مازندران - خاطراه ها و نيايش

آخرین اخبار:
خاطراه ها و نيايش
خاطرات/ امانتی را به صاحبش برگرداند

خاطرات/ امانتی را به صاحبش برگرداند

مادر شهید «سیدعلی ذراری» می‌گوید: روزی یکی از کبوتر‌های غریب به منزل ما آمده بود، او تصمیم گرفت که او را گرفته و به صاحبش برگرداند. آنقدر این در و آن در زد تا روز به شب رسید کلی وقتش گرفته شد، اما کوتاه نمی‌آمد. بالاخره او را به صاحبش پس داد. بعد از این کار می‌گفت مادرم امروز احساس آرامش می‌کنم، چون امانتی را به صاحبش برگرداندم.
دلبستگی به مال دنیا نداشت

دلبستگی به مال دنیا نداشت

همرزم شهید «محمدرضا کوزه گر» می‌گوید: بسیار امانت دار بود، دلبستگی به مال دنیا نداشت مثلا زمانی که مادر بزرگش می‌خواست تکه زمینی را به او بدهد او قبول نکرد، برای امام احترام خاصی قائل بود همیشه عکس امام را توی جیب روی قلبش می‌گذاشت.
خاطرات/ بهترین لباس

خاطرات/ بهترین لباس

مادر شهید «حبیب الله آذری» می‌گوید: شب قبل از شهادتش خواب دیدم که شهید کفن پوشیده است و آمد پیش من و می‌خندد به او می‌گویم چی در تن تو است؟ عصبی شدم. گفت مادر این بهترین لباسی است که در تن من است مثل زمانی که در تظاهرات در جلوی صف کفن پوش‌ها شرکت می‌کرد.
خاطرات/ روحیه‌ بسیار شاد و شوخ طبعی داشت

خاطرات/ روحیه‌ بسیار شاد و شوخ طبعی داشت

دوست شهید «قدرت اله برزگر زاری محله» می‌گوید: او روحیه‌ای بسیار شاد و شوخ طبعی داشت، بیشتر مواقع گوشه حصیر را به پیراهن یا شلوار ما می‌بست و صبح وقتی از خواب بیدار می‌شدیم هنگام راه رفتن حصیر با ما حرکت می‌کرد و او بود که با صدای بلند شروع به خندیدن می‌کرد.
خاطرات/ پایبند به مسائل دینی و مذهبی بود

خاطرات/ پایبند به مسائل دینی و مذهبی بود

برادر شهید «ناصر باقری» می‌گوید: همیشه لبخند به لب داشت، مهربان و دوست داشتنی، ارتباط خوب برقرار کردن، پایبند به مسائل دینی و مذهبی بود و اهل غیبت کردن نبود و همیشه می‌گفت مراقب اعمال خود باشید و تمام رفتار و حرکات او برای ما الگو بود و همیشه به فکر زندگی خود بود و به دیگران کاری نداشت.
خاطرات/ اهمیت خوشحال کردن دیگران

خاطرات/ اهمیت خوشحال کردن دیگران

خواهر شهید «محمدعلی بیاتی تروجنی» می‌گوید: او در کردار و حرف زدن خویش، سعی می‌کرد باعث خوشحالی دیگران شود و محبت او به خانواده خیلی زیاد بود، سعی می‌کرد با خنده دیگران را به هم نزدیک کند.
شهید زیاری با لبانی تشنه به شهادت رسید

شهید زیاری با لبانی تشنه به شهادت رسید

حسین داداشی، از آزادگان سرافراز تهران با بیان اینکه شهید «مهدی زیاری» حال و هوای خاصی داشت و انتظار شهادت را در چشمانش می‌دیدیم، گفت: مهدی تشنه بود و عراقی‌ها به او آب نمی‌دادند، فرمانده عراقی‌ها قمقمه خود را به بنده داد و چند قطره آب به او دادم و پس از خوردن آب به شهادت رسید.
خاطرات/ به حجاب حساس بود

خاطرات/ به حجاب حساس بود

برادر شهید «داوود امین چورته» می‌گوید: شهید متواضع و فروتن، اهل کمک کردن به فقرا، حساس بر روی حجاب، اهل نماز و روزه، مهربان و پرجنب و جوش بود.
خاطرات/ دوستان وفادار همیشه حمایت می‌کنند

خاطرات/ دوستان وفادار همیشه حمایت می‌کنند

فرزند شهید «داوود حسنی اسطلخی» می‌گوید: پدرم بسیار با من صمیمی بود و هیچ وقت من را جلوی دوستانم تحقیر نمی‌کرد و همیشه به من می‌گفت: دوستانی را برای خودت انتخاب کن که هرگز پشت تو را خالی نکنند و دوستان وفادار همیشه در کنارت هستند و در سختی‌ها حمایتت می‌کنند.
تحصیل همیشه هست اما جبهه و جنگ شاید روزی به پایان برسد
خاطرات/

تحصیل همیشه هست اما جبهه و جنگ شاید روزی به پایان برسد

همرزم شهید «مجید رئیسی آستانه» می‌گوید: او درس و مدرسه را در سال‌های آخر تحصیلی‌اش به خاطر رفتن به جبهه ترک کرد و در جواب به توصیه خانواده و بعضی از دوستان که به او می‌گفتند: دیپلم را بگیر و بعد به جبهه برو. او می‌گفت: «تحصیل همیشه هست، اما جبهه و جنگ شاید روزی به پایان برسد و ما از غافله عقب بمانیم.» به همین سبب راهی جبهه شد.
۱
طراحی و تولید: ایران سامانه