چهارشنبه, ۰۵ آبان ۱۴۰۰ ساعت ۱۵:۱۶
نوید شاهد - عبدالله غفور محسنی برادر شهید «محمد غفورمحسنی» نقل می‌کند: «من به یاد دارم وقتی مهمان می آمد محمد همه کارها را انجام می‌داد، چای را آماده می کرد، غذا را آماده می کرد و وقتی مادر از سر کار برمی گشت و می خواست غذا درست کن می گفت مادر، شما بنشین من غذا را آماده کرده‌ام.»

روایتی برادرانه از

به گزارش نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران، شهید محمد غفورمحسنی، یادگار «محمود» و «رعنا» هشتم خردادماه سال 1339 در روستای آرو از توابع شهرستان دماوند به دنیا آمد. او تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. مدتی به کار آزاد پرداخت و سپس به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. این شهید گرانقدر بیست و هفتم مهرماه سال 1363 در جاده بوکان – سقز به شهادت رسید. مزار وی در روستای کیلان تابعه شهرستان زادگاهش واقع است.

عبدالله غفور محسنی برادر شهید «محمد غفورمحسنی» نقل می‌کند:

محمد در دوازدهمین روز از هشتمن ماه سال هزار و سیصد و سی و نه در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد. من، برادر کوچکتر و حدود سه سال از محمد کوچکتر هستم. محمد در سال ۴۶ وارد دبستان شد و دوران تحصیلات خود را در دبستان کیلان به پایان رساند و در رشته اقتصاد در دبیرستان گیو ادامه تحصیل داد و در سال ۱۳۶۰ دیپلم گرفت.

من و محمد تقریباً همزمان درس می‌خواندیم و به دلیل اینکه در سال ۱۳۴۴ پدرمان فوت کرده بود و مادر به دلیل تأمین مخارج زندگی، مجبور به کار بیرون از خانه بود، من و محمد هم بعد از مدرسه، بیشتر کارهای خانه را انجام میدادیم تا مادر کمتر کار کند.

مادر در فصل بهار و تابستان کارهای کشاورزی از قبیل کاشت صیفی و سیب زمینی، تا پختن برای دیگران را انجام می داد و در فصل پاییز و زمستان جمع آوری محصولات و سرد کردن سیب هوایی، پاک کردن گندم را انجام می‌داد. من و محمد هم کارهای خانه مثل جای کردن، آتش درست کردن برای کرسی و گاهی اوقات هم غذا پختن را انجام میدادیم.

من به یاد دارم وقتی مهمان می آمد محمد همه کارها را انجام می‌داد، چای را آماده می کرد، غذا را آماده می کرد و وقتی مادر از سر کار برمی گشت و می خواست غذا درست کن می گفت مادر، شما بنشین من غذا را آماده کرده‌ام.

محمد تابستان‌ها که مدرسه نمی‌رفت به همراه حاج قاسم برادر بزرگترمان به کشاورزی مشغول بود و درآمدی که از کاشت صیفی جات و سیب زمینی به دست می آورد را به مادر می‌داد که کمک خرج مادر باشد و بعد از آن هم که مشغول به کار در بنیاد شهید و سپاه شد نصف حقوق خود را به مادر می داد و به مادر می‌گفت کمتر کار کن.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده