روایت خواندنی از همرزم «شهید حسین تاجیک»؛ در سالروز شهادتش
بخش های مهمی از شهر خرمشهر در دست عراقی هاست . آبادان در محاصره است . دشمن از ناحیه کوی ذوالفقاری هر لحظه به پیش می آید،این روزها ، روزهایی تلخ و فراموش ناشدنی اند .
چشمان همچنان منتظرخانواده به در  ... +عکس

به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران:
شهیدحسین تاجیک در تاریخ نهم اسفند 1339 در شهرستان ورامین روستای خسرو متولد شد. وی تا مقطع دیپلم تحصیل کرد و قبل از شهادت بعنوان ارتشی اشتغال داشت . این شهید در سال 1357 با عضویت ارتشی به جبهه اعزام شد و درتاریخ سوم آبان 1359 بر اثر  انفجار تانک در منطقه عملیاتی آبادان به شهادت رسید. اثری از پیکرش به دست نیامد.


روایتی خواندنی از همرزم «شهید حسین تازیک»؛

 آبان 1359  
بخش های مهمی از شهر خرمشهر در دست عراقی هاست . آبادان در محاصره است . دشمن از ناحیه کوی ذوالفقاری هر لحظه به پیش می آید .
این روزها ، روزهایی تلخ و فراموش ناشدنی اند . روز هایی پر از آتش و خون و درگیری ، آسمان آبادان تیره و تار است و از هر سوء و در هر لحظه صدای انفجارهای پیاپی شنیده می شود...
چشمان همچنان منتظرخانواده به در  ... +عکس


در این جاده های پر از گلوله و آتش ، جوان دلاور ارتشی ، سوار بر خودرویی جنگی در کشاکش جنگ و نبرد ، حرکت میکند . شاید در خاموشی کوتاه مدت صدای گلوله ها و انفجارها از لابه لای دود و آتش خیال خود را به کیلومترها آن طرفتر پرواز دهد تا آخرین خاطرات روزهای مرخصی اش را مرور کند .
بر لب های نامرد جوان، لبخندی با شرم نقش بسته . در چارچوب در و به وقت خداحافظی از او می پرسد :
حسین ، چه وقتی را برای مراسم عروسی در نظر گرفته ای ؟
و او محو در چشمان سرشار از زندگی دختر می گوید:
وقتی عروسی می کنیم که دشمن را ازخاک خودمان بیرون کرده باشیم . مطمئنا به زودی !
غرش توپهای جنگی او را از خیال شیرین خود بیرون می آورد و دوباره به صحنه درگیری بر می گرداند .

چشمان همچنان منتظرخانواده به در  ... +عکس

چند روزی است که دشمن دیوانه وار حمله می کند . جاده بسیار خطرناک است . از زمین و آسمان گلوله و ترکش می بارد . نیروهای ارتشی ، سپاهی و بسیجی با تمام توان خود با دشمن می جنگند تا به هر شکلی که شده حصر آبادان را بشکنند .

ناگهان ستونی بلند از دود و آتش و گلوله ، حسین و دیگر رزمندگان مستقر در جاده آبادان – ماهشهر را در برمی گیرد . بعد از مدتی ستون عظیم دود و سیاهی فرو می نشیند ، حالا دیگر نشانی از حسین نیست . حسین از انظار همگان ناپدید می شود .

سالها از روز سوم آبان 1359 می گذرد . حصر آبادان شکسته و خونین شهر (خرمشهر) آزاد شده است . دشمن از خاک کشور بیرون رانده شده، اما چشمان منتظر بر در خیره شده و مادر و پدر و همسر (حسین تاجیک ) ، همچنان پس از سالیان دراز گم گشته شان را چشم به راه است.

منبع: برگرفته از اسنادشهید در مخزن اداره کل شهرستانهای استان تهران



برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده