان نینوایی تاسوکی به شهادت، لبخند زد و طومار رؤیاهایش را در پیچید تا نامش در صحیفه عشق جاودانه شود و خون تابناکش شب چراغ نسل هایی باشد که همواره به حسین (علیهالسلام) اقتدا خواهند کرد.
شهید «مهدی نجفی»
شهید «مهدی نجفی» خرداد ۱۳۴۷ در مشهد الرضا و در خانوادهای پایبند مذهب و معطر به عطر ولایت چشم به روی گلدستههای حرم مولایش حضرت امام رضا (علیهالسلام) گشود. او تحصیلات ابتدایی را در دبستان بهادر مشهد گذراند و تابستانها را به کار یادگیری و تعمیر برق اتومبیل مشغول شد. زاده کار بود و چون همه فرزندان مصمم این سرزمین مینوی فرزند تلاش خصال خویش. به همین سبب شانزده ساله بود که ترک حرم و گلدسته یار و دیار کرد و به زاهدان عزیمت نمود تا در کنار برادر به کار تعمیرات خودرو اشتغال ورزد.
هنوز سالی بیش از اقامتش در زاهدان نگذشته بود که به سنت اهل تقوا ازدواج نمود تا دینداریاش پایدار بماند و پای جوانی او به بیراه نلغزد که ثمره ایـن ازدواج زود هنگام اما نیکو، دو فرزند پسر و یک دختر میباشد. چند سال بعد، غم غربت، از زاهدان به مشهد روانه کرد تا بار دیگر به امام همامش سلام گوید و در جوارش بیاساید.
در مشهد با روحیه اعتقادی که داشت زمینه را برای کار فرهنگی مناسب دید و به امر به معروف و نهی از منکر پرداخت اما گویی اراده خداوندی بر آن بود تا در دیاری دیگر به سوی خویش فراخواند. پس او را در راه انجام کاری به سوی زابل کشاند. او در بازگشت از زابل در شهادتگاه تاسوکی از دور چشم، به گلدستههای امام غریبش دوخت و در شامگاه خونین ۲۵ اسفند شاهد شهادت را در آغوش گرفت.
شهید «مهدی نوری»
شهید «مهدی نوری»شهریورماه ۱۳۶۳ در خانوادهای مذهبی و مؤمن به انقلاب و عاشق عاشورا در سیستان به دنیا آمد. پدرش، از خادمین ابا عبدالله الحسین (علیهالسلام) و اصحاب عاشورا به شمار میرفت و به همین نیت نیز نام مولود را مهدی گذارد تا در پرتو این نام آسمانی بنشیند. از این رو مهدی همه نوجوانیاش را به آموزههای دینی و فرهنگ اسلامی و عضویت بسیج در مدرسه راهنمایی شهید مطهری و دبیرستان شهید حسینی طباطبایی زابل گذراند.
نوا و نگاه و خنده و نشاط و ادبش بوی محبت میداد و روح مهربانی و الفت را در فضای کوچه و بازار و فروشگاه جواهریاش میپراکند. به سبب همین ویژگیها زبان زد خانواده و دوستانش بود. سرانجام در شامگاهی به سرخی شامگاه کربلا و در ایام اربعین امام و مرادش آقا اباعبدالله الحسین(علیه السلام) و در حالی که انگشتری نامزدیاش را به انگشت آرزو داشت و دلش را به شوق ازدواج در هفتهای دیگر چراغان کرده بود غریبانه و مظلومانه در جاده زابل زاهدان به خیل کاروان شهیدان خداجو پیوست و در حسرت حنابندان دامادیاش از خون رخسار، حنای دامادی به دست و پا بست و در حجله گاه ابدیت آرمید.
شهید «نعمتالله پیغان»
شهید حجت الاسلام و المسلمین «نعمت الله پیغان» پنجم آبان ماه ۱۳۵۴ در خانواده مذهبی و شیفته اهل بیت (علیهم السلام) فرزندی در شهرستان زابل پا به عرصه وجود گذارد که به شکرانه نعمت ولادتش نام «نعمت الله» بر او نهاده شد. وی در دامان پرمهر مادری مقید و پدری متعبد رشد کرد و دوران ابتدایی را در دبستان شهیـد چمران و تحصیلات راهنمایی را درمدرسه شهید باهنر زابل سپری نمود، آن گاه به سبب علاقهای که با اندیشه دین باوری و ولایت گرایی در آمیخته بود، وارد حوزه علمیه امام صادق علیه السلام (مرحوم آیت الله شریفی) زابل شد تا با فراگیری علوم و بسط معارف اسلامی بتواند به تدریج به اشاعه فرهنگ الهی بپردازد. به همین سبب پس از اتمام دروس مقدماتی، برای ادامه تحصیل در سطوح عالی حوزه و گسترش معارف اهل بیت، حجره نشینی در بارگاه عرشی هشتمین منظومه امامت و ولایت رضوی(علیه السلام) را برگزید و مدت هشت سال در حوزه علمیه مشهد الرضا(علیه السلام) زانوی بر زمین ادب نهاد و همزمان با توفیق در گذراندن سطوح عالی در سال ۱۳۷۴ به دانشگاه علوم اسلامی رضوی نیز راه یافت و موفق به اخذ درجه کارشناسی علوم قرآن و حدیث گردید.
در کنار تهذیب نفس و توجه به رشد فضایل معنوی، عشق به فراگیری دانش و معرفت الله چنان در وجودش شعله بر میکشید که لحظهای در بستر آرامش نیاسود و در ۱۳۷۹ برای کسب فیض از مکتب باقرالعلــوم (علیه السلام) و ادامه تحصیل در سطح خارج فقه و اصول ، عزم آستان بوسی حضرت معصومه (سلام الله علیها) را نمود و به دارالمؤمنین قم عزیمت کرد و به موازات تکمیل دروس در حوزه علمیه، به سال ۱۳۸۲ درمقطع کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث با گرایش کلام و عقاید در دانشکده علوم قرآنی شهر ری پذیرفته شدو فضیلت دانش اندوزی را زیور جان نمود.
اراده مبتنی بر نشرعلوم و تبلیغ و ترویج فضائل اهل بیت (علیه السلام) در میان شیفتگان ائمه معصومین (علیهم السلام) موجب شده بود تا این روحانی وارسته و با تقوا، در کسوت خادم آل عبا بارها زاد راه سفر برگیرد و با همکاری نهادهای نمایندگی ولی فقیه در سپاه و دانشگاهها و سازمان تبلیغات اسلامی در دورترین مناطق میهن، خدمت به فرهنگ و اندیشه اسلام را سرلوحه زندگانی سراسر خلوص و ایثار خویش قراردهد. وی علاوه بر بیان احکام و معارف الهی، مدرسی برجسته ، خطیبی توانا و پژوهندهای خلاق و آفرینش گر نیز به شمار میآمد که در این راستا به درج پژوهش های ایشان در نشریات، از جمله فصلنامه علوم سیاسی و نگارش رساله سطح سوم در حوزه علمیه و کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث میتوان اشاره کرد.
روحشان شاد و یادشان گرامی باد.
انتهای پیام/