شهدای اردبیل در انقلاب اسلامی/ 1
«آیت‌الله صدوقی» به والدین شهید می‌گوید که شهید «اصغر مرادی علاف» حرّ انقلاب در یزد است و پیکرش در یزد می‌ماند.

شهید اردبیلی حرّ انقلاب در یزد

به گزارش نوید شاهد اردبیل، شهيد اصغر(شهريار) مرادی علاف، سی‌ام مهر 1335، در شهرستان اردبیل دیده به جهان گشود. پدرش بیوک و مادرش عصمت نام داشت. دانشجو و کارمند بانک بود. دهم فروردین 1357، در یزد هنگام تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. پیک او در گلزار شهدای خلدبرین یزد به خاک سپرده شد.

تولد در شب تاسوعا و انتخاب نام

فرزند بیوک و عصمت خانم در محله خیرال اردبیل به دنیا آمد. بيوک آقا، يكی از جلوداران دسته عزاداری حسينی در اردبیل بود كه نام اصغر را به مناسبت تولد فرزندش در شب تاسوعا برای او انتخاب كرد.

دوران دبیرستان و نَه گفتن به حزب رستاخيز

دوران نوجوانی و تحصيل اصغر در دبيرستان مصادف شده بود با تشكيل حزب رستاخيز ايران. با توجه به ماهيت و اعضای تشكيل دهنده اين حزب، روسای ادارات و مدارس و دانشگاهها از سوی حكومت تحت فشار قرار گرفته بودند تا هر چه میتوا‌نند در اين حزب عضو بپذيرند و به همين علت به روسا و مديران دبيرستان‌‌ها از اداره آموزش و پرورش دستور داده شده بود تا جايی كه می‌توانند دانش‌آموزان را در اين حزب ثبت‌نام كنند اما اصغر كه در آن سال در دبيرستان جهان علوم اردبيل تحصيل می‌كرد نه تنها خود فرم عضويت پر نكرد بلكه بسياری از همكلاسی‌ها و دوستانش را هم مانع از اين كار كرده بود، به همين علت مورد غضب رئيس دبيرستان قرارگرفته و چند روز هم از دبيرستان اخراج شد.

دوران دانشگاه

اصغر دانشگاه را در مدرسه عالی علوم اجتماعی و اقتصادی قزوين (دانشگاه فعلی بين‌المللی امام خمينی«ره») كه يكی از دانشكده‌های دانشگاه تهران محسوب می‌شود، پذيرفته شد. اين دانشكده در آن سالها (1354-1353) بخاطر اينكه كمی دورتر از تهران بود اكثراً محل تدريس اساتيد تبعيدی مخالف رژيم شاه از دانشگاه تهران بوده و در شكل گيری و بوجود آمدن مشی مبارزه در تفكرات اصغر تاثير زيادی داشته است اما از طرفی با توجه به اينكه در آن سالها رژيم شاه با دستگاه مخوف ساواک در اوج قدرت قرار داشت به راحتی نمی‌شد مبارزه را علنی كرد.

بر اين اساس سالهای زندگی و مبارزه اصغر اكثرا درحالی سپری شده كه حتی خيلی از نزديكترين دوستان او نيز از مبارزاتش بی‌خبر بوده‌اند و برخی ديگر حتب در ماه‌ها و سالهای اواخر شهادت، به مبارزات او عليه رژيم شاه پی برده‌اند.

شروع مبارزه علنی

شروع مبارزه علنی، بعد از قيام مردم قم در 19 دي ماه 1356 و كشتاری كه در آن روز اتفاق افتاد، بود. اصغر آنقدر از اين حادثه متاثر شد كه به گفته برخی از نزديكان، ديگر به راحتی می‌شد معترض و مبارز بودن او را تشخيص داد و بعد از غائله قم وقتی كه قيام مردم تبريز در 29 بهمن 1356 رخ داد اصغر مبارزاتش را بيشتر علنی کرد. او ديگر به وضع خفقان موجود توجهی نداشت و افكار مبارزاتی‌اش را علنی بيان می‌كرد.

يزد و شهادت اصغر

با توجه به اينكه اهميت برگزاری مراسمات چهلم شهدای شهرها را درک كرده بود و می‌دانست با اين مراسمات می‌توان انقلابی گسترده در همه شهرها طراحی كرد به همين علت وقتی حادثه قيام 29 بهمن تبريز روی داد. طبق اسناد و مدارکِ ساواک و شهربانی و مطلعين و شاهدان انقلاب اسلامی در يزد، چند روز قبل از عيد نوروز از تهران راهی يزد می‌شود و نقش محوری را در برنامه‌ريزی و نحوه برگزاری مراسم چهلم شهدای تبريز در يزد برعهده می‌گيرد.

تا اينكه دهم فروردين 1357 ساواک كه از نقش او در هدايت و تحريک مردم با خبر بوده و طبق اسناد و مدارک او را عامل تحريك تشخيص داده، در ميان انبوهی از مردم كه در تظاهرات خيابانی شعار می‌داده‌اند، او را مورد اصابت گلوله قرار می‌دهد و به شهادت می‌رساند.

دفن پیکر شهید، مخفیانه در شب

در غربت و مظلوميت آن روز، به غير از اصغر يك نفر ديگر به نام رضا نامدار هنزايی هم به شهادت می‌رسد، ولي بخاطر كينه‌ای كه ساواك از اقدامات اصغر داشته با وجود اينكه پيكر رضا نامدار هنزايی را تحويل خانواده‌اش می دهند، در مورد شهيد اصغر مرادی چنين نمی‌كنند و با وجود اصرار و پيگيري‌های خانواده‌اش او را بعد از گذشت چند روز از شهادتش مأموران شهربانی در يك قبرستان متروكه (در آن سال‌ها) به نام خلدبرين، بدون حضور پدر و مادر و ساير نزديكان در شب به خاك می‌سپارند.

مظلوميت شهيد اصغر مرادي تا آنجاست كه بخاطر ممانعت ساواك، والدينش حتی در اردبيل نيز نمی‌توانند برای او مجلس ختم برگزار كنند، مظلومی كه حتی مادرش نمی‌تواند با صدای بلند برای او گريه كند.

سمبل مقاومت در اردبیل و یزد

بعد از چند ماه و برای حركتهای انقلابی مردم يزد و اردبيل، نام شهيد مرادی نام آشنايی می‌شود. در اردبيل، انقلابيون تظاهراتشان را طوری برنامه‌ريزی می‌كنند كه خاتمه آن هميشه در جلوی در خانه شهيد مرادی باشد و هيجان انگيزترين شعارها معمولا جلوی در خانه مرادی كه ما بين ميدان عالی قاپو و قيام قرار داشته داده می شده و به نوعی اين خانه سمبل ظلم ستيزی و مقاومت عليه رژيم شاه می‌شود.

در يزد نيز مزار شهيد مرادی چنين فضايي را پيدا می ‌كند و مردم بخصوص انقلابيون يزد به مزار او به عنوان سمبل مظلوميت و جنايت رژيم شاه نگاه می‌كنند و بسياری از حركت‌های مردم، در كنار مزار شهيد مرادی يا آغاز و يا پايان می‌پذيرد.

حر ّ انقلاب در يزد

بعد از پيروزی انقلاب اسلامی، مادر شهيد اصغر مرادی در سفری كه به همراه پدر شهيد به يزد می‌كند به جهت مشكلات دوری مسافت از شهيد محراب آيت الله صدوقی درخواست می‌كند تا اجازه دهند مزار شهيد نبش قبر شده و پيكر مطهرش به اردبيل منتقل شود ولی شهيد آيت الله صدوقی به شدت با اين كار مخالفت می‌كند و می‌گويد: «شهيد اصغر مرادی ميهمان و حرّ انقلاب در يزد است و ما اجازه نمی‌دهيم اين شهيد را از شهر ما ببريد.»

و به اين ترتيب آيت الله صدوقی لقب تاريخی حر انقلاب در يزد را به اين شهيد می‌دهند و برای تسلی دل مادر شهيد يك جلد قرآن كريم به ايشان هديه می‌دهد.

اينك، هم نام و هم مزار شهيد مرادی در شهر يزد ميعادگاه عاشقان و انقلابيون اين شهر است و كمتر كسی را در يزد می‌توان يافت كه او را نشناسد.

 

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده