تاریخ و آیندگان درباره خون شهدا قضاوت خواهند کرد
به گزارش نوید شاهد سیستان و بلوچستان، شهید «محمد بدخشان» چهارم اسفند 1361 در زابل متولد شد، پس از اتمام تحصیلات در مقطع کارشناسی به استخدام دانشگاه درآمد، سرانجام در حین کمک به پدر در فروشگاه توسط گروهک تروریستی ربوده و به درجه شهادت نائل آمد. نوید شاهد سیستان و بلوچستان به مناسبت ولادت با سعات علی ابن ابیطالب (علیه السلام) و روز پدر به گفتوگو با این پدر شهید معظم پرداخته در ادامه متن این گفتوگو را میخوانیم.
خودتان را معرفی کنید؟
پدر شهید: با عرض سلام «حسین بدخشان» پدر شهید «محمد بدخشان» متولد سال 1328 در مشهد هستم و تحصیلاتم نیز در مقطع کارشناسی و در زمینه زبان انگلیسی است.
محل تولد و تحصیلات شهید «محمد بدخشان» در چه زمینهای بوده است؟
پدر شهید: «محمد» چهارم اسفند 1361 در دیار آفتاب، زابل پای به عرضه گیتی نهاد و دو سال از تحصیلات ابتدایی را در این شهر سپری کرد. سپس در زاهدان ادامه تحصیل داد و با تلاش و پشتکار فراوان موفق به کسب مدرک کارشناسی در رشته جغرافیای شهری شد.
خصوصیات اخلاقی و چگونگی برخورد و رفتار شهید را توضیح دهید؟
پدر شهید: رفتار «محمد» نه تنها با افراد خانواده بلکه با دوستان و آشنایان بسیار عالی بود، حضورش همواره باعث آرامش و دلگرمی بود. اخلاقش نشات گرفته از آموزههای دین مبین اسلام و رفتارش نیز نمونه رفتار یک فرد مسلمان بود.
به عنوان یک پدر حتی یک بار به خاطر ندارم که شهید کسی را رنجانده و یا دلی را شکسته باشد. مخالف خشونت بود و اگر میدید در حق کسی ظلم میشود به یاری و کمک مظلوم میرفت.
سخن همکاران و آشنایان شهید نیز گواه بر حُسن خلق و رفتار و گفتار محبتآمیز و خیرخواهی شهید است، به گونهای که همگان وی را امین و محرم خود میدانستند و در کارها از او مشورت میخواستند.
خدمت سربازی را چگونه گذراند؟
پدر شهید: بلافاصله پس از اخذ مدرک عازم خدمت وظیفه شد، پس از آموزش در پادگان ارتش بیرجند، جهت ادامه خدمت به لرستان منتقل شد و ماههای آخر خدمتش را در اختیار لشکر 88 زرهی سیستان و بلوچستان بود. پس از اتمام خدمت در دانشگاه آزاد واحد زاهدان مشغول کار شد.
خاطرهای که در ذهن شما ماندگار شده از شهید را بیان کنید؟
پدر شهید: در یکی از روزها از محل کار به خانه آمد به مادرش آگهی ترحیمی که برای یکی از بستگان همکارانش تهیه کرده بود نشان داد و این جمله را با صدای بلند خواند: «مرگ پایان زندگی نیست، مرگ آغاز دگر زیستن است»، این خاطره هیچ وقت از ذهن هیچ کدام از اعضای خانواده پاک نمیشود، گویا میدانست چند روز دیگر «دگر زیستن او آغاز» خواهد شد.
داستان شهادت شهید چه بود؟
پدر شهید: در یک شب زمستانی در اسفند 1387 توسط گروه معاند و جنایتکار «جندالشیطان» در حین کمک به بنده در فروشگاه در طی عملیات مسلحانه ربوده و مظلومانه و بیگناه به درجه شهادت نائل آمد. تا مدتها از شهید بیخبر بودیم، در نهایت پیکر بیجانش به همراه چند پیکر شهید دیگر در یکی از روستاهای اطراف شهر پیدا شد.
پس از دستگیری قاتل، در اعترافات خود اینگونه ماجرا را شرح داد: پس از ربودن شهید او را به یکی از روستاهای اطراف زاهدان بردم و از شهید خواستم تا آخرین خواستهی خود را بیان کند.شهید گفت: میخواهم برای آخرین بار نماز بخوانم و با کمال آرامش نماز خواند.
آنگاه «دگر زیستن» را تجربه کرد. کاش من نیز میتوانستم در این تجربه و پاداش شرکت باشم.
امّا سخن آخر با مخاطبین نوید شاهد...
پدر شهید: آخرین سخنم با مسئولین است، مسئولین قدر جوانان و خون شهدا را بدانند. همان گونه که در زمان جنگ به جوانان میدان داده شد و از این میدان میرحسینیها، عالیها متولد و در تاریخ ماندگار شدند، و نه تنها در سرنوشت جنگ، بلکه توانستند در سرنوشت کشور تاثیرگذار باشند. اکنون نیز در کشور مشکلاتی وجود دارد، راه حل این مشکلات تفکر انقلابی و انقلابی عمل کردن است که این انقلابی بودن یعنی میدان دادن به جوانان و حمایت از آنان، امیدوارم در آینده نزدیک شاهد اتفاقات خوبی در کشور باشیم.
آنچه که امروز استکبار جهانی و ظالمان از آن وحشت دارند روحیه شهادت طلبی ما است، همان روحیهای که «حاج قاسم» را «حاج قاسم» کرد و به این شخصیت بزرگ را به میدان میکشاند تا دشمن را خوار، ذلیل و شکست خوردهتر از پیش میکند. تاریخ و آیندگان درباره خون شهدا قضاوت خواهند کرد، همان گونه که ما از شهدای اسلام و ایران با عزت و افتخار یاد میکنیم. تاریخ شهدا سمبل دفاع از اسلام و کشور معرفی خواهد کرد.
گفتگو از: سجاد سالاری
انتهای پیام/