وصیت نامه شهید«سیدمحسن موسوی»

ما برای درهم شکستن هیبت پوشالی شرق و غرب به جبهه رفتیم

در دل سوزان کرخه، جوانی مؤمن و نستوه با دستی بر قلم و دلی پر از ایمان، وصیت‌نامه‌ای نوشت که نه تنها فریادی علیه استکبار، که درسی جاودانه برای عاشقان شهادت بود. شهید «سیدمحسن موسوی» با قلبی سرشار از عشق به اسلام و میهن، نوشت: «ما به جبهه می‌رویم نه برای پول، نه برای مقام، بلکه برای درهم شکستن هیبت پوشالی شرق و غرب.»

ما برای درهم شکستن هیبت پوشالی شرق و غرب به جبهه رفتیم

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، شهید«سیدمحسن موسوی» در سال ۱۳۳۹ در شهر کرمانشاه دیده به جهان گشود. دوران کودکی‌اش را در دامان گرم خانواده‌ای باصفا و مهربان سپری کرد. متأسفانه در نوجوانی و در سن ۱۵ سالگی، پدر و مادرش از یکدیگر جدا شدند و او از آن پس در شرایطی دشوار اما با اراده‌ای استوار به زندگی ادامه داد. تحصیلات خود را تا پایان مقطع سوم راهنمایی ادامه داد، اما با شکل‌گیری نهضت انقلاب اسلامی ایران، جذب شور انقلابی مردم و عشق به وطن شد. او با نیتی پاک و قلبی مؤمن، راه خدمت در لباس مقدس سربازی را برگزید تا در صف مدافعان اسلام و ایران قرار گیرد. در تاریخ نهم خردادماه ۱۳۶۰، در منطقه عملیاتی کرخه نور و در جریان نبردی دلیرانه، بر اثر اصابت ترکش خمپاره، به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکر پاکش در گلزار شهدای باغ فردوس کرمانشاه آرام گرفت.

وصیت نامه شهید

بسم الله الرحمن الرحیم

 ای عاشقان شهادت، برخیزید! که دنیا چشم‌انتظار برخاستن شماست.

این وصیت‌نامه را من، سید محسن موسوی، فرزند سید مجتبی موسوی، می‌نویسم؛ تنها برای آن‌که مرا بشناسید و بدانید که آنان که به جبهه‌ها می‌روند، نه برای پول است، نه برای مقام و نه برای دنیا.

ما به جبهه می‌رویم تا با فریادهای آهنین‌مان، پشت جهان‌خواران شرق و غرب را به خاک بمالیم. چهارده قرن از طلوع اسلام می‌گذرد و در این مدت، جهانیان به چشم خود دیده‌اند که چه ظلم‌ها بر مردم ستمدیده روا داشته شده است و اکنون، که یکی دیگر از نسل محمدیان قیام کرده تا این ظلم را از ریشه برکند، بیایید همگی، یک‌دل و یک‌صدا، پشت او بایستیم و نگذاریم استعمارگران شرق و غرب، بیش از این بر ما مسلط شوند و ما را استثمار کنند. در لحظه‌ای که این نامه را می‌نویسم، کنار رود کرخه نشسته‌ام، تکیه‌ام بر سنگی است، و قلم در دست دارم. برادری که این وصیت‌نامه را برمی‌داری! جسد مرا در همان‌جا که به شهادت رسیده‌ام باقی بگذار. بگذار ظالمان بدانند که حتی پس از شهادتم، پیکرم بی‌جان اما استوار، در دل سوزان کربلای کرخه، ایستاده خواهد ماند.

و این چند جمله را به مادرم می‌گویم: مادرم! اگر از من خطایی دیدی، مرا ببخش. من جوان بودم و نتوانستم آن‌گونه که شایسته است، تو را خوشحال کنم. امیدوارم خداوند به تو صبر و استقامت عطا فرماید، تا فرزندان دیگری را نیز در راه اسلام و انقلاب تقدیم کنی.

انتهای پیام/

 

برچسب ها
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده