دوشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۹ ساعت ۱۶:۰۶
تابستان 75 بود. به واحد تفحص غرب کشور منتقل شدیم. مسئول این گروه بسیجی کم سن و سال اما بسیار پر دل و جراتی بود از اهالی کرج. او را برادر رسولی صدا می زدند. مهمترین شاخصه او صلابت و شهامت در کار بود. به طوری که بسیاری از فرماندهان عالی رتبه نظامی مطیع دستورات او بودند.

شهید رسولی

 نوید شاهد:  تابستان 75 بود. به واحد تفحص غرب کشور منتقل شدیم. مسئول این گروه بسیجی کم سن و سال اما بسیار پر دل و جراتی بود از اهالی کرج. او را برادر رسولی صدا می زدند.

مهمترین شاخصه او صلابت و شهامت در کار بود. به طوری که بسیاری از فرماندهان عالی رتبه نظامی مطیع دستورات او بودند.

پس از ساعت ها جستجو درمنطقه سومار شهیدی پیدا شد. اما تلاش ما برای یافتن پلاک او نتیجه نداد.

برادر رسولی پیکر شهید را در کفن سفید پیچید و بی مقدمه گفت: حاجی دو بیت شعر بگو!

من هم یک بیت شعر در همانجا سرودم. رسولی شعر را بر روی کفن شهید نوشت. پیکر شهید به مقر ایلام منتقل شد. برادر رسولی هم برای سرکشی و پیگیری کار راهی مهران شد.

در آن ایام، سخت ترین خبر بود. اینکه برادر رسولی در منطقه مهران و در حال جستجو شهدا به روی مین رفته!

حالا گلزار شهدای ملارد کرج مهمان دیگری دارد. شهید محمدرضا رسولی مسئول تفحص غرب کشور.

برای مراسم ختم به ملارد رفتیم و برگشتیم. مدتی بعد اعلام شد که خانواده شهید رسولی به منطقه آمده اند. آنها پس از بازدید از محل شهادت پسرشان به مقر ایلام آمدند.

شب را مهمان ما بودند. قرار شد بعد از نماز مجلس دعای توسل برپا کنیم. من بعد از نماز پیکر شهید گمنام را آوردم. گفتم: این آخرین شهیدی بود که فرزند شما پیدا کرد.

این هم دستخط اوست. بعد هم پیکر شهید را در مقابل بچه ها رو به قبله قرار دادیم و دعا شروع شد.

خواهر شهید که در گوشه ای در کنار خانواده اش نشسته بود خیلی گریه می کرد. در اواخر دعا هم ناله ای زد و غش کرد.

یکی از مسئولین تفحص گفت: در آن جلسه دعا اتفاقات عجیبی افتاد. خانواده شهید رسولی از این شهید گمنام چیزهای عجیبی دیدند!

خواهر شهید از مسئول تفحص درخواست نمود که پیکر این شهید گمنام در کنار شهید رسولی دفن شود. گفته بود: من می خواهم برای این شهید غریب و گمنام خواهری کنم.

با تقاضای او موافقت شد. بعد از تشییع باشکوه کاروان شهدا، این شهید در کنار شهید رسولی در گلزار شهدای ملارد دفن شد.

چند روزی نگذشته بود که خواهر شهید رسولی دوباره تماس گرفت. ایشان پرسید: آیا درشهر شیراز شهید مفقودی با این مشخصات داریم. و بعد نام شهیدی را گفت.

من که خیلی تعجب کرده بودم علت این سوال را پرسیدم.

ایشان گفت: دیشب در عالم خواب شهیدی را دیدم که گفت: من همان شهید گمنامی هستم که در کنار برادرتان دفن نمودید. بعد مشخصات خود را گفت. و اینکه اهل شیراز است.

بعد ادامه داد: راضی نیستم مرا جابه جا کنید. سنگ مزار مرا هم تغییر ندهید من میخواهم شهید گمنام بمانم.

بچه های ستاد مفقودین پیگیری کردند. با شیراز تماس گرفتند و ... پس از پیگیری معلوم شد که مشخصات اعلام شده صحیح است . این اسم مربوط به یکی از شهدای بی مزار شهر شیراز است.

راوی: یکی از بسیجیان گروه تفحص

منبع: شهید گمنام/ 72 روایت از شهدای گمنام و جاویدالاثر/ گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی/1393

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده