شهید «مهیم بمپوری» در قسمتی از وصیت نامه‌اش می‌نویسد: اسلام است که به ما درس عشق به خدا می آموزد، اسلام است که درس ایثار و شهادت می‌دهد.

به گزارش نوید شاهد سیستان و بلوچستان، شهید مهیم بمپوری، چهاردهم دی 1347، در شهرستان ایرانشهر چشم به جهان گشود. پدرش دوشنبه، کشاورزی می کرد و مادرش لعل بی بی نام داشت. دانش آموز دوم راهنمایی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. سیزدهم آبان 1362، با سمت تک تیر انداز در مریوان توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکر او را در روستای الله آباد به خاک سپردند.

همیشه با یاد و ذکر خدا قدم بردارید

در فرازی از وصیت نامه این شهید آمده است:

 بسم الله الرحمن الرحيم

با سلام و درود فراوان بر رزمندگان اسلام و با سلام و درود فراوان بر رهبر کبیر جمهوری اسلامی ایران، حضرت امام خمینی (ره) و همچنین سلام و درود بر پدر و مادر عزیزم که چنین فرزندی را در دامان خویش پرورش داده‌ و تحویل جامعه اسلامی داده‌اند. جنگیدن وظیفه شرعی ماست. من به جبهه می‌روم و دیگر بر نمی‌گردم به امید آن روزی که شربت شیرین شهادت را بنوشم. پروردگارا، تو می‌دانی که من نوجوان بسیجی چقدر مشتاق شهادتم و نیز می‌دانی هدف ما شهادت نیست، بلکه پیروزی در راه توست. اگر توانستیم می‌کشیم و اگر نتوانستیم کشته می‌شویم و تو ای امام از ما راضی باش که برای حفظ دین و دفاع از میهن اسلامی، تمامی اعضای دل و جانمان را هدیه می‌دهیم تا اسلام و قوانین حیات بخش در همه جوامع گسترش یابد. خدایا به خاطر تو و رضای تو از این دنیا دل بریدم و راه خود را انتخاب کردم. راهی را که من انتخاب کرده‌ام نصیب من شود.

خدایا مرگ مرا شهادت در راه خودت قرار بده. آمده‌ام که این بار با خون خودم، دشت کردستان را رنگین‌تر کنم. من به جبهه نیامده‌ام که بازگردم، من به این جا اعزام شده‌ام تا جان ناقابلم را فدای اسلام کنم تا گل پرپر شده و هدیه به رهبر شوم و ای پدر و مادر گرامیم و ای خواهران و برادران عزیزم ما راه را خودمان با آگاهی بیشتر انتخاب کردیم و این شما هستید که باید پیرو راه شهدا باشید و خواهران گرامیم از شما میخواهم که حجابتان را حفظ کنید که حجاب شما کوبنده‌تر از خون سرخ من است و خواهشی که من از شما دارم سفارش حضرت فاطمه (س) را به انجام رسانید و سروقت نمازتان را بخوانید و خون شهیدان را پایمال نکنید و ادامه دهنده راه آنها باشید. و همیشه با یاد و ذکر خدا قدم بردارید و اخلاق اسلامی را در همه جا رعایت کنید و آن را سرلوحه زندگی خود قرار بدهید و خصوصا با بچه‌های کوچک با مهربانی رفتار کنید و اخلاق و رفتارتان مثل شهید نمونه باشد و تا می‌توانید درس‌هایتان را خوب بخوانید زیرا که مدرسه یک سنگر محکم و مداد و خودکار شما یک اسلحه می‌باشد و تا می توانید مشتی محکم به دهان دشمن بکوبید و با هم دوست، برادر و برابر باشید و برای مسائل جزئی اختلاف نداشته باشید. من رفتم و این شما هستید که باید راه بنده را ادامه دهید. مادر و پدرم را اذیت نکنید، کاری کنید که هم من و هم خدا از شما راضی شویم و پشت سر مردم غیبت نکنید و همیشه لباس ساده بپوشید زیرا لباس زیبا برای انسان شخصیت نمی‌آورد، بلکه ایمان به خداست که زینت هر انسانی می‌باشد به او شخصیت اسلامی می‌دهد.

مادر عزیز و گرامیم حلالم کن من با تمام قوای خود می‌جنگم. گرمی آفتاب تابستان و باد سرد پاییز و برف و باران سنگین زمستان را اگر چه من کوچک هستم در جنگ تحمل می کنم و جان شیرین خود را فدای اسلام و میهنم می کنم. امروز اسلام به من نوجوان و جوانان نیاز دارد و برادران و دوستان مبادا جبهه‌ها را خالی کنید و از دستورات اسلام سرپیچی نمایید. دنباله روی سخنان رهبر عزیزمان خمینی باشیم. هرچه داریم از همین میهن اسلامی هست. از همین خونهاست که بر زمین ریخته شده اند. اسلام است که به ما درس عشق به خدا می آموزد. اسلام است که درس ایثار و شهادت می دهد. سعی  کنید با همت و تلاش خودتان دشمن را از پا درآورید. هوشیار باشید و امام عزیز را تنها مگذارید. برادران همان طور که با دشمنان خارجی می جنگید دشمنان داخلی را نیز از میان بردارید. چرا که دشمن داخلی ضربه اش سنگین تر از دشمن خارجی است.

پدران و مادران عزیز از آمدن فرزندانتان به جبهه ها جلوگیری نکنید و بگذارید که آنها هم در این جنگ سهمی داشته باشند و خدا را شکر می گویم که به من این توفیق را داد تا در نوجوانی جهاد را بر خود واجب بدانم و این راه را انتخاب کنم و خدا را سپاس می گویم که مرگ من را شهادت در راه خودش قرار داد.

پدر و مادرم وصیتم این است که موقعی که خبر شهادت من به گوش شما رسید بخاطر از دست دادن من بی تابی نکنید، زیرا من خودم تمایل فراوانی برای رفتن به جبهه و شهادت در راه خدا را دارم. برایم گریه نکنید لباس سیاه نپوشید که این کار باعث شادی دشمنان اسلام خواهد شد. و خدا را شکر کنید که شهادت آرزوی دیرینه من بوده است و نزد خدا روزی می خورم و هر موقع خواستید سر مزارم بیایید گریه و زاری نکنید، کف بزنید و پرچم اسلامی را به اهتزاز در آورید و بگویید که ما چنین برگ گلی را به اسلام هدیه کرده ایم و نگویید که پسرمان کوچک بوده و خدا آن را از ما گرفته و بگویید که مهیم پیش ما امانتی بوده و خدا امانتش را برده است. و بگویید تاج افتخاری بر سر دارم. از شما می خواهم که همواره پیرو خط ولایت فقیه و رهبر انقلاب باشید و برایم دعا کنید که دیگر برنگردم به امید آن روزی که شربت شیرین شهادت را بنوشم.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده