خاطرات/
چهارشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۱۵:۱۳
«بعد از شهادت علیرضایم در حادثه موشک باران مسجد نجفیه، یک جوان ریشوی قد بلند آمد درب خانه مان. یک جعبه انار آورده بود و یک پاکت نامه. تشکر کردم و گفتم: «مادر این چیه؟» گفت: «یه تقویمه برا عید نوروز!» وقتی خداحافظی کرد و رفت، پاکت نامه را باز کردم و  دیدم مقداری پول است...» در ادامه خاطره این شهید والامقام را از زبان مادر شهید «علیرضا حلیم‌زاده» در نوید شاهد بخوانید.

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید خدایی خراط نژاد در سال 1339 در شهرستان دزفول به دنیا آمد و در 10 اردیبهشت ماه 1361 در عملیات بیت المقدس و در منطقه دارخوین به شهادت رسید.

متن خاطره شهید خدایی خراط نژاد:

پدرش کارگر بود و خودش هم بنایی می کرد. خانواده شان طعم تلخ فقر را چشیده و همه اهل تلاش کردن و زحمت کشیدن و نان حلال درآوردن بودند. «خدایی» یاد گرفته بود برای لقمه نانی که سر سفره می برد، باید عرق بریزد. چرخ زندگی شان به سختی می چرخید. 

بعد از شهادت علیرضایم در حادثه موشک باران مسجد نجفیه، یک جوان ریشوی قد بلند آمد درب خانه مان. یک جعبه انار آورده بود و یک پاکت نامه. تشکر کردم و گفتم: «مادر این چیه؟»

گفت: «یه تقویمه برا عید نوروز!» وقتی خداحافظی کرد و رفت، پاکت نامه را باز کردم و  دیدم مقداری پول است.

از دخترم پرسیدم: «این جوون کی بود مادر؟! تو میشناختیش؟» 

گفت: «این از بچه های مسجد نجفیه است. چندباری اونجا دیدمش»

بعد از شهادت علیرضا چندباری به ما سر می زد و هر بار هم هدایایی می آورد. اما مدتی دیگری خبری از او نشد. تا اینکه یک روز که در قطعه شهدا مشغول زیارت قبور شهدا بودم، چشمم افتاد به عکسش که بالای یک مزار نصب شده بودو انگار برایم لبخند می زد. خوب می شناختمش! خودش بود. با همان لبخند همیشگی و ریش های بلند و پرپشت.

آنجا تازه فهمیدم که دلیل غیبت این روزهایش چه بود. بعدها فهمیدم که حقوق بنایی و کارگری اش را می گذاشت توی پاکت نامه و برای ما می آورد.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده