سنگر به سنگر به دنبال گم گشته خود هستم
به گزارش نوید شاهد سیستان و بلوچستان، شهید «محمود دولتی مقدم»دوم شهریور 1345 در زابل متولد شد، پدرش «غلامعلی» نام داشت و فردی مذهبی و زحمتش بود، پس از اتمام تحصیلات به بسیج پیوست و به جبهه اعزام شد. پس از خاتمه جنگ نیز از هدف خویش دست نکشید و به سپاه پاسداران پیوست.
سرانجام در 27 دیماه 1371 در محور زابل –زاهدان همراه پدر و بردارش مورد هدف گروههای تروریستی قرار گرفت به آرزوی دیرینهاش رسید.
شایان به ذکر است شهید «محمود دولتی مقدم» دیماه 1368 ازدواج نمود و از خویش یک فرزند به یادگار گذاشته است.
وصیتنامه شهید «محمود دولتی مقدم»
بسم الله الرحمن الرحیم
نپندارید که شهیدان راه خدا مردهاند، بلکه زنده در حیات ابدی شدند و در نزد خداوند متنعم خواهند بود.
آنان به فضل و رحمتی که از خداوند نصیب شان گردید شادند و آن مؤمنان که هنوز به آنها نپیوستهاند و بعداً در بین آنها برای آخرت خواهند شتافت، مژده دهند که از مردن هیچ نترسند و از فوت متاع دنیا هیچ غم نخورند و آنها را بشارت به نعمت و فضل خدا دهند و اینکه خداوند اجر اهل ایمان را هرگز ضایع نگذارد.
با سلام و درود به ارواح شهدای اسلام و امام شهیدان انقلاب اسلامی و با سلام به محضر مقام معظم رهبری وصیت نامه خود را آغاز مینمایم:
هشت سال دفاع مقدس امت اسلامی ایران بزرگ، تابناکترین فراز تاریخ انقلاب ارزشمند اسلامی است. این دلاوریها و ایثارگریهای عظیم که خیال پردازیهای تمامی قدرتهای شیطانی و در رأس آنان استکبار جهانی را باطل و خنثی نمود و برتری کامل ایمان و عزم و اراده ملتها را بر همه قدرتهای باطل نمایان کرد، به دست بهترین فرزندان راستین اسلام خصوصاً ادامه دهندگان راه سرخ سرور شهیدان تحقق بخشید. همین انگیزه پاک و عظیم بود که خداوند منان به حقیر توفیق داد که در حین نوجوانی وارد عرصههای حق علیه باطل شوم. ولی خدایا شرمنده و شرمسار هستم علیرغم این که جبهه به جبهه و سنگر به سنگر به دنبال گم گشته خود که شهادت نام دارد، به آن متأسفانه نائل نگشتم ولی خدای بزرگ به لطف و مرحمت تو ناامید نیستم. خدایا بنده سر تا پای تقصیر را ببخش و بیامرز، من در پیشگاهت سرافکنده و روسیاهم و لحظه لحظهای که در این جهان نفس کشیدهام، توأم با خطا و نافرمانی بوده و ای خدای بزرگ اگر من دست از بندگی برداشتهام، تو ای معبود من دست از خدایی بر نمی داری. خدایا اگر از مال چیزی در اختیار ندارم، نگران نیستم زیرا که باورم این است که این دنیا فانی و زودگذر و موقت است.
معبودا، سپاس تو را که من نبودم تو بودم کردی وجود نداشتم تو وجودم بخشیدی و اشرف مخلوقات نمودی و در آسمان و زمین از میان این همه ادیان مختلف، مسلمان زادهام نمودی و در میان مسلمانان از شیعیان قرار دادی و عشق پیامبران و امامان را در گوشه دل بیتابم قرار دادی.
خدایا از خودت میخواهم که این وصیتنامه را وصیتنامه آخرم قرار دهی زیرا که از بس وصیتنامه نوشتم خسته شده و به آن آرزوی دیرینه و قلبی خود متاسفانه نائل نگشتم. زیرا که مدتهاست که از جانم سوز و آتش درد و جدایی برمی خیزد.
اکنون با دنیایی مملو از غم و اندوه و رنج ماندن و پوسیدن، به سویت میآیم و طلب فوز عظیم شهادت را مینمایم. خدای من آخر تا کی شاهد لبیک گفتن بهترین بندگان خودت به سویت باشم و آنها را نظارهگر باشم. خدایا شهدا را میگویم.
وقتی در مراسم تشییع جنازه شهیدان قرار میگیرم، از روح ملکوتی آنان درخواست میکنم که حقیر را نیز لایق پیوستن به خیل شهیدان راه خودت قرار دهی.
پدر جان به عنوان فرزند کوچکتان که شرمنده زحمات چندین سالهتان برای خویشهستم، بیش از 45 سال زحمت و تلاش و سختی را بر پیکر خستهتان حس میکنم، تویی که علاوه بر اداره امورات زندگی مادر، برادران و خواهران امورات معیشتی خانواده ما را نیز عهدهدار شدی، امیدوارم این همه زحمتی که بنده ایجاد نمودم ببخشی. زیرا که خود به آن چه که به من مساعدت نمودی محتاج بودی. پدر جان شکایت از مشیت پروردگار ندارم و در عوض به شما افتخار میکنم که با همه مشکلات و سختیها با قامتی به استواری ایمان ایستادهاید و عظمت آدمی را به بی نیازی از خلق میدانستی و هم چنان شاکر خداوند تبارک و تعالی بودهاید و هستید.
مادر جان از زمانی که برایم از سرور شهیدان آقا امام حسین (علیه اسلام) گفته بودی و سردار کربلای او را یعنی قمر بنی هاشم آقا ابوالفضل العباس(علیه اسلام) را به من شناساندی و از غریبی و تنهایی و بیکسیاش برایم مصیبت و رباعیها خوانده بودی، برایش گریستم و اشکها بر آن سر بی تن ریختم و نالهها و آه جان سوز برای یارانش و همچنین برای اسیری و کودکانش کشیدم.
پس مادر مهربانم که هرگز زحمات بی حد و حساب شما را فراموش نمینمایم
اگر مواجه با این شدید که بنده به آرزوی خود نائل گشتم هرگز روحیه خود را از دست ندهید و همان سعۀ صدر و صبری را که در خصوص مفقودیت برادر عزیزم حاج صفر نشان داده بودید، آن را ادامه دهید. و اگر خواستید برایم
اشکی از دیدگانتان جاری نمایید، حتما آقا و مولای و سرور شهیدان را مد نظر خود قرار دهید زیرا که اشک بدون یاد و نام آقا امام حسین معنی ندارد.
برادران و خواهرانم شریفم: بارها برایتان گفتهام و باز هم میگویم و این را از دل کوچکم به یاد نگه دارید، که دنیا بی وفاست و ارزش دل بستن به زرها و زیورهای آن را ندارد. و چشم دل به ذخایر آن بستن، چیز بیهوده میباشد. شما را سفارش مینمایم که سفارشها و توصیههای برادر ارشدمان را (حاج جعفر) را مو به مو اجرا نمایید زیرا که حقیر بعد از خدا از لحاظ معنوی هر چه دارا هستم مرهون زحمات و راهنمایی های بسیار ارزشمند ایشان میباشد.
در پایان سفارش به شما حضرات این است که هرگز از یاد خدا غافل نشوید و تمامی دستورات احکام الهی را سرلوحه بر زندگی خود قرار دهید. خصوصاً نماز را به سر وقت به صورت جماعت برپای دارید. تا موجب رضایت خداوند قادر و توانا فراهم گردد تا در روز قیامت در مقابل خدا و خوبان خدا انشاءالله شرمنده و شرمسار نگردیم.
والسلام
حقیر محمود دولتی مقدم
پنجم خرداد ماه هفتادویک
انتهای پیام/