مادر شهید «احمد میرشاه» در سال‌روز شهادت فرزندش به بیان خاطره‌ای از آخرین اعزام شهید معظم پرداخته است که به همین مناسبت منتشر می شود.

به گزارش نوید شاهد سیستان و بلوچستان، شهید «احمد میرشاه» دهم شهریور 1348 در زابل متولد شد، دانش‌آموز بود که به عضویت بسیج درآمد و از طریق همین نهاد نیز به صورت داوطلبانه به جبهه اعزام شد. سرانجام پنجم اسفند 1365 در طی عملیات کربلای 5 در شلمچه مورد اصابت گلوله مستقیم قرار گرفت و به فیض شهادت نایل آمد.

خاطره‌ای از زبان مادر شهید «احمد میرشاه»

مادر شهید «احمد میرشاه»

شهید «احمد میرشاه» شهریور 1348 در زابل متولد شد، از همان دوران کودکی عشق و علاقه زیادی به اسلام و قرآن کریم داشت، در دوران نوجوانی پس از بازگشت از مدرسه دیرتر از سایر دانش‌آموزان به خانه باز می‌گشت وقتی این موضوع را پرسیدم، پاسخ داد: مادرجان وقتی مدرسه تعطیل می‌شود، وقت اذان است من نیز به مسجد می‌روم و نمازم را به جماعت می‌خوانم، سپس به منزل می‌آیم، از این توجه و پایبندی به نماز شهید من بسیار خوشحال شدم.

با آغاز جنگ تحمیلی، شور و نشاطی خاص جهت حضور در جبهه در شهید ایجاد شد و به مدت یک سال با بسیج دانش‌آموزی همکاری کرد سپس برای حضور در جبهه ثبت نام کرد.

من نیز از تصمیم شهید جهت اعزام به جبهه بی‌خبر بودم تا زمانی که برای گرفتن کارنامه «احمد» به مدرسه او رفتم و جویای اخلاق و وضعیت درسی شهید شدم که یکی از معلمانش از حسن اخلاق و وضعیت تحصیل شهید بسیار خرسند بود و گفت: من با «احمد» بسیار حرف زدم تا او را از رفتن به جبهه منصرف کنم اما تلاشم بی نتیجه ماند او تصمیم خود را برای اعزام به جبهه گرفته، حتی چندین بار به او گفتم هنوز سن تو کم است پس از اتمام تحصیلات به جبهه برو. من با تعجب شدم و از قصد اعزام شهید مطلع شدم.

روز بعد از پسرم بی خبر بودم و نمیدانستم کجاست تا این‌که ساعت 8 شب با لباس بسیج به منزل آمد و گفت: در حال اعزام با کاروان بسیج به جبهه اعزام بودم که اتوبوس در وسط راه خراب شد و ما نیز برگشتیم اما صبح فردا دوباره اعزام می‌شوم.

«احمد » با دیدن بی‌قراری من و خواهرش گفت: من درس ایثار و مردانگی و شهادت را از مولایم حسین (علیه‌السلام) آموختم، مادر و خواهر مهربانم امیدوارم شما نیز درس صبر و شکیبایی را از زینب کبری (سلام الله علیها) بیاموزید.

شهید «احمد میرشاه» به جبهه رفت و پس از چند ماه خبر شهادتش را برای ما آوردند.

قبل از این‌که خبر شهادتش را به من بدهند در خواب دیدم شهید با لبی خندان به دیدن من آمد و می‌گفت: نگران نباش شهادت انتخابم است، چه مرگی بهتر از شهادت!

روحش شاد و یادش گرامی باد.

انتهای پیام/

منبع: نویدشاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده