شهید حمید محمودنژاد در سال 1339 در دزفول به دنیا آمد. شهید محمودنژاد در بیست و یکم بهمن ماه سال 1364 در عملیات والفجر 8 به شهادت رسید.
نگاهی به زندگینامه و بخشی از سخنرانی و خاطرات شهید حمیدمحمودنژاد
نام پدر: محمود
شمارة شناسنامه: 53334
صادره: دزفول
محل تولد: دزفول
تاریخ تولد: 1339
سال ورود به دانشگاه: 1361
رشتة تحصیلی: معارف اسلامی و اقتصاد
تاریخ و محل شهادت: 21 / 11 / 1364 فاو
عملیات: والفجر 8


حمید در سال 1339 در شهر دزفول و در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود. سالهای اول عمر را با تلاشی خستگی ناپذیر سپری کرد. فهم و هوش سرشار او از همان اوان، نظرها را به خود معطوف داشته بود و چهرة نورانی اش آیند ه ای روشن و درخشان را نوید می داد.
او از آن هنگام که خویش را شناخت، طعم رنج و درد را نیز چشید و دریافت که مبارز ه ای سخت در پیش رو دارد و از آنجا که در دامان پاک پدر و مادری با ایمان پرورش یافته بود، پایگاه خویش را زودتر شناخت و در سنگر مسجد، تلاشی مخلصانه را آغازکرد.
آ نچه بیشتر از هر چیز روح او را آرام و روان تشنه اش را سیراب و کامش را شیرین می کرد، انس و الفت روزافزون و پیوند ناگسستنی وی با آیات دلنشین قرآن بود. از این رو توانست از این دریای عمیق و بی کران، بهر ه گرفته و کوله بار سفر دور و پرخطر را از الهامات آن همنشین صدیق برگيرد؛. چرا كه به خوبی دریافته بود گام نهادن در مسیر تنگ و تار کی این خانة خاکی، نیازمند آن است که هم به سلاح مجهز باشد و هم به صلاح.
حمید، گذشته از اینکه قرآن را چون معلمی خیراندیش فراروی داشت و مسجد را بسان سنگری سخت در میان؛ و گذشته از اینکه تلاش و پیگیری در راه اندوختن دانش و تحصیل معرفت و آگاهي از مسائل دين به کار بسته بود، این مطلب را نصب العین خویش قرار داده بودکه:
« - ساختن، بی سوختن میسر نیست، آگاهی بخشیدن بدون تحمل مشقتها و رنج و محنتها امکا نپذیر نیست، و گذر از تنگناهای مخوف و ظلمانی و دست یازیدن به سرچشمة نور و مشعل
هدایت، بی سوز دل، حرکتی کور است. »

دوست دارم شمع باشم در دل ش بها بسوزم
روشنی بخشم به جمعی و خودم تنها بسوزم

این زبان حال حمید بود و راه و روش او. با همین بینش نماز را دژی تسخیرناپذیر یافت و از این رهگذر توش هها برگرفت. او نماز را حلقة اتصال و ریسمان نجات بخش و بارگاه نثا رکردن اشکهای سوزان و ناله های گدازانی افته بود.
پیش از شهادت، به ی کی از دوستان گفته بود:
- از آن خانة قدیمیمان که در بمباران موشکی دشمن ویران شد، خاطره های شیرین به یادگار دارم. در طبقة بالای ساختمان، اتاقی داشتم دوست داشتنی، چرا که به لطف و توفیق الهی، خلوت رازی داشتم و از نمازم کام برمي گرفتم و معشوق خویش را از نزد کی شناختم.
به موازات همین سوختن ها و ساختنها دعاهای حمید جلوة خاص دیگری داشت. آ نچه را که بر زبان جاری نمی کرد، در خلوت دعا با قلبی سوزان بازگو می نمود. اشک جاری اش، گوهر زین تبخش راز و نیاز او بود. برای حمید دعا هم طلب بود و هم مطلوب. با این وجود، زندگی ساده و بی آلایش حمید، مطلبی انکارناپذیر است و آ نچه جا دارد که سرمشق زندگی تمام یاران او و رهروان راهش قرار گیرد، ساده زیستن اوست و به همین خاطر با گوشت و پوست و استخوانش، محرومیت مستضعفان را درک می کرد و قلبش برای آنان می تپید و پیوسته غمخوار و همدرد و هم زبان آنان بود.

زرق و بر قهای دنیا در حوزة معنویت و روحانیتی که حمید در آن به سر می برد، جاذبة خود را از دست داده بود.
او به رغم آ نکه در رشتة پزشکی دانشگاه شیراز با رتب های شایان توجه قبول شده بود، راه و هدفی دیگر را برگزید و آن، تحصیل همراه با تهذیب بود.

آری او سبکبال رفت. چه بر این باور بود که آ نچه نجاتبخش و تعالی آفرین است، توشة تقوا و کوله بار ایمان است.
آ نچه بیش از هر چیز حمید را رنج می داد، تنهایی و غربت او بود.
به ندرت اتفاق می افتاد از نهفته های دل پرده بردارد و اسرار نهان با کسی گوید؛ مبادا شائبه ها چشمة صاف و زلال صفا و اخلاص او را گل آلود سازد. شاید کسی را محرم راز خود نمی یافت تا درد دل با او بازگوید و سوز سینه اش ظاهر نماید.
حمید در عین جهاد و مبارزه، اخلاص را سرلوحة خود قرار داده بود و اگر بگو ییم از جمله بارزترین مشخصات آن شهید عزیز اخلاص وی بود، سخنی به گزاف نگفته ایم؛ اگر چه از روز اول انقلاب در خرمشهر و بستان، در صف مقدم مبارزه با ضد انقلاب قرار داشت و اگر چه از آغاز جنگ تحمیلی در اغلب عملیات های مهم و سرنوش تساز چون: «فت حالمبین « ،» بی تالمقدس « ،» خیبر » و ... حضوری فعال داشت، اما این تلا شها او را از حرکت باز نداشت.

یکی از روزها می گفت که از خدای بزرگ می خواهم و آرزویم از درگاه او این است که زنده باشم و در مصاف با صهیونیست های اشغالگر برای آزادی قدس جان خويش بر کف اخلاص نهم و به سهم خود، این سرزمین را از لوث وجود خو نخواران بی رحم پاک سازم. اهداف مقطعی و کوچک چشم حمید را خیره نمی کرد. او دیدة دوراندیش خود را به هدف های بزرگ و بلند دوخته بود و در آن راه از هیچ مانعی نمي هراسید.
تمام دردها، رنجها و مصایب را به جان خرید و روح مقاومش را سپر بلا ساخت.
تنها آرزوی و یکه چون ستار های پرفروغ بر تار و پود حیاتش پرتوافکن شده بود، عشق به لقاءالله و دیدار معشوق بود. هنگامی که پس از عمل جراحی کلیه در خانه بستری شده بود، شوق شهادت در چشمانش برق می زد و در انتظار شهادت روزشماری می کرد. برای او بسیار گران بود که در بستر جان سپارد.
حمید با تلاش خستگ یناپذیر و پشتکاری عمیق و با وجود سپری کردن اکثر اوقات ترم تحصیلی اش در جبهه، گوی سبقت را در میدان درس از دیگر دوستان ربوده و با نمره های عالی در سها را پشت سر مي گذاشت، ولی پيوستة این سخن را با عمل به اثبات رسانده بود، که:
« - درس خواندن و یاد گرفتن، اگر انسان را به لقای یار نزدیک نسازد، و آدمی را خاشع تر نکند، جز گمراهی و به بیراه رفتن سرانجامی ندارد. »
آری حمید عمری را در انتظار شهادت به سر برد.

او ذکرش، یادش، زمزمة لبانش، آرزوی شهادت بود و آهنگ عشق حسین(ع).
سرانجام نیز با توش های پر از ایمان و ایثار، جان در طبق اخلاص نهاد و مظلومانه و غریبانه در پیکار با ستم پیشگان و بیدادگران متجاوز برگهای زرین دفتر حیاتش به هم آمد،کوس رحیل نواخت و گمنام و غریب در پیشاپیش فاتحان فاو در تاریخ 21 بهمن ماه 1364 به خیل عظیم شهیدان شاهد و راس تقامتان جاوید پیوست.
                                                   یادش گرامی و راهش پر رهرو باد


بخشی از سخنرانی شهید در مجلس بزرگداشت شهدای عملیات بدر
سلام علیکم
اعوذ بالله، بسم الله والصلوه والسلام علی سیدنا و نبینا و حبیب قلوبنا و طبیب نفوسنا أبی القاسم محمد(ص) و علی عترته الطیبین الطاهرین و اولاده المعصومین سیما بقیه الله فی الارضین حجه بن الحسن العسکری قرار شده است نشست امشب بهی اد گلگو نکفنانی باشد که همزمان با برخاستن اذانِ وصل از گلدستة جبهه ها، از چشمة رگهای خویشتن وضو ساختند و نماز شهادت را بر سجادة دشت نبرد به جای آوردند و محراب جبهه را به قصد معراج ترک گفتند.
یادشان گرامی باد.
در ابتدای بحث یک حدیثی به یادم آمد از امام جعفر صادق(ع)که می فرمایند:
ان المؤمن یزور أهله فی یوم أو یومین أو ثلاثه أو جمعه أو شهر أو سنه، علی قدر منزلته و عمله و ینظر الیهم و یسمع کلامهم و یری المؤمن
ما یحب و یستر عنه ما کیره و یری الکافر ما کیره و یسترعنه ما یحب.
در این حدیث شریف امام جعفر صادق(ع) می فرمایند که میّت مؤمن و کلاً میّت هر روز با خانواده اش دیدار می کند،یا هر دو روز یک بار،یا هر سه روز یک بار، یا هر جمع  یعنی یک  هفته ای یک بار یا هر ماهی یک بار و یا هر سال یک بار، بنا بر درجه و منزلت آن میّت و عملی که انجام داده است، آنها را می بیند وکلامشان را می شنود. اما آن چیزی را که دوست ندارد، از مصایبی که بر خانواده اش می رود، از مسائلی که برایشان پیش می آید، بر او پوشیده می شود. اما کافر به عکس است.
یعنی آ نچه که دوست دارد، نمی بیند و آ نچه را که کراهت دارد، می بیند.
بنابراین من امشب بعید نمی دانم که روح شهدای بدر اینجا حاضر باشند تا منزلتشان كه بر همة ما روشن است، ا نشاءالله پیش خداوند هم همین منزلت تثبیت شده باشد. شهید زنده است.
ناشناخته ترین شهید، در ناشناخته ترین زمین، در ناشناخت هترین زمان، خونش هدر نمی رود.
فرمایش قرآن است که می فرماید:
فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمالَهُم
آنها اعمالشان زایل نمی شود.
ممکن است بر حسب تصور ما آنها از بین رفته باشند و کاری هم صورت نگرفته باشد. حتی این تصور برای اصحاب پیامبر (ص) هم پیش آمد. همین آیه ای که می فرماید:
وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا ف ي سَبيلِ اللهِ أَمْواتاً
هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده اند، مرده مپنداريد.
نازل شده، شأن نزولش در همین مورد است. یعنی اصحاب پیامبر(ص) در مدینه که شهدای زیادی داده بودند، جنگ بدر را گذرانده بودند، جنگ احد را گذرانده بودند...
فَرِحينَ بِما آتاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِه
می گوید:
اینها خوشحال اند، از آن چیز یکه خدا به آنها داده است.
تازه بشارت می دهند به آنهایی که هستند و بعد از آنها می آیند که بیا یید و م یگویند که چه خبر است اینجا؟
حالا اینها را گفتیم، می خواهیم ببینیم آیا انسان اسلام، جز شهید می تواند باشد، ولو اینکه در میدان نبرد کشته نشود؟ و همانند شهید می میرد، الگو می میرد، انسانی که اسلام از ما می خواهد، مثل یک تخته سنگ یا پاره سنگ بر دامن یک کوه نیست. حتی مثل شکوفه های بهاری نیست که تکامل محدود داشته باشد برای چند روز. حتی مثل حیوانات نیست که در چارچوب غرایز محدود و محصور باشد. انسانِ اسلام جرقه است.
انسانِ اسلامی موج است که فریاد می کشد.
بر صخره ها و ساحل های ساکت و خاموش شعله است. انسان اسلام شعله است.
می رود و قلب سیاهی ها را پاره می کند. تا هر جا سیاهی دامن می کشد، آنجا را می شکافد. این انسان اسلام است. انسانِ اسلام چشمة زلالی است که از یک سرچشمه شروع کرده، جز دریا به هیچ جای دیگر دل نمی بندد. مرغی است که مقصد شکوه قاف است. به یک متر از
آنجا هم رضایت نمی دهد. اسیر دانه و دام در بین راه نمی شود. اینهایی که می گویم، خصوصیات شهید است. خودتان تطبیق کنید.
انسانِ اسلام در هر مردابی گیر نمی کند. اگر اسیر مرداب و گنداب و مانداب شود، به هرز رفته، پوسیده و متعفن شده است.
انسان اسلام انسانی تلاشگر است. موج صفت است. خصوصیت موج، تحرک است. اما این تلاش و کوشش به جز در راه اسلام و در راه خداوند، در هر موضع و جایگاه دیگری که باشد، به هدر رفته و بر سبیلک فر و شرکت است.

جمله آخر را بگویم و تمام کنم.
در طول تاریخ که ما نگاه می کنیم، می بینیم که بعد از این همه حماسه ها، جنگها،کشت وکشتارها، رفتن به میدان ها، یک بار در تاریخ، در بهترین زمان و در بهترین مکان، بهترین انسا نها جمع می شوند و بهترین حماسة تاریخ را رقم می زنند.
بهترین انسا نها، حسین(ع) و یارانش در بهترین زما نها، زمانی که ی زیدیان بر ملت مسلمان حکم می راندند، دربهترین مکانها، کربلا و بهترین حادثه ها را فراهم می کنند، عاشورا. شهدای بدر این گونه بودند. بهترین انسا نها شهدای بدر، جمع شدند و در بهترین مکا نها، نینوا و در بهترین زما نها، زمان رو به پایان رفتن زمستان و آمدن نوید بهار و بهترین حماسه را آفریدند؛ حماسة خونین بدر.



خاطره ای دیگر
پیش از عملیات والفجر 8 بود. یک روز فرماندة شهید، حمید محمودنژاد، فرماندة دلیر گروهان غواص، بچه ها را جمع کرد و با حالت تواضع و فروتنی گفت:
- بچه ها! می دانم بعضی از شما به علت بیماریی ا به هر علت دیگر، نمی توانید تمرین های مشکل غواصی راکه ساعت ها باید در آب سرد فین بزنید و شنا کنید، تحمل کنید و برایتان بسیار مشکل است؛ اما تکلیف است و هم همان مکلف به این کار هستیم.
آ نگاه پیراهن خاکی رنگ بسیج یاش را بالا زد و گفت:
- این جای عمل کلیة من است، مدتی پیش که  یک کلیه ام را بیرون آوردند و پزشک معالج به من سفارش کرده با این یک کلیه برای تو می ماند به هی جوجه نباید حتی برای چند دقیقه در آب سرد بمانی. ولی چه کنم که این جنگ آزمایش و تکلیف است.
بچ ه هاک ه به آن همه ایثار و اخلاص او پی بردند، یقین کردند که او عاقبت می رو د. او چند روز بعد از عملیات والفجر 8 به محضر حضرت اباعبدالله(ع) شتافت.

منبع: نغمه های سرخ/ یادنامه شهدای دانشگاه امام صادق (ع)/ نشرشاهد/ 1392
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده